1399/12/15-22:21
در دیدار با جمعی از دانشجویان دانشگاه‌های کشور؛

دکتر احمدی‌نژاد: امیرالمومنین علی(ع)، قله دانش و نقطه اوج عشق به تک‌تک انسان‌ها بود

دکتر احمدی‌نژاد: امیرالمومنین علی(ع)، قله دانش و نقطه اوج عشق به تک‌تک انسان‌ها بود

دکتر محمود احمدی‌نژاد در دیدار با جمعی از دانشجویان دانشگاه‌های کشور که روز چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ در تهران برگزار شد، از علم و عشق به انسان‌ها به عنوان دو ویژگی بارز در امام علی‌(ع) یاد کرد و گفت: امیرالمومنین علی(ع)، قله دانش و نقطه اوج عشق به تک‌تک انسان‌ها بود. خداوند متعال منبع و منشاء هر دانشی است و بر همین اساس، علم‌آموزی یک امر مقدس شمرده می‌شود.

به گزارش دولت بهار، دکتر احمدی نژاد علم را چراغ راهنما و تابش نور به زندگی انسان و تحقق‌بخش هر آرمان و هدف بزرگ الهی و انسانی دانست و با تأکید بر اهمیت توأمان بودن علم و عشق به انسان‌ها گفت: انسان منهای عشق، همانند سنگ است. خمیرمایه خلق انسان نیز از ابتدا مبتنی بر عشق بوده است. یعنی خدا از روی لطف و محبت خود، انسان را خلق کرده است اما من با افرادی در شکل و شمایل انسان مواجه بوده‌ام که خبر کشته شدن انسان‌ها، هیچ واکنشی را در آنها برنمی انگیزد و اگر دوام قدرت آنها ایجاب کند، حاضرند یک میلیارد انسان را بکشند.

متن کامل سخنان دکتر احمدی نژاد در این دیدار به شرح زیر است:

بسم ا... الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

خیلی خوش آمدید. خدای بزرگ را سپاسگزارم که این فرصت را عنایت کرد امروز در خدمت شما باشیم. از صحبت‌های جمعی از شما عزیزان خیلی استفاده کردم. قطعا اگر تک تک شما صحبت می‌کردید، من استفاده بیشتری می‌بردم. دانشجویان عزیز از این طرف و آن طرف صحبت کردند، می گویند پست برق ترکیده است! حالا پست برق چطور فهمید ما چه می گوییم که ترکیده است، نمی دانم!

این ایام فرصتی برای ذکر مناقب امام علی(ع) به عنوان قله دانش و قله عشق به تک تک انسان هاست! اصلا بگذارید همین ابتدای صحبت، ته مطلب را به شما بگویم انسان منهای علم و عشق مساوی است با هیچ در هیچ در هیچ بلکه برخی وقت ها بدتر از هیچ. همه انسان به دانش است؛ زندگی، تکامل، تعالی! علم هم چراغ راهنما است، هم به نوعی مقصد است. ابزار زندگی است. اصلاً انسان منهای علم می‌خواهد چه کار بکند؟! مثل سنگ! مثل دیوار! نقطه آغاز حرکت انسان، دانش است و دانش و سیر کمال انسان هم بی پایان است. هر آرمانی و هدف بزرگی را شما مد نظر قرار بدهید، تحقق آن هدف؛ مستلزم دانش و معرفت و علم است. علم یک امر آسمانی است. گرچه شیطان همیشه می‌آید با یک طبقه‌بندی و تقسیم‌بندی‌هایی سعی می کند انسان را تحت عناوین گوناگون از جمله علم، در مقابل هم قرار دهد. بله، نباید پذیرفت که به جز انسان‌های کامل، افرادی ادعا کنند که همه علم را دارند و آن چیزی که آنها می‌گویند آخر علم است. نه! این را نباید قبول کرد چون علم بی پایان است. یک زمانی انسان‌ها، چهار عمل اصلی را یاد گرفته بودند، فکر می‌کردند دیگر همه قله‌ها را فتح کرده‌اند. امروز در ریاضیات کجا هستیم؟ و تازه می‌فهمیم که هنوز چیزی نمی‌دانیم.

کمال انسان بی‌نهایت و علم هم بی‌نهایت است. علم جز از آسمان نیست. منبع و منشاء هر دانشی، آسمان است. یعنی اصل علم نزد خدای متعال است. خدا ذاتش علم است. علم‌آموزی یک امر مقدس است، یک نور است که راه زندگی را روشن می‌کند. یک لحظه در ذهنتان دنیایی را تصور کنید که این چند هزار سال تلاش‌های علمی بشر وجود نداشت. الان در چه حالی بودیم؟ سطح اندیشه جامعه انسانی کجا بود؟ زندگی به چه شکل بود؟ همه پیامبران معجزه آوردند برای این که انسان‌ها حقانیت آنها را بپذیرند. من بر این باورم که آخرین معجزه نجات بخش، علم است. دریچه های علم را به روی بشر باز می کند و راه نجات و کمال را در برابر انسان‌ها قرار می دهد.

اما عنصر دوم مورد نیاز، عشق است. انسان منهای عشق، مثل سنگ است. "اولئک کالانعام بل هم اضل... " خمیرمایه خلقت انسان هم از عشق است. یعنی خدا از روی لطف انسان را خلق کرده است. شما انسان‌هایی را تصور کنید که در دلشان عشق به دیگر انسان‌ها و موجودات وجود نداشته باشد. حالا شما خوشبختانه در زندگیتان چنین آدم‌هایی را ندیده اید. البته من آدم‌هایی را دیده‌ام که اگر دوام قدرت آنها ایجاب کند، حاضرند یک میلیارد انسان را بکشند. خبر کشته شدن انسان‌ها به آنها می‌رسد ولی در وجودشان هیچ اتفاقی نمی افتد، هیچ شوکی به آن‌ها وارد نمی‌شود، اصلاً انگار نه انگار! من چنین آدم‌هایی را دیده‌ام اما خوشبختانه شما ندیده‌اید و امیدوارم هیچ وقت نبینید. آنهایی که در دنیا جنگ راه می‌اندازند که اسلحه بفروشند، دلشان از محبت به دیگر انسان‌ها و اصولاً دیگر موجودات خالی شده است.

