1399/11/06-14:51
بازنشر سخنان رئیس جمهور سابق در همایش ملی مدیریت راهبردی تحقق چشم‌انداز 20 ساله

دکتر احمدی نژاد: صراط مستقیم آزادراه منتهی به قله های کمال بشری است

دکتر احمدی نژاد: صراط مستقیم آزادراه منتهی به قله های کمال بشری است

دکتر احمدی نژاد در سخنان مهمی که در سال 1389 به مناسبت تنظیم سند چشم انداز 20 ساله ایراد کرد به تشریح برخی موارد ضروری برای پیشبرد مدیریت راهبردی پرداخت و گفت: موفقیت مدير راهبردي در گرو حرکت در بستری است که بتواند همه انگيزه ها، آرمان ها، انرژي ها و همه توانمندي ها را با اهداف مورد نظر خود هم راستا کند، به گونه ای که هركس و در هر نقطه اي از جهان، خودش را در آن جهت ببيند.

به گزارش دولت بهار، دکتر احمدی نژاد گفت: موفقیت مدير راهبردي در گرو حرکت در بستری است که بتواند همه انگيزه ها، آرمان ها، انرژي ها و همه توانمندي ها را با اهداف مورد نظر خود هم راستا کند، به گونه ای که هركس و در هر نقطه اي از جهان، خودش را در آن جهت ببيند.

وی افزود: ما در فرهنگ خودمان اين تعابير و تعاريف را داريم و زماني موفق هستيم كه همه در صراط مستقيم قرار بگيريم. صراط مستقيم همان آزادراهی است که کل جامعه بشری را به سمت قله هاي كمال هدایت می کند..

دکتر احمدی نژاد هنر مديريت راهبردي را در قرار دادن همه اجزاي مجموعه هدف گذاری شده در صراط مستقيم دانست و گفت: مفهوم حكومت جهاني، انتظار و مفهوم حاكميت موعود، آن افق بلندي است كه نه تنها انرژي هاي ايران را بلكه انرژي هاي همه دنيا را فعال، هدفمند و هم افزا می کند. محال است يك مديريت راهبردي، بدون توجه به اين بستر بتواند موفق بشود، حتي اگر رئيس يك كارخانه خودروسازي باشد. بايد بداند در كدام پازل حركت مي كند.

وی افزود: حكومت جهاني و حركت به سمت حاكميت عدالت جهاني، آن پازلي است كه هركس، در هر نقطه از عالم، اقدامی را انجام مي دهد، قطعات آن پازل را تكميل مي كند و مديريت راهبردي، مديريتي است كه این امر را به خوبی بشناسد و دائما چشم به آن نقطه بلند و اوج قله داشته باشد و بعد حركت بدهد. اگر كسي این حقیقت را نشناخته باشد، چگونه مي خواهد حركت كند یا چگونه مي تواند حركت بدهد؟

متن سخنرانی دکتر احمدی نژاد در همایش ملی مدیریت راهبردی تحقق چشم‌انداز 20 ساله به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحيم

 اللهم عجل لوليك الفرج والعافية والنصر و اجعلنا من خير انصاره و اعوانه والمستشهدين بين يديه.

خداي بزرگ را سپاسگزارم كه توفيق حضور در اين جمع بسيار ارزشمند را عنايت فرمود. توجه به سند چشم انداز و نقش مديريت راهبردي در تحقق این سند كار مباركي است.

مديريت براي رسيدن به نقطه مقصود،  هم حركت مي كند و هم حركت مي دهد. كدام مدير موفق است؟ مديريت راهبردي يعني چه؟ اگر مديريتي بخواهد حركت بدهد، بايد همه توانمندي ها و ويژگي ها را بشناسد.

در طراحي هدف، مدیر بايد روي نقطه مشترك آحادي كه تحت مديريت او هستند هدف گيري كند. اگر در يك مجموعه اي، هدفي را در نظر بگیرید كه اعضاي آن مجموعه، در آن هدف‌گذاري، اشتراك نداشته باشند يا آن را نقطه مطلوب خود نشناسند، حركتي اتفاق نمي افتد و اگر حركتي اتفاق بيافتد يا بسیار كند است و يا خارج از مسير اصلي است.

مديريت اولا بايد همه توانمندي ها، تمايلات و انگيزه ها را بشناسد و در ثاني نقطه اي را براي هدف قرار بدهد كه همه در آن احساس نیاز و مشاركت كنند.

سند چشم انداز، تنظيم، معرفي و تثيبت آن كار بسيار ارزشمند است. كار بزرگي انجام شد و عاملي براي همگرايي و هم افزايي است. اعتقاد من اين است كه سند چشم انداز، يك نقطه راهنما است. كسي كه مي خواهد ورزش را مديريت راهبردي كند، چه كار بايد بكند كه همه جامعه ورزشي با او هماهنگ بشوند و همه انرژي نهفته در درون این جامعه، در جهتي كه او مي خواهد آزاد بشود و حركت كند؟ پاسخ روشن است؛ بايد نقطه اي را براي هدف ورزشي تعيين كند كه آحاد ورزشكاران، آنجا را نقطه مطلوب خود بدانند. یک فرد كشتي گير، یک فوتباليست یا واليباليست و در کل بازیکنان همه رشته هاي ورزشي آن را مطلوب بدانند.

