1399/12/16-12:47
در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون قم؛

دکتر احمدی‌نژاد: وانهادن مسئولیت‌های اجتماعی و اصلاح جامعه به دولت و حکومت، از تلقّیات به شدت انحرافی است

 دکتر احمدی‌نژاد: وانهادن مسئولیت‌های اجتماعی و اصلاح جامعه به دولت و حکومت، از تلقّیات به شدت انحرافی است

دکتر محمود احمدی‌نژاد در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون حوزه علمیه در قم از مسئولیت‌های اجتماعی برای اصلاح جامعه، به عنوان یک امر عمومی و دائمی یاد کرد و با یکی دانستن ارزش‌های الهی و انسانی گفت: در همه جای دنیا ارزش‌هایی مانند عدالت ،پاکی، احترام، آزادی و آزادگی مورد احترام و پذیرش همه انسان‌هاست زیرا برآمده از فطرت الهی آنهاست.

به گزارش دولت بهار، دکتر احمدی نژاد ظرفیت تحقق ارزشهای الهی و ظهور امامت امام جامعه را منوط به خواست و مطالبه مردم دانست و افزود: هنگامی که از اصلاح جامعه سخن به میان می‌آید منظور آن است که ظلم و تبعیض و فاصله طبقاتی برود و به جای آن عدالت بیاید. تحقیر انسان‌ها جای خود را به عزّت بدهد، خمودگی، اسارت، تحمیل و فشار بر مردم از بین برود و آزادی و آزادگی بیاید، فقر برود و برخورداری جایگزین آن شود، خرابی برود و آبادانی بیاید، هرج و مرج نباشد و نظم در همه امور حاکم گردد. بنابراین تحقّق هر امر اصلاحی مستلزم حضور، مشارکت، مطالبه و نظارت دائمی تک تک انسان‌هاست.

ایشان وانهادن این مسئولیت مهم به دولت یا حکومت را یکی از تلقّیات به شدت انحرافی برشمرد و افزود: در تحقق ارزش‌ها، مردم ایفاگر یک نقش اصیل هستند زیرا با نقش فرعی و فانتزی امکان تحقّق هیچ حقیقتی وجود ندارد. بنابراین در چیزی که مردم ایفاگر نقش، صاحب حق و دارای مسئولیت هستند، هیچ ارزشی با تحمیل و فشار محقّق نخواهد شد. بدترین و ضدّ ارزش‌ترین کار ممکن در یک جامعه، این است که ارزش‌های انسانی و الهی را به آحاد جامعه تحمیل کنیم.

خادم ملّت ایران نقش امام به عنوان مدیر جامعه را در آگاهی دادن، حرکت کردن و گشودن راه رشد و تعالی به روی مردم دانست و گفت: مشکل از آنجایی پیدا شد که در طول تاریخ، عده قلیلی به مردم گفتند شما به خانه‌تان بروید و اختیار کارها و به تبع آن مسئولیت امورتان را به ما بسپارید. در حالی که راه اصلاح جامعه و برطرف کردن مشکلات، رجوع به مردم است و آنها هستند که باید عدالت و آزادی را برپا کنند، پیشرفت کشور را تضمین نمایند یا اقتصاد را به سامان برسانند.

استاد دانشگاه علم و صنعت با اشاره به تمرکز قدرت در حکومت‌ها گفت: اکنون در قریب به اتّفاق کشورها، اصل اختیارات و امکانات در دست حکومت‌هاست اما بیچارگی و مسئولیتش متوجه آحاد مردم است و هر جا کم می‌آورند مردم را مقصر جلوه می‌دهند. حکومت از جنس قدرت است و تمرکز قدرت و ثروت در حکومت‌های امروزی نیز فسادآور است. حکومت متعلّق به مردم است و مردم باید حکومت کنند، بنابراین هرگونه محدودیت در مسیر دخالت و مشارکت مردم موجب سرکوب استعدادها و مسدود شدن راه رشد مردم و به فساد کشیده شدن کشور می‌شود.