 هر چقدر عشق به انسان‌ها بالاتر، انسانیت بیشتر، همان طور که هر قدر علم بیشتر باشد، انسانیت هم بیشتر است. البته اگر علم باشد ولی عشق نباشد، باز همان است.  امیرالمومنین(ع) مظهر اکمل علم خدا و هم زمان مظهر اکمل عشق خدا است. به مردم می‌گوید هرچه می‌خواهید، بپرسید. اما جامعه رشد نکرده و عقب افتاده است. می‌گوید بیایید من راه‌های آسمان را به شما بگویم. می‌گوید من راه‌های آسمان را به شما نشان می‌دهم. راه‌های آسمان یعنی الان تصمیم بگیرید که یک ساعت دیگر مریخ باشید! انتظار دارید که این اتفاق الان بیفتد دیگر! خبر را شنیدید دیروز – پریروز که در مریخ نشستند. با امکانات امروز شش ماه طول کشید بروند. چند سال دیگر چقدر؟ آقا یک بعد از ظهر برویم یک قهوه بخوریم، برگردیم! حالا ما در این کهکشانیم، کهکشان‌های دیگر... می‌گوید بیایید من راه‌های آسمان را به شما بگویم. منتها انسانی که رشد نایافته است می گوید بگو چند تار مو روی صورتم هست. حالا اگر امام می گفت مثلاً ۳۰۰۰تا! می‌گفت اشتباه کردی می‌نشست می‌شمرد، اشتباه می‌کرد بعد از اول می‌شمرد، دیگر تا آخر عمرش!...

 امام علی(ع) از رنج انسان‌ها، غصه می‌خورد. گریه می‌کند. ناراحت می‌شود. نمی‌تواند تحمل بکند. امکان نداشت و امروز هم امکان ندارد برای انسان کامل که خبر رنج انسانی به او برسد و او تا تمام توانش را برای برطرف کردن آن رنج به کار نگرفته، آرام بنشیند.

عزیزان من! علم و عشق، انسان‌ها را به هم پیوند می‌دهد. حقیقت ما، یکی بیشتر نیست. هرچقدر عشق بیشتر می‌شود، انسان با دیگران احساس یگانگی می‌کند. نه فقط با بقیه انسان‌ها، با همه موجودات عالم. پیامبر اکرم رحمت للعالمین است نه رحمت للناس، با همه موجودات عالم... اصلا یکی است، یگانه است. ما همه یکی هستیم. انسان‌ها هرچه بزرگتر می‌شوند، فصل مشترکشان بیشتر می‌شود و هرچه کوچکتر می‌شوند، فاصله‌هایشان بیشتر می‌شود. تمام این داستان‌های تاریخ مال کوچک شدن انسان‌ها است و همه شیطان‌ها و همه طاغوت‌ها دنبال این هستند که انسان‌ها را کوچک نگه دارند تا بتوانند مسلط شوند.

 پیامبران آمدند انسان ها را بزرگ کنند. دایره وجودی انسان‌ها را آن قدر توسعه دهند که فصل مشترک انسان‌ها به سمت بی‌نهایت برود و وقتی فصل مشترک توسعه پیدا کرد دیگر تعاون و همبستگی و عشق و شور و نشاط است. اصلاً مزاحمتی نیست. همه با همیم. همه یکی هستیم. دو تا نیستیم. سعدی چه زیبا گفته است که : بنی آدم اعضای یک پیکرند... و در آخر گفته: تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی...

کسی که عشقی ندارد، چه نسبتی با آن انسان دارد؟ مشکل امروز جامعه بشری هم همین است. بعضی‌ها هستند اهل علم و عشق نیستند یا اهل علم بدون عشق هستند و این مشکلات را در دنیا درست کردند. هر کجا ظلم، جنگ، فقر و فاصله طبقاتی‌ هست یا سدّی در برابر مسیر پیشرفت انسانها هست، بخاطر کسانی است که یا علم و عشق ندارند و یا علم دارند ولی عشقی ندارند. از آن طرف هم عشق کور به درد نمی‌خورد. عشق بدون علم هم انسان به جایی نمی‌برد! این قسمت اول عرایضم به مناسب میلاد امیرالمومنین علی(ع)!

اجازه دهید در قسمت دوم عرایضم نکاتی که دوستان گفتند را سریع جواب بدهم. آقای شاکر سوال کردند که آیا تا کنون وظیفه ای به دانشگاهی‌ها سپرده شده است که انجام ندادند؟ هم باید بگوییم بله، هم بگوییم خیر! تجربه من می‌گوید هرگاه یک کاری به صورت پروژه تعریف شد و به دانشگاه ارائه شد، دانشگاه انجام داد. یک کارهایی در آن ۸ سال در کشور اتفاق افتاد که دیگران وقتی می‌شنیدند، فکر می‌کردند معجزه‌ای اتفاق افتاده یا بعضی‌هایشان فکر می کردند ما تکنولوژی را رفتیم وارد کردیم.

شاید در آن داستان هسته‌ای، شنیده باشید که قرار بود سوخت 20 درصد را به ما بدهند ولی ندادند. صفحه‌ی سوخت، تکنولوژی‌اش خیلی بالا است، آنها به ما می‌گفتند ۳۰ ماهه به شما می‌دهند، ما می‌گفتیم نمی‌شود. راکتور تهران دارد سوختش تمام می‌شود، ما رادیودارو می‌خواهیم، زودتر بدهید. فرانسوی‌ها رفتند و روس‌ها گفتند آقا ما ۲۴ ماهه می‌دهیم. بعد مشکلاتی پیش آمد مجبور شدیم خودمان درست کنیم. جوان‌ها را صدا زدیم گفتیم ۱۸ماهه می‌خواهیم. گفتند باشد، سر ۱۷ ماه تحویل دادند. من خودم مخصوصاً به مراسم رفتم که هم از عزیزانمان تقدیر کنم و هم بیگانگان باور کنند که این صفحه سوخت متعلق به خود ما است. باورشان نمی‌شد.

به بچه‌ها گفتیم می‌توانید ماهواره به فضا بفرستید؟ گفتند برنامه ۱۰ ساله بیاورید برای فرستادن موجود زنده، یعنی انسان به فضا. من شهادت می‌دهم آن بچه‌هایی که قول دادند، روی برنامه، دقیق کارشان را انجام دادند، موشک درست کردند، ایستگاه‌های زمینی درست کردند، ماهواره درست کردند، روی آن تجهیزات نصب کردند، فرستادند بالا، سیگنال‌هایش را گرفتند. ما ماهواره ژئو هم ساختیم. ژئو یعنی می‌رود مداری که با زمین می‌چرخد. ماهواره‌برش هم ساخته شد، منتهی ما دیگر به پرتابش نرسیدیم. ماهواره دو تنی، رادیو تلویزیونی و مخابراتی... همه را بچه‌های خودمان ساختند. سوخت ۲۰ درصد... در بیوتکنولوژی... روبات جراح مغز را هم بچه‌های خودمان ساختند.