حالا مي خواهيم جامعه را مديريت كنيم. فرض كنيد در افق چشم انداز، قرار است از لحاظ اقتصادي به يك نقطه برسيم. اگر نظام آموزشي ما حركت نكند، آیا در اقتصاد مي توانيم به جايي برسيم؟ اگر نظام تحقيقاتي ما حركت نكند، آیا مي توانيم به نقطه هدف‌گذاري شده برسيم؟ خانواده یا نظام تعليم و تربيت درست كار نكند و نظامات اجتماعي ما همپا حركت نكنند، آیا به هدف خواهیم رسید؟

همه به هم مرتبط هستند و بر هم اثرگذارند. پس همه بايد خودشان را در انجام اين ماموريت شريك بدانند. نه فقط كساني كه مسئول اقتصاد و تعلیم و تربيت هستند بلکه كسي هم كه به ظاهر در اقتصاد نقشي ندارد، او هم بايد خودش را شريك بداند.

چگونه هدف را تعريف كنيم كه همه در آن مشاركت كنند؟ فرض كنيم كه مي خواهيم ايران را به نقطه قابل قبول يا مطلوبی برسانيم. اگر در نظامات بين الملل، تغييري اتفاق نيفتد، ايران نمي تواند به آن نقطه مورد نظر برسد زیرت ايران يك مجموعه مجرد از عالم نيست. اگر مناسبات اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي دنيا دچار تحول نشوند، چگونه ايران مي تواند به نقطه مطلوب دسترسي پيدا كند؟ پس همه اينها در كنار هم و با هم بايد حركت بكنند.

ما نمي توانيم فقط براي ايران يك افقي را تنظيم كنيم و جغرافياي ايران را حركت بدهیم تا به نقطه مورد نظر ما برسیم! حتما نخواهد رسيد. باید متناسب با این حرکت ، مناسبات جهاني هم تغيير كند. به تعبير ديگر، مناسبات جهاني هم در خدمت اين تحول قرار بگيرد و الّا اتفاق مورد نظر ما نخواهد افتاد.

كدام مدير موفق تر است؟ آن مديري كه اولا افق بالاتر و بالاتري را مدنظر قرار بدهد و درثاني احاطه و اشراف بيشتري نسبت به توانمندي ها و امكانات داشته باشد. چشم انداز را قرار داديم براي اينكه تمام امكانات و توانمندي هاي ايران فعال ، هم افزا و هم جهت بشود. اما اين محقق نخواهد شد مگر با هماهنگ شدن و هم افزا شدن ساير نيروها و انرژي ها در سطح بين الملل. آنها كي فعال مي شوند؟ زماني كه ما يك افقي را ترسيم كنيم كه ساير انرژي ها و توانمندي هاي جهان، خودشان را در آن شريك ببینند و با آن احساس آشنايي بكنند.

اگر افق را در نقطه اي قرار بدهيم كه كل جامعه بشري، احساس مشاركت كند، شرايط عوض خواهد شد. تحقق چشم انداز، در گرو حركت ايران و حرکت ایران در گرو حركت ساير جوامع است. اينها با هم گره خورده اند. چه زماني مي توانيم ديگران را حركت بدهيم؟ زماني كه افقي را تعريف كنيم كه همه بتوانند در آن شريك باشند. هر چقدر افق نگاه، گسترده تر باشد، امكان هم افزايي بيشتر است.

من مي خواهم بگويم اگر ما افق را جهاني در نظر بگيريم، هر اتفاقي كه بيفتد مي تواند تبديل به فرصت شود. اين تبديل تهديدها به فرصت ها، با افق نگاه ارتباط مستقيم دارد. آقاي بوش تصميم به اشغال خاورمیانه مي گيرد که ظاهرش خيلي بد است. اگر نگاه ما فقط محدود به منطقه یا ايران بود، يك خطر عظيم و يك تهديد نابود كننده بود اما وقتی نگاه، جهاني می شود، همين تهديد تبديل به فرصت مي شود. وقتي نگاه، آينده دور، نه به معناي زماني بلكه به معناي كمالي باشد، آنوقت همه حوادث و اتفاقات و حتي همه طراحي هاي شياطين مي تواند در خدمت تحقق اهداف ما قرار بگيرد. نمونه اش كار آقاي بوش است كه يك كار شيطاني است. نمونه ديگر آن همين مزاحمت هايي است كه در بخش هسته اي ما ايجاد مي كنند و خيلي كار زشتي است. فشار مي آورند، به خيال خودشان محدوديت ايجاد مي كنند. اگر افق نگاه، جهاني باشد، همه اينها تبديل به فرصت مي شود. همه اينها در جهت اهداف مطلوب ما، به بستري براي آزاد شدن انرژي هاي جهاني می شود .

اگر بخواهيم ايران را بسازيم بايد افق روشني در برابر ايران ترسيم كنيم. آن افق زماني محقق مي شود كه ديگران هم در سطح جهاني در آن مشاركت داشته باشند. زماني اين اتفاق مي افتد كه افق، آنقدر بلند باشد كه همه ملت ها، تمامی آرمان هاي خود را در آن ببينند.

من مي خواهم نتيجه بگیرم که چه كسي مدير راهبردي است؟ مديري كه مي خواهد حركت كند و حرکت بیافریند و هدايت كند و راه ببرد، موفقیتش منوط به حركت در بستری است که همه انگيزه ها، آرمان ها، انرژي ها و همه توانمندي ها، با اهداف مورد نظر او هم راستا شوند. هركس در هر نقطه اي كه هست خودش را در آن راستا ببيند. ما در فرهنگ خودمان اين تعابير و تعاريف را داريم. زماني موفق هستيم كه همه در صراط مستقيم قرار بگيريم. صراط مستقيم يك آزادراه به سمت قله هاي كمال و قله هاي مطلوب كل بشر است.

هنر مديريت راهبردي اين است كه دست همه اجزاي مجموعه را بگيرد و در صراط مستقيم قرار دهد. مفهوم حكومت جهاني، انتظار و مفهوم حاكميت موعود، آن افق بلندي است كه نه تنها انرژي هاي ايران را بلكه انرژي هاي همه دنيا را فعال، هدفمند و هم افزا می کند. محال است يك مديريت راهبردي، بدون توجه به اين بستر بتواند موفق بشود، حتي اگر رئيس يك كارخانه خودروسازي باشد. بايد بداند در كدام پازل حركت مي كند.

حكومت جهاني و حركت به سمت حاكميت عدالت جهاني، آن پازلي است كه هركس، در هر نقطه از عالم، هر اقدامي انجام مي دهد، قطعات آن پازل را دارد تكميل مي كند و مديريت راهبردي، مديريتي است كه هم این را خوب بشناسد و هم دائما چشم به آن نقطه بلند و اوج قله داشته باشد و بعد حركت بدهد. اگر كسي این حقیقت را نشناخته باشد، چگونه مي خواهد حركت كند؟ چگونه مي تواند حركت بدهد؟

كل جمهوري اسلامي براي جامعه بشري، يك مديريت راهبردي است. در داخل كشور هم همين طور است. اگر آن افق بلند را ترسيم نكنيد محال است همه توانمندي ها، هم افزا بشوند. نظام سلطه و نظام سرمايه داري، تكليف خودش را روشن كرد. افق خود را ترسيم كرده است. به مدت بيش از 100 سال، همه توانمندي ها در غرب، هم افزا بود. افق را در حوزه دانش، فن آوري، توليد ادبيات، فلسفه، ادبيات سياسي، تربيتي، فرهنگي، براي خودشان ترسيم كردند.

ما اگر مي خواهيم طرحي نو دراندازيم بايد افقی متعالي تر و انساني تر را ترسيم كنيم. تا آن را ترسيم نكنيم، اتفاقي در دنيا نخواهد افتاد. اگر افق نگاه ما داشتن نقشي فعالتر در نظام طراحی شده و موجود عالم باشد، فقط نقش آفريني مي كنيم اما نه در جهت اهداف و آرمانهای متعالی خودمان . هرگز چنين چيزي اتفاق نخواهد افتاد و ديديم كه اتفاق نيفتاد.

ما بايد الهام بخش باشيم. الهام بخش به چه چيزي؟ در افق 1404 ايران الهام بخش است. چه چيزي را مي خواهيم به دنيا معرفي كنيم؟ اين را بايد تعريف كنيم. با اين نگاه، مفاهيم ، ادبيات، مفهوم قدرت، اقتدار ملي و پيشرفت عوض مي شود. همه آن معيارهايي كه امروز در دنيا رايج است تغيير مي كند. مفهوم آرامش، امنيت، صلح... همه چيز عوض مي شود. اینکه كجا را هدف قرار داده ايم، راه متفاوت مي شود، وقتی راه متفاوت شد، معيارها نیز عوض مي شود.

در یک جمله خلاصه می کنم؛ مديريت راهبردي، مديريتي است كه بتواند مجموعه تحت مديريت خود را در مسيري قرار بدهد كه نقطه پايان آن حكومت جهاني باشد.

موفق و سربلند و عزيز باشيد.

نظرات

اخبار مرتبط

اپلیکیشن دولت بهار دسترسی ساده تر و اطلاع از اخبار مهم
نصب