متن کامل سخنان دکتر احمدی‌نژاد در این دیدار به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیَةَ وَ النَّصْر و اجْعَلْنِا مِنْ خیر أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ و الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْه

خدا را سپاسگزارم که امروزتوفیق داد به آستان بوسی حضرت معصومه(س) بیایم و روح و روانمان را یک پالایشی بکنیم و همینطور خدا را شاکرم که توفیق داد در خدمت شما عزیزان باشم و از نظرات برخی دوستان استفاده کنم.

اینجا شهر قم و مرکز علم و فقاهت و اجتهاد است و من می‌خواهم به دو دسته از مسئولیت‌های اجتماعی اشاره کنم. یک دسته از مسئولیت‌های اجتماعی، برای اصلاح جامعه، امری عمومی و دائمی است مانندن امر به معروف و نهی از منکر که بالاترین فرمان مشارکت و نظارت عمومی است. این یک امر مستمر و همگانی است، اما یک مسئولیت اختصاصی داریم که مربوط به مدیران جامعه می‌شود که فرموده‌اند اگر حضور و مطالبه مردم نبود، این مسئولیت را نمی‌پذیرفتم. آیا همین اندازه که مردم بیایند و مثلاً رای بدهند، کار تمام شده است و می‌شود اسمش را حضور دائمی و همه جانبه مردم گذاشت؟

همه ما به دنبال تحقق ارزش‌های الهی هستیم و من معتقدم که ارزش‌های الهی و انسانی یک حقیقت بیشتر نیست. هیچ ارزش انسانی نیست که الهی نباشد و هیچ ارزش الهی نیست که انسانی نباشد و تفکیک آن نیز یک کار شیطانی است. منظور از انسانی بودن آن است که ارزش‌ها برآمده از فطرت الهی انسان‌هاست و همه جای دنیا عدالت ،پاکی، احترام، آزادی و آزادگی را دوست دارند. همه آن فطری و الهی است. وقتی می‌خواهیم جامعه را اصلاح کنیم آیا اصلاح جامعه غیر از استقرار این ارزش‌ها و محو ضدّ ارزش‌هاست؟ منظور از اصلاح جامعه این است که ظلم و تبعیض و فاصله طبقاتی برود و به جای آن عدالت بیاید.

تحقیر انسان‌ها جای خود را به عزّت بدهد، خمودگی، اسارت، تحمیل و فشار بر مردم برود ، آزادی و آزادگی بیاید، فقر برود و برخورداری جایگزین آن شود، خرابی برود و آبادانی بیاید ،هرج و مرج نباشد و نظم در همه امور برجسته باشد. آیا تحقق این ارزش‌ها و از بین بردن آن ضدّ ارزش‌ها جز با حضور و مشارکت و مطالبه دائمی تک تک انسان‌ها امکان پذیر است؟ آیا اگر مردم یک جامعه عدالت را نخواهند و همراهی نکنند راهی برای تحقق عدالت وجود دارد؟ تحقق هر امر اصلاحی و هر یک از ارزش‌ها مستلزم حضور دائمی و مشارکت و مطالبه و نظارت عمومی است. ظرف تحقق ارزش‌های الهی جامعه انسانی است و شرط تحقق آن خواستن و مشارکت و عملکرد عمومی است. از تلقّیات به شدت انحرافی آن است که تصور کنیم دولت یا حکومت یا حاکم باید این وظیفه را انجام دهد. در گذشته تاریخ ما جامعه‌ای را تجربه کردیم که عادل‌ترین ،آزادترین ، آزاده‌ترین و آگاه‌ترین انسان تاریخ، مدیریت آن را برعهده داشت اما نتوانست عدالت را برقرار کند چون نخواستند. ما بالاتر از امیرالمومنین(ع) کسی را نداریم. از این می‌خواهم نتیجه بگیرم که مفاهیمی مانند عدالت، آزادی و آزادگی و انسانیت و برخورداری، جزء حقوق عمومی است و بدون مطالبه عمومی و مشارکت عمومی امکان تحقق ندارد. کسی که بخواهد اقتصاد یک کشور را درست کند اگر جمعیت فعال کشور با او همراهی نکنند، چطور می تواند به اقتصاد سامان بدهد؟ اگر رانندگان با کسی که می‌خواهد ترافیک را درست کند ؛ همکاری نکنند چطور ممکن است ترافیک درست شود؟ همه باید مشارکت کنند زیرا اداره جامعه، یک امر عمومی است.