در جراحی مغز، تکنولوژی باید بسیار دقیق باشد یعنی یک صدم میلی متر هم نمی‌توانید این طرف و آن طرف بروید زیرا بخشی از سلول های مغز از بین می‌رود. بچه‌های خودمان ساختند. رفتیم بیمارستان، پزشک‌ها آمدند، متخصصین امتحان کردند و گفتند این خیلی بهتر از نمونه‌ی خارجی است. داروهایی را ساختند که بهتر از نمونه‌های خارجی بود.

در راه‌سازی و سدسازی و نرم‌افزاری... بگذارید یک نمونه‌اش را بگویم برایتان. مقامات کشور دائماً می‌نالند که ما نمی‌توانیم اقتصاد کشور را مدیریت کنیم، زیرا قاچاق وجود دارد. قاچاق از مفاهیم مظلومی است که همه چیز را گردن آن می‌اندازند. یک تیمی مسئول شدند بروند ببینید چکار می‌شود کرد؟ رفتند مطالعه کردند و دیدند راهی جز کددار کردنِ کالاها نیست. نرم افزاری را طراحی، نصب و امتحان کردند که از گمرک تا بازار تا کل کارخانه‌جات و صنعت و تاجرین، دیگر همان طرح یعنی طرح شبنم بچه‌های خودمان را استفاده می‌کردند و دیگر به اندازه یک پیچ هم قاچاق نمی‌شود چون هر کالایی کد مخصوص به خودش را دارد. این حرف معنایش این نیست که از تجربیات دیگران استفاده نکنیم. هرگز! آدم عاقل کسی است که از کل تجربیات بشر استفاده کند. ولی دارم پاسخ سؤال را می دهم.

ولی یک مورد هست که دانشگاه نتوانسته است حل کند. آن هم شاید مقصر دانشگاه نباشد. توقع عمومی این است که دانشگاه خودش وارد شود، مسئله شناسی کند، مسئله را حل کند. منتظر نماند مسئله به او ارجاع شود. این هم برمی‌گردد به ساز و کارهای اداره کشور که اصلاً برای دانشگاه چنین شأنی را تعریف نکرده است.

مورد دیگری که از این موارد زیاد است را می‌گویم بینید کارهایی که می شود چطور است. یکی از دانشجویان پایان نامه کارشناسی ارشدش را روی سوخت‌گیری کشتی‌ها در خلیج فارس و دریای عمان انجام داد. سالانه ده‌ها هزار کشتی می‌آیند اینجا بار می‌گیرند تخلیه می‌کنند همه اینها سوخت‌گیر و پشتیبانی می‌خواهند. دیدیم همه اینها می‌روند بندر جبل علی، مال امارات. نمی‌خواهیم بگوییم آن جا نباید برود. بعد مازوتی که آنها به کشتی.ها می‌دهند، مازوت پالایشگاه‌های ایران است. یک نفر هم هست که کل اینها را می‌گیرد یک جا تحویل می‌دهد آنها هم سی درصد پنجاه درصد سود عیناً تحویل کشتی‌ها می دهند. او رفت مطالعه کرد و بهترین مسیر و بندر برای سوخت گیری و پشتیبانی کشتی‌ها را بندرعباس اعلام کرد. در دریای عمان، جاسک بهترین بندر است. چون مسیر مستقیم است. آنها باید مسیرشان را منحرف کنند بروند بندر جبل علی. این جوان کشف کرد دید یک باندی هستند این مازوت‌ها را صاف با قیمت پایین‌تر از پالایشگاه می‌گیرند و بار می‌کنند می‌برند آنجا. بعد وزارت نفت موظف شد چندتا ایستگاه سوخت‌گیری در بنادر جنوب درست کند که می‌روند آن جا سوخت می‌گیرند و بعد می‌آیند همین‌جا بارشان را خالی می‌کنند. هرچه سازندگی دارد در کشور ایجاد می‌شود کار دانشگاهیان است و من مطمئنم دانشگاه بیاید وسط بسیاری از مشکلات به صورت عالمانه حل می‌شود.

آقای سهیلی فرمودند یک سامانه تعیین ایده ایجاد شود. موافقم ولی فکر می‌کنم معاونت علمی و بنیاد نخبگان این را دارند و باید تقویت کنند که به اصطلاح یک باشگاه ایده‌پرداز باشد. ایده را مطرح کنند تا کسانی که نیاز دارند، آن را بگیرند یا تکمیل کنند. 

اختصاص وقت به نخبگان به طور ثابت! چشم وقت ما مال نخبگان است... مال همه است البته...

سوال کردند که وضعیت اشتغال و مسکن جوانان چه می‌شود؟ بنظرم حل مسائل اشتغال و مسکن و رفاه زحمت ندارد. دقت کنید. وقتی می‌گوییم مشکل نیست برخی خیال می‌کنند روزی ۲ ساعت بیاییم سر کار با تلفن حلش کنیم. نه چنین چیزی نیست. باید زحمت کشید. شب نخوابید. درستش کرد. منظور این است که نشدنی نیست. واقعاً شدنی است.

بحث سربازی فارغ التحصیل‌ها بحث خیلی مهمی است. بالأخره یک زمانی بود سربازها تحصیلات نداشتند یا تحصیلاتشان در سطح ابتدایی بود. الان اکثریت سربازان دارای تحصیلات دانشگاهی هستند. دیگر نمی‌شود از آنها برای کارهای دم دستی استفاده کرد. این ظلم به آن جوان و کشور است. باید در مسائل سربازی یک تجدید نظر اساسی صورت بگیرد. وقتی لیسانس یا فوق لیسانس به مدت دو سال از درس و حوزه تخصصی‌اش دور شود، چیزهای زیادی از یادش می رود. می‌توان به نحو بهتری از این ذخیره انسانی استفاده کرد ولی باید با کمک خود فارغ التحصیلان و نیروهای مسلح، در قوانین سربازی تجدیدنظر شود. بقیه هم مطالب مهمی بود که باید در وقت دیگری به بحث در باره آنها بپردازیم. 

برگردیم به قسمت آخر عرایضم. سؤال این است که آیا خدای متعال ما را برای این زندگی و وضعی که الان داریم خلق کرده است؟ یعنی مخصوص ایران هم نیست. اما در مورد ایران یک مقدار تشدید شده است.

یک جوان با هزار امید و آرزو می رود یک فن را یاد می گیرد یا درسی می خواند و بعد می خواهد از آن استفاده کند، اول با آرزوهای بزرگ شروع می کند. بعد که می آید در شرایط اجتماعی قرار می گیرد، یک پله می رود پایین و همین طور آنقدر پایین می رود که الان ما با جوانان فوق لیسانسی مواجه هستیم که می گویند ما هر کاری باشد انجام می دهیم! کسی که از آرزوهای بزرگش این قدر پایین می آید چطور می خواهد زندگی کند؟ آیا این احساس سرخوردگی اش به او اجازه می دهد زندگی کند؟ برخی بحث مسکن را مطرح کردند. کسی 40 سال، 50 سال، 60 سال عمرش را بگذارد بخواهد یک آپارتمان گیرش بیاید. خسارت عظیم است. چه سرمایه ای بالاتر از عمر است؟ عمری که خدا داده است. مثل باند فرودگاه می ماند که باید در این دوره عمر یک سرعتی بگیریم که وقتی می پریم بتوانیم به سمت بینهایت و تا ابد برویم و در بالاترین ارتفاع حرکت کنیم. اگر بخواهیم 40 سالش را بدهیم برای یک آپارتمان، اصلا چه می ماند؟!

چرا این طور است؟ آیا خدای متعال در خلقت این جهان، امکانات لازم را برای پرواز انسان بدون این سرخوردکیها قرار نداده است؟ یعنی منابع محدود است؟ آیا مردم عادی که به قول معروف دستشان به جایی بند نیست، تنبل و تن پرور هستند و نمی خواهند تلاش کنند و این ها عامل این وضع هستند؟! من به ضرس قاطع و با محاسبات به شما عرض می کنم که خدای متعال آن قدر در این عالم منابع قرار داده است که تمام انسانها در طول تاریخ، آن قدر برخوردار باشند که نیاز به هیچ چیز نداشته باشند. کل علم اقتصادی که امروز در دانشگاه ها تدریس می شود، بر پایه یک فرض غلط است. فرض غلط " محدودیت منابع " . این فرض را برداریم کل این دانش زیر و رو می شود. واقعا منابع محدود است؟ چه کسی این ادعا را کرده است؟ منابع عالم، متناسب با دانش انسان افزایش می یابد.

مثالش خیلی ساده است. یک موقع ما انرژی هسته ای یا حتی سوخت فسیلی را نمی شناختیم. باید چوب می سوزاندیم. آن موقع اگر می خواستیم صنایع امروز را داشته باشیم باید کل جنگل ها را می سوزاندیم. از سوخت فسیلی به سوخت خورشیدی، باد، موج و دریا به سوخت هسته ای رسیدیم. سوختی که امروز در نیروگاه بوشهر می گذاریم، معادل 560 هزار بشکه نفت است. یعنی یک حجم کمتری را استفاده می کنیم، انرژی بیشتری به دست می آوریم. دانش ما جلوتر برود، ممکن است از یک گرم هم این انرژی را استخراج کنیم. بنابراین در منابع محدودیت نداریم. اما متاسفانه در کشور خودمان آن قدر ساده کرده اند که تا می گوییم توسعه بدهید، می گویند آب نداریم! واقعا برای ساختن ایران آب نداریم؟ بله ایران یک سرزمین کم بارش است ولی آیا برای توسعه ایران آب نداریم؟ کم آبی یک دروغ بزرگ است. دروغی است که تنبل ها می گویند. ما سالانه 400میلیارد متر مکعب بارش داریم. فقط از 100 میلیارد، آن هم با راندمان 10 تا 15 درصد استفاده می کنیم. همین راندمان را روی 30 یا 40 درصد، ببریم، می توانیم آب صادر می کنیم. دانش آن را داریم، اما همت و مدیریتش را نداریم. تازه شمال و جنوب ما دریا و اقیانوس است.

واقعا چرا مشکل مسکن داریم؟ آیا پول نداریم؟! همین الان سه هزار و 200  میلیارد تومان نقدینگی وجود دارد. 2800 هزار میلیارد تومانش سپرده بانکی است. اینکه گفته شود پول نداریم شبیه جوک است! این همه زمین در این کشور است. می توانیم مدرن طراحی کنیم. به خدا تمام ایرانی ها می توانند در ویلای درجه یک زندگی کنند، آن هم ارزان نه گران! الان بعضی از کشورها هستند که کلید را به افراد می دهند و آنها 20 سال قسط می دهند. در ایران هم می شود این کار را کرد ولی اراده می خواهد.

مشکل اشتغال، تنها با فعال کردن بخش مسکن حل خواهد شد. ما این همه معادن و فرآوری معادن داریم. تا الان 58 میلیارد تن ذخیره معدنی شناسایی شده که هنوز یک هزارم آن را بیشتر شناسایی نکرده ایم. در بعضی از جاها معدن سنگ آهن داریم، فقط باید لودر بگذاریم و بار کنیم یا با یک کار کوچک روی آن، می توانیم بار کنیم و به فروش برسانیم. معادن مس، طلا و سایر ذخایر در ایران وجود دارد. همین ها را فعال کنیم و در اختیار مردم قرار دهیم، می توانیم بیشترین رفاه را برای کشور و مردم به ارمغان بیاوریم.

بگذارید یک خاطره برای شما بگویم. می دانید گردو درخت ایرانی است. اصالتا ایرانی ها این را پیدا کردند، پرورش دادند. هرجای دنیا رفته است از ایران رفته است از جمله آمریکا. 25 سال پیش رفتیم گردنه ی حیران با کسی که آشنا بود در جنگل حرکت کردیم دیدم درخت های گردوی مثلا 100 سال، است 150 ساله است. یک پیرمردی آن جا بود یک باغ و چند درخت گردو داشت. گفتیم آقا شنیدیم از این جا تا خلخال یعنی 150 کلیومتر درخت گردو بود، چه اتفاقی برایش افتاد؟ گفت 55، 60 سال قبل آمریکایی ها آمدند این جا، همه درخت گردو دانه ای 2000 تومان بود. این ها گفتند آقا هرکس تنه ی درخت گردو بیاورد ما 5000 تومان می خریم. بعد می رویم می بینیم همان زمان در آمریکا باغ های درخت گردو با وسعت صد هزار هکتاری درست شد. همین طور پسته! کویر همه اش زعفران و پسته است. هر یک هکتارش سالی 70، 80 میلیون تومان درآمد دارد. ثروت است دیگر! ثروت چیست؟! با کوزه می شود آبش داد! منابع هست. زمین هست. نیروی انسانی مصالح هست. باید کمی دست به دست هم دهیم و با مدیریت صحیح کار را به انجام برسانیم! حالا چرا این اتفاق نمیفتد؟ یک بخشی برای این است که ممکن است دانشش را نداشته باشیم. وقتی نداشته باشیم تلاش می کنیم آن را بدست بیاوریم. اما چرا این تلاش شکل نمی گیرد؟ مثلا 10 سال، 15 سال، 30 سال، 40 سال مشکل وجود دارد؟ من از بچگی یادم هست مشکل مسکن داریم. یادم هست کوچک بودیم و همیشه از مشکل مسکن صحبت می کردند. چرا تلاش نمی شود دانشش فراگیر شود؟

این جا می خواهم دو سه جمله خدمتتان بگویم. عزیزان من! مشکلات جامعه بشری به یک عده اقلیت بر می گردد. اقلیتی که خودشان را برتر از دیگران می دانند. عزت خودشان را در حقارت دیگران و برخورداری خودشان را در فقر دیگران جست و جو می کنند. می خواهند مسلط باشند. برخی پدیده ها را ما باید خیلی عمیق تر بررسی کنیم. دانشمندان ما را تا جایی که بتوانند، می برند و اگر نتوانند، آنها را می کشند. صحنه روشن است. می خواهد بر ما مسلط باشد. تضمین تسلط او این است که ما عقب افتاده باشیم و چیزی نداشته باشیم. اگر ما قوی شویم، تسلط دیگر معنایی نخواهد داشت. مشکل جامعه بشری، آن اقلیت سلطه‌جو و مستکبر هستند که می‌خواهند همه ضعیف باشند تا خودشان قوی به نظر برسند.

باید راه هایی باز کنیم که بدنه مردم و ملت قوی شوند تا آن که میخواهد مسلط شود تمام قدرت و ثروت را در خودش متمرکز میکند و می گوید بقیه کاره ای نیستند. هر مقدار قدرت و اختیارات متمرکز شود، فرصت خلاقیت و پیشرفت از جامعه و بقیه گرفته می شود. وقتی یک طرف ضعیف و طرف دیگر مسلط شد، دیگر فرصتی برای پیشرفت و رشد و خلاقیت وجود نخواهد داشت. این معادله را باید به هم زد.

الان در دنیا تمرکز قدرت است. در نامه ای که به بایدن نوشتم، به صراحت گفتم که تمرکز قدرت در شورای امنیت و آن هم در اعضای ثابت شورای امنیت وجود دارد، تمرکز ثروت در فدرال رزرو و جریان دلار وجود دارد. در کشور خودمان و بسیاری از کشورها هم همین تمرکز قدرت و تمرکز اختیارات وجود دارد. الان شما در زندگیتان هر کاری بخواهید بکنید به دولت وصل است. اصلا بدون خطوطی که آن جا می چینند نمی توانید حرکت کنید. تازه این امر منوط به آن است که اجازه بدهند حرکت کنید. ریشه تمام مفاسد در کل دنیا همین تمرکز قدرت و ثروت است. این را در ایران، سطح بین الملل و در همه کشورها باید به هم زد.

آیا می شود؟! چرا نشود؟ اگر این باور را ایجاد کنیم که این ثروت مال همه است، همین باور در مردم ایجاد شود، تمام است. این ثروت مال همه است. چرا باید دولت این را در اختیار خودش بگیرد و به نمایندگی 85 میلیون تصمیم بگیرد؟ چرا 85 میلیون تصمیم نگیرند؟ یک اشاره می کنم رد می شوم، خسته تان نمی کنم. تا وقتی تمرکز ثروت و قدرت است دیگر جایی برای بحث راجع به ارزش های انسانی وجود دارد؟ وقتی من همه زندگی ام بند این هایی است که سر کار هستند دیگر آزادی یعنی چه؟! تا بگویم چرا کارم را انجام ندادید سریع یک صورت جلسه تحت عنوان توهین به کارمند دولت در حین انجام وظیفه، تهیه و امضاء می کنند 3 سال برو داخل! آزادی موقعی است که تعادل و توازنی برقرار باشد! کسی که نمی تواند محل زندگی و شغلش را انتخاب کند، اصلا آزادی یعنی چه؟ این شبیه جوک است. عدالت یعنی چه؟ فقط سخنرانی کنیم راجع به عدالت! باید معادله را به هم بزنیم. عدالت یعنی همه چیز مال همه است. من کمونیستی و مساوی منظورم نیست، بلکه دارم ثروت طبیعی را بحث می کنم. بنظرم مارکس هم نفهمید و به کوچه فرعی رفت. دائم شیطان ما را به کوچه فرعی می برد!

مشکل اقتصاد مردم نیستند بلکه این تمرکز ثروت و قدرت است. مردم دستشان باز نیست تا بتوانند در اقتصاد نقش آفرین باشند. اقتصاد را مردم درست می کنند اما مردم خلع سلاح شده اند و مشکل را به گردن آنها می اندازند. آدرس غلط می دهند که نمی شود درست کرد؟ چرا می شود. اما توجیهاتی را می آورند و می گویند این مال طول تاریخ است! در طول تاریخ مردم باید برای اندکی آزادی التماس حکومت ها را بکنند و آن ها هم بدهند یا ندهند. چرا؟ چون آن طرف وصل به قدرت و ثروت است. کسانیکه می خواستند یارانه بدهند می گفتند ما شب پرداخت یارانه، عزا می گیریم، واقعا پول نبود که بدهند؟ امسال درآمد ناشی از افزایش قیمت حامل های انرژی در بودجه 330 هزار میلیارد تومان و کل یارانه و کمک معیشتی و کمیته امدادی که به مردم می دهند، 77 هزار. قانون بود که این 330 هزار تا را به مردم بدهید. قیمت ها اضافه شد تا به مردم برگردد ولی راجع به آن کسی حرف نمی زند. بنابراین پول هست.

می گفتند آقا این باور نباید در مردم به وجود بیاید که این پول خودشان است که به آن ها می دهیم. اگر این باور به وجود بیاید، می گوید بقیه اش کو؟ بقیه اش را هم بدهید و به راحتی نمی شود این مردم را کنترل کرد. آن روی سکه این حرف این است که دیگر مردم ما را به عنوان مدیران خودشان قبول نمی کنند. معلوم است دانش آموزی که می رود دبیرستان، دیگر به معلم دوره ابتدایی قانع نمی شود. اگر مردم بزرگ شدند مدیران سطح بالاتری می خواهند و این مطالبه گری مردم با آن نگاه سلطه گرانه نمی خواند. پس باید مردم ضعیف باشند تا ما مسلط باشیم. مردم نباید قوی باشند.

بین المللش هم همین است. برخی خیال می کنند آمریکا با بمب ما مخالف است. این هم از آن دروغ های بزرگ است. آمریکا 5600 تا بمب اتمی نسل 4 و 5 با موشک های دوربرد نقطه زن دارد. یعنی بمب هایی دارد که می زند و فقط انسان ها را می کشد، بقیه شهر سالم می ماند. این 5600 بمب را خودش گزارش داده است. او می گوید اگر کشورها و خصوصا ایرانی ها قوی شوند، دیگر مدیریت آن ها را بر جهان نمی پذیرند. بعضی ها خیال می کنند دشمنی غربی ها با ما ایرانی ها بخاطر انقلاب است. این نیست! ممکن است انقلاب این را برملا کرده باشد و با بعضی حرکت های اشتباه یک مقدار تشدید شده باشد و الّا دعوا، دعوای تاریخی است. اصلا نگاه آن ها به ملت ایران یک طور دیگر است. آن ها نگاه ایرانی ها و فرهنگ ایرانی ها را آلترناتیو مدیریت امروز دنیا می دانند. نه این که لشکر بکشیم، کشورها را فتح کنیم. نه! از آن نمی ترسند. بهترین هدیه به آن ها این است که چنین اتفاقی بیفتد است! چون به راحتی می توانند ما را قلع و قمع کنند و همه دنیا را علیه ما بسیج نمایند. کسی که دنیا را می خواهد مدیریت کند، تهدیدها را نه به صورت نقطه ای بلکه به شکل تاریخی بررسی می کند. مثل ما که 4 نفر می آیند به کارت سوخت اعتراض می کنند، انواع انگ های تاریخی را به آنها می چسبانند! کسی که می خواهد دنیا را اداره کند، تهدیدها را جهانی و تاریخی می بیند. کسی که بخواهد جهان را مدیریت کند، اولا باید توان این مدیریت را داشته باشد. می دانید یک سخنرانی رئیس جمهور آمریکا چگونه تهیه می شود؟ بخش های گوناگون می نویسند. 10 هزار صفحه مطلب می آید. بعد در چند مرحله این مدام فشرده و پالایش می شود، تا به تدریج به یک سخنرانی ده صفحه ای برای رئیس جمهور آمریکا در سازمان ملل به مدت 30 دقیقه تبدیل می شود. کسی که این کار را می کند، بلد است دنیا را اداره کند. شما استاندار یک استان یا وزیر هستید اما استعداد و توانایی سخن گفتن را ندارند. الان خیلی ها مدیر می شوند اول کار بلد نیستند اما استعدادش را دارند و به تدریج موفق می شوند.

دوم اینکه ما نیازمند یک فرهنگ جهانی هستیم. اصلا امکان ندارد که شما با فرهنگ متناقض بتوانید جامعه ای را مدیریت کنید. اگر یادتان باشد آقای اوباما که برای صلح آمده بود، به صراحت اعلام کرد تنها فرهنگی که ما برای جهان به رسمیت می شناسیم، فرهنگ آمریکایی است. همه باید بپذیرند و اگر کسی نپذیرفت، با قدرت به او تحمیل می کنیم. این حرفِ اوباما است. چرا؟ چون نیاز دارد به آن. یعنی همه باید با نظام ارزشی آن حاکم اصلی تنفس کنند و الّا او نمی تواند مدیریت کند. حالا به تاریخ بازگردیم. آن ها می خواهند تهدیدات خودشان را شناسایی کنند. غیر از ملت ایران، کدام ملت در جهان است که این دو تا ویژگی را در خودش داشته باشد؟ اصلا ملتی نمانده در دنیا، تقریبا همه مضمحل شده اند. ایرانی ها هستند که باقی مانده اند. این دو ویژگی را هم دارند.

فرهنگ ملت ایران، جهانی است. در ایران، اقوام مختلف با هم زندگی می کنند. یعنی داخل ملت هیچ وقت درگیری نبوده است. ممکن است از طرف حکومت ها چیزی تحمیل شده باشد ولی در ملت مذاهب گوناگون وجود دارد: ما زرتشتی، یهودی، مسیحی، آشوری و ارمنی داریم، مسلمان شیعه و سنی داریم، بلوچ، ترکمن داریم، عرب، آذری، کرد، لر، لک، تات و گیلک داریم اما هیچ وقت تعارضی نبوده است. چرا نیست؟ چون یک فرهنگ جامعی همه را پوشش داده و این همان فرهنگی است که جهان به آن نیاز دارد.

ما تنها ملتی هستیم که سابقه مدیریت جهانی داریم. همین اخیرا یکی از مقامات آمریکا گفته بود مراقب باشید ایرانی ها امپراطوری بودند، خیال نکنید به سادگی می توانید مدیریتشان کنید. 1500 سال، ایرانی بودند و هیچ کس دیگر در دنیا نبود و یک علقه ای درست شد. اسکندر وقتی به ایران حمله کرد چکار می کند؟ اسمش این است که حکیم بوده اما او کتابخانه های ایران را می سوزاند. کتابی که برای تمدن و انسانیت و فرهنگ است چرا آتش می زند؟ چرا بناها را آتش می زند؟ ما خیلی جاها در دنیا که می رفتیم روسای جمهور به ما می گفتند آقای احمدی نژاد شما می خواهید امپراتوری هخامنشیان را احیاء کنید؟ برای ما هم خوب می شود! می‌گفتیم آقا تاریخ دنده عقب نمی رود، آن تمام شده است، ما باید به آینده نگاه کنیم. ولی آن ها نگرانند. می گویند ایران پتانیسل آن را دارد. ایرانی ها 1500 سال تجربه کردند. بعد هم می بینند ایرانی ها هر جای دنیا بروند، موفق هستند. یعنی ایرانی ها هر جای دنیا که باشند، به یک ترتیبی خرج خودش را در می آورد. گوشه ی خیابان نمی ماند، استعدادش را دارد.

 اینکه با هسته ای شدن ما مخالفت می کنند، باید عمق مخالفت آنها با هسته ای شدن ایران را بفهمیم. معنی این حرف من این نیست که برویم با آنها بجنگیم، نه! باید این صحنه را مدیریت و از آن عبور کنیم. می گویند بمب هسته ای، تا دنیا را فریب بدهند. الان پاکستان و یک کشور در حاشیه خلیج فارس بمب دارد، رژیم صیهونیستی و هند و روسیه دارند. آنها از بمب نمی ترسند. فرض کنید که ایران یک بمب بسازد، کدام عاقلی با یک بمب به جنگ 5600 بمب می رود؟ خودشان هم می دانند ولی ما نباید به لحاظ دانش و تکنولوژی پیشرفت کنیم!

خانم کلینتون در کتاب خاطراتش نمی گوید که احمدی نژاد می خواهد تروریسم صادر کند بلکه می گوید دولت احمدی نژاد داشت ایران را به یک سطح غیرقابل برگشتی از تکنولوژی می رساند و ما باید جلوی او را می گرفتیم.

سئوال این است که چه اشکالی دارد سطح تکنولوژی ایران بالا برود؟ این یعنی رفاه و آبادانی و پیشرفت! می گوید نه! ایران نباید داشته باشد. کارخانجات ما را مورد حمله سایبری قرار می دهد و می گوید ما نباید پیشرفت کنیم و این فرهنگ همه مستکبرین است. همه کسانی که خودشان را برتر می دانند باید زیردستشان را عقب افتاده نگه دارند تا بتوانند مسلط شوند. بزرگ ترین کار عدالت ورزی امروز، برهم زدن این معادله است. که اول باید در اندیشه و اذهان و فرهنگ اتفاق بیفتد و بعد هم در عمل تجلی پیدا کند.

همین انرژی ای که دارد در ایران تولید می شود و مال مردم است، بجای این که دولت آن را با راندمان پایین بگیرد، 50 درصد خرج خودش شود و 50 درصد دیگر آن را با تبعیض به مردم برساند و در آن کلی رانت و رشوه و فساد دربیاید، اگر به مردم داده شود، نه تنها فقیری نمی ماند، بلکه در سطح بالا همه زندگی می کنند. باید آن معادله عوض شود.

مگر حکومت برای سلطه بر مردم است؟ چه کسی گفته است که حکومت به معنای کنار زدن مردم، کاهش اختیارات مردم و سلب اندیشیدن و تصمیم گیری مردم است؟ حکومت باید راه را باز کند تا مردم بیندیشند و تصمیم بگیرند. چرا مردم باید دغدغه معیشتی داشته باشند؟ خدا نخواسته مردم دغدغه معیشت داشته باشند. باید دغدغه خدایی شدن داشته باشند. همه اش مال این معادله است: تمرکز، انحصار و احتکار منابع ثروت و قدرت!

این همه زمین در کشور است، مردم یک خانه نمی توانند داشته باشند. این را باید به هم زد و به لطفِ خدا به هم خواهد خورد. امید به نسل جوان امروز خیلی بالا است. شما باید بیایید یک کاری بکنید. خودتان را تجهیز کنید. بله شرایط سخت است. دانشجویی که باید شهریه بدهد، مشکلات دارد. آن هایی که شهریه نباید بدهند، باز مشکلات دیگری دارند. حالا دانشجوها بهترند ولی دانش آموزی که گوشی ندارد برود سرکلاس. خب خیلی سخت است. ولی تصور کنید که بزرگ ترین سختی های عالم هم در برابر اراده انسان، هیچ است. فرصتی که دارید در کسب دانش به کار ببرید. این شرایط در کشور ما و جهان پایان یافته است و به لطف خدا و همت ملت، به زودی عوض می شود.

خیال نکنیم ربط به یک نفر دارد، نه! اصلا یک نفر اگر اعجوبه عالم هم باشد -از امیرالمومنین(ع) بالاتر نداریم- بیاید ولی اگر توده های مردم نباشند، کاری نمی شود کرد. آن اتفاقات بزرگ باید به دست کل ملت بیفتد و قدم اولش این است که بیندیشیم و باور کنیم که خیلی بهتر می توانیم زندگی کنیم. باور کنیم که خیلی بالاتر باید زندگی کنیم. باور کنیم که امکاناتش را خدا به ما داده است. باور کنیم که همه باهم باید بسازیم و بعد مطالبه کنیم و بخواهیم. بعد حل می شود.

من نوع بچه هایی که می بینم، بیشتر دارند به ساز و کار تحقق بیرونی اش، فکر می کنند. این اشتباه است. اول باید در قلب و اندیشه و اراده ی ما جا بیفتد، بیرون خیلی آسان است. سختی اش این جا است که باید باور و اراده کنیم. اصلا تحولات اجتماعی تابع تحولات انسانی است. " ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم " به خدا آسان است. سه تا تصمیم می خواهد.

همین وضعیت کشور که در آن ناامیدی و تبعیض وجود دارد با سه تا تصمیم، کلا ریل عوض خواهد شد. روحیه و اراده مردم و همه چیز عوض می شود. من بارها گفته ام که همین بخش مسکن را اگر دولت فعال کند، در کشور بیکاری نمی ماند. موتور حرکت است. یک مقدار دست مردم را باز بگذاریم تا جوان ها یک مقدار فکر کنند و حرف بزنند. آن قدر به جوان ها گیر ندهیم و با زندگی مردم کار نداشته باشیم. همه خوبند و اصل بر برائت است. قانون اساسی هم این را نوشته است. کسی که خودش را اصل می داند، همه را مجرم و گناهکار فرض می کند. می گوید من باید تو را بررسی کنم تا اثبات شود که مجرم نیستی و الّا تو خرابکاری! مهم نیست که چه اسم، ادبیات، جایگاه و عنوان یا چه قیافه ای دارد، او خود شیطان است!

من طرفدار مذاکره هستم و شما بدانید که هرکس گفت من مخالف مذاکره ام، دارد ضعف خودش را اعلام می کند. اما مذاکره نه از موضع ضعف بلکه باید در شرایط درست و برابر انجام شود و الّا ناگزیر از دادن امتیاز خواهیم بود.

در جلسه ای که تمام مقامات ارشد کشور هم بودند، گفتم الان وضع اقتصاد یک مقدار به هم ریخته است، اگر برای مذاکره بروید باید امتیاز بدهید. 5 یا 6 ماه صبر کنید. سه تا کار را ما انجام می دهیم، تاثیر تحریم به 4- 5 درصد می رسد و خنثی می شود. بعد شما بروید مذاکره کنید. گفت از کجا معلوم که طرح های شما جواب بدهد؟ گفتم من تضمین می دهم. من آن موقع رئیس جمهور بودم. یکی از آقایان همین خاندان ها گفت که تو چه کسی هستی که تضمین می دهی؟ گفتم اگر مرا نمی پذیرید، زن و بچه ام را می دهم دست شما ببرید گروگان، خود من هم دستتان هستم. اگر جواب نداد، همه را ببرید اعدام کنید! باز هم گفتند نه! گفتم شما عین خیانت را دارید مرتکب می شوید.

بله مذاکره کنید ولی در شرایط مساوی. چرا ما باید برویم امتیاز بدهیم؟ یک طوری رفتار می کنند انگار ما دزدی کردیم! اگر چیز خوبی هست همه باید داشته باشند. اگر بد است هیچ کس نباید داشته باشد. این حرف کجایش غلط است؟ اگر ما یک سندی را در سطح جهان امضاء کردیم، اگر تعهداتی دارد، انجام می دهیم. اگر حقوقی دارد هم باید استفاده کنیم. نمی شود ما استفاده نکنیم و برخی دیگر استفاده کنند. فکر نکنیم شق القمر می خواهد.

متاسفانه مسئولین کشور، ظرفیت های موجود را نمی شناسند و حاضر نیستند برای یادگیری آن، وقت بگذارند. برخی از این ها، 40 سال است مقام ارشد هستند. در این مدت اگر روزی یک ساعت وقت می گذاشتند، تا الان 3 تا دکتری تخصصی داشتند. این همه دانشمند و کارشناس در کشور داریم اما حاضر نیستند از آنها سوال کنند. مگر کارت سوخت یک بار در این کشور اجرا نشده بود؟ چرا برداشتید؟ حالا خواستید دوباره آن را وضع کنید چرا از تجربه های قبلی استفاده نکردید؟ حداقل ها را هم رعایت نمی کنید. روز قبلش تکذیب می کنید، نصفه شب می روید اجرا می کنید. بعد حالا همه هم می گویند ما نبودیم. پس چه کسی بوده؟ ما نمی دانیم! یک عده از مریخ آمدند انجام دادند، رفتند! بالاخره الخائن خائف... آدم اگر خائن نباشد، از چه باید بترسد؟!

در آن مناظره من به آن آقا این حرف را زدم. گفت تو دروغ گفتی. گفتم کدام دروغ؟ نتوانست اثبات کند. گفتم مگر تو خودت به من نگفتی شجاع هستی؟ گفت بله قبول دارم... آدم صادقی بود. گفتم پس آدم شجاع چه نیازی دارد که دروغ بگوید؟! چرا نباید با مردم رو راست باشیم؟ چه خبر است؟ به خدا در این صندلی ها خبری نیست. عده ای مقامات شده اند و راه بسته شده است! مگر نمی خواهید برای مردم مدیریت کنید؟ من آماده بودم اگر باز چیزی گفتند بگویم دستتان را می گیرم می برم بین مردم. هرجای ایران می خواهید ببرم، ببینید مردم درباره ی شما چه می گویند. جوری مسائل را پیچاندند که انگار محال است که مشکلات حل بشود. این ها القائات شیطان است. بله ساختارها را باید درست کنیم. این ساختارها از داخلش چیزی در نمی آید. باید تغییرات اساسی در ساختارها، نظام تصمیم گیری، در حوزه آرمانی و رفتاری انجام دهیم. این ها 5 تا کار است. شما مسیر را انداختید وسط دریاچه نمک. همه اش سختی و شوری و تلخی و باتلاق می بینید. ریل را بینداز این طرف، می روید در جنگل و همه اش دشت و سبزی و زیبایی و بلبل و این ها است.

مسیر را باید عوض کنید. من معتقدم بعد از 42 سال، فرصت خوبی است که ما یک بازنگری اساسی کنیم. باید خانه تکانی اساسی انجام شود. خیلی ها باید بازنشسته شوند. بس است، کنار بروید! خیلی از این ساختارها اضافه و شکست خورده است. این همه ساختار توسعه پیدا کرده و پول مردم خرج آن می شود و چیزی از داخلش در نمی آید. این ها را کنار بگذارید و دست مردم را باز کنید، تحول ایجاد خواهد شد.

من عرضم را خلاصه کنم. عزیزان من! مشکل جهان از اکثریت نیست، از اقلیت است، اقلیت تحمیلی در کل دنیا. اقلیتی که خودش را برتر می داند. تبعات تمرکز ثروت و قدرت و اختیارات، و بستن و ضعیف نگه داشتن مردم، همین می شود که جلوی چشم ماست. این معادله را باید بر هم زد و این نیازمند یک تصمیم و عزم عمومی اول در اندیشه و بعد در مطالبه است. من یقین دارم که در دوره جدید حیات بشری، ملت ایران مثل همیشه تاریخ، خط شکن است و پیشگام خواهد بود، نشانه هایش را ما می بینیم. آن هایی که عمیق نگاه می کنند، جوشش فردا را می بینند. قابلمه را گذاشتید روی آتش، آن کسی که عمیق است وقتی این حباب های هوا کف این قابلمه تشکیل می شود، می گوید آقا به زودی این قابلمه قل قل می کند! منظورم درگیری نیست. اشتباه نکنید. وقتی دایره ی مطالبات عوض شود، همه چیز عوض می شود و این اتفاق دارد هم در دنیا و هم در ایران می افتد. ان شاءالله بزودی زود روزی را شاهد خواهیم بود که از این اصحاب قدرت و ثروت در دنیا، خبری نباشد. ان شاءالله همه شما موفق باشید.

نظرات

اخبار مرتبط

اپلیکیشن دولت بهار دسترسی ساده تر و اطلاع از اخبار مهم
نصب