نیمی از جمعیت ایران بر لبه فقر!
به گزارش دولت بهار، بانک جهانی در گزارشی به وضعیت فقر در ایران در دهه ۹۰ پرداخته است که بر اساس این گزارش نیمی از جمعیت ایران بر لبه فقر قرار دارند.
در بخشی از این گزارش آمده است:
دهه ۹۰ از نظر رشد اقتصادی برای ایران یک دهه از دست رفته بوده است. به طور میانگین رشد درآمد سرانه در طی این سالها فقط ۰.۶ درصد بودهاست. با وجود تلاشها جهت گسترش پایههای مالیاتی همچنان دولت ایران به صورت قابل توجهی به درآمدهای نفتی وابسته است. درآمد حاصل از فروش نفت از عوامل کلیدی در تامین مخارج عمومی و حساب جاری ایران است و با سقوط قیمت نفت دولت دچار کمبود منابع و کسری بودجه میشود. تحریمها نیز در طی این دهه آثار بشدت مخربی بر مسیر رشد تولید ناخالص داخلی و شاخصهای رفاهی گذاشته اند. نتیجه عدم رشد اقتصادی ایران در این دهه تورم و کاهش قدرت خرید خانوار بودهاست.
جمعیت ایران با سرعت زیادی درحال پیر شدن و مهاجرت به شهرهاست. مهاجرین در جستجوی فرصتهای اقتصادی به شهرها میآیند. همزمان با این اتفاق جمعیت خانوادههای ایرانی در حال کم شدن است و میانه سن ایرانیان افزایش پیدا کردهاست. این حقیقت به این معناست که ایران فرصت اندکی برای استفاده از پنجره جمعیتی خود دارد.
از سال ۱۳۵۷ و مصادف با انقلاب اسلامی، ایران توانسته است پیشرفتهای چشم گیری در زمینه کاهش فقر بدست بیاورد لکن در دهه گذشته نزدیک به ۱۰ میلیون نفر از ایرانیان دچار فقر شدند و درصد ایرانیانی که مطابق با شاخص UMIC زیر خط فقر بین المللی قرار دارند از ۲۰ درصد به ۲۸.۱ درصد افزایش پیدا کرده است. در طی این سالها نه تنها تعداد فقرا در ایران افزایش پیدا کرده بلکه اندازه محرومیت فقرا نیز بیشتر شده است و در حال حاضر نیمی از ایرانیان در معرض فقر هستند به این معنا که خطر فقیر شدنشان در آینده نزدیک بیش از ۲۰ درصد میباشد ( یک نفر از هر پنج نفر) این درحالی است که این نسبت در سال ۲۰۱۱ ده درصد کمتر بودهاست.
افزایش فقر در ایران در این سالها نشان دهنده فقدان رشد اقتصادی و نابرابریهای ساختاری است. اگر رشد مصرف خانوار بین سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ به طور برابر توزیع شده بود نرخ فقر به اندازه ۲.۷ درصد کاهش پیدا میکرد. خانوارهایی که در ۴۰ درصد پایینی توزیع مصرف قرار دارند در سالهای محدود رشد اقتصادی، در این دهه از مواهب رشد اقتصادی بهره مند نشدند. با نگاهی به الگوهای مصرف در مییابیم که فقیرترین خانوارها بیشترین آسیب را در هنگام رکود دیدهاند و کمترین منفعت را در دوران رونق اقتصادی داشتهاند. مصرف حقیقی خانوارهای صدک پایینی درآمدی به طور متوسط سالی ۲ درصد کاهش پیدا کرده است درحالی که این عدد برای ثروتمندترین خانوارها ۱ درصد بوده است.
فقرا به طور فزایندهای در مناطق روستایی تمرکز یافتند. تقریبا نیمی از جمعیت روستایی ایران فقیر محسوب میشوند. درست است که فقر در کل افزایش پیدا کرده اما به طور هم زمان شکاف بین شهر و روستا نیز زیاد شدهاست. حتی در مناطق روستایی نیز نابرابریهای بین بخشی بزرگی وجود دارد به طوری که در سال ۲۰۲۰ بیش از نیمی از کارگران بخش کشاورزی فقیر بودهاند درحالی که این عدد برای نیروهای خویش فرمای شاغل در بخش کشاورزی و غیر کشاورزی ۳۶ درصد بوده است. عمق فقر نیز در مناطق روستایی بیشتر شدهاست زیرا ساکنان روستایی در واکنش به وخامت شرایط اقتصادی، مصرف خود را به نسبت بیشتری کاهش داده اند.
مناطق جنوب شرق و شمال غرب ایران به نسبت سایر مناطق دچار فقر بیشتری بودهاند. در دهه گذشته اختلاف بین نرخ فقر در تهران و منطقه جنوب شرقی کشور از ۲۹ درصد به ۳۶ درصد افزایش پیدا کرده است.
وجود رابطه بین تغییرات اقلیمی و افزایش فقر در ایران محتمل است. شدت و فراوانی خشکسالی در دهه گذشته افزایش پیدا کرده است؛ محتمل است که این خشکسالی در رشد چشم گیر نرخ فقر در ایران اثرگذار باشد. مناطق روستایی ایران به ویژه در شمال غرب کشور در برابر خشکسالی آسیب پذیر هستند.
با افزایش فقر، مشخصات فقرا متمایزتر شده است؛ جمعیت خانوارهای فقیر بیشتر است و به دلیل داشتن فرزندان بیشتر، نسبت وابستگی اقتصادی بالاتری دارند. زنان سرپرست خانوار عمدتا فقیر هستند و نسبت فقر در زنان سرپرست خانوار در طول این دهه افزایش پیدا کردهاست. تقریباً نیمی از زنان سرپرست خانوار فاقد تحصیلات هستند که امکان کسب درآمد آنها را محدود می کند. در حالی که سطح تحصیلات برای همه بهبود پیدا کرده است همچنان فقرا سطح تحصیلات پایین تری دارند. افرادی که کمترین تحصیلات را داشتند در برابر شرایط وخیم اقتصادی آسیب پذیر ترین قشر بودند.
نظرات