هیچکدام از ارزش‌ها با تحمیل و فشار محقق نخواهد شد. بدترین و ضدّارزش‌ترین کار ممکن در یک جامعه، این است که ارزش‌های انسانی و الهی را به آحاد جامعه تحمیل کنیم. اینها جزء حقوق عمومی و مسئولیت عمومی است و امام به عنوان مدیر جامعه، آگاهی می‌دهد، حرکت می‌کند و راه را به روی مردم می‌گشاید تا با کمک خود مردم، موانع را برطرف نماید. اینها متعلّق به مردم است و نقش مردم نیز یک نقش اصیل است زیرا با نقش فرعی و فانتزی امکان تحقق هیچ حقیقتی وجود ندارد. بنابراین مردم ایفاگر نقش، صاحب حق و دارای مسئولیت هستند.

مشکل از آنجایی پیدا شد که در طول تاریخ، عدّه قلیلی به مردم گفتند شما به خانه‌تان بروید و اختیار کارها و به تبع آن مسئولیت امورتان را به ما بسپارید. در حالی که راه اصلاح جامعه و برطرف کردن مشکلات، رجوع به مردم است. آنها هستند که باید عدالت و آزادی را برپا کنند، پیشرفت کشور را تضمین نمایند یا اقتصاد را به سامان برسانند. 

اکنون در قریب به اتفاق کشورهای دنیا اصل اختیارات و امکانات در دست حکومت‌هاست اما بیچارگی و مسئولیتش متوجه آحاد مردم است و هر جا کم می‌آورند مردم را مقصّر جلوه می‌دهند. تا آحاد جامعه نسبت به مسائل اجتماعی احساس مسئولیت نکنند، جامعه اصلاح نمی شود. همه پیام دین و همه ارزش‌های دینی برای مردم و هموار کردن راه مشارکت و دخالت آنها در تصمیم‌گیری‌ها به عنوان بستری برای رشد است. هر گونه محدودیتی در مسیر دخالت و مشارکت مردم اوّلاً موجب سرکوب استعدادها و مسدود شدن راه رشد مردم خواهد شد و ثانیاً کشور به فساد کشیده می‌شود. 

حکومت از جنس قدرت است و تمرکز قدرت و ثروت در حکومت‌های امروزی فساد‌آور است. حکومت متعلّق به مردم است و مردم باید حکومت کنند. امیرالمومنین(ع) امام مبیّن است و خدا او را برای هدایت انسان‌ها و پیشگامی در مسیر کمال قرار داده است ولی اگر مردم از امیرالمومنین نخواهند و مطالبه نکنند، اتفاقی نخواهد افتاد. به نسبتی که مردم بخواهند، ارزشهای الهی ظرفیت تحقق دارند و به همان نسبت امامت امام هم ظهور می‌کند. در جمهوری اسلامی در تبعیت از حکومت‌های تاریخ، مردم را کنار زده‌ایم و اختیارات در دولت متمرکز شده و ثروت به معنای عام در دست دولت و حکومت جمع شده است. کلّ انفال دست دولت و حکومت است در حالی که اگر بخشی از آن را به دست مردم بدهیم، فقری باقی نخواهد ماند. افزایش بزه کاری در جامعه با درجه فقر نسبت مستقیم دارد. با پرداخت یارانه ها در سال 89 و 90 ، فرمانده نیروی انتظامی آمار داد که بزه کاری های اجتماعی از صد و چند هزار مورد در سال به صفر نزدیک شده است. مردم برای یک زیر زمین که در آن سکنی بگیرند، برای داشتن یک آپارتمان، یک ماشین و برای یک لقمه نان بی وقفه تلاش می کنند و برای انجام هر کاری باید از 15 جا اجازه بگیرند زیرا همه اختیارات در دست دولت است. مردم می خواستند جشن پیروزی انقلاب در یک میدان برگزار کنند اما مانع از آن شدند و اطلاعیه رسمی دادند که اجازه نگرفته اید! وقتی برای جشن باید اجازه بگیرند معلوم است بقیه فعالیتها چه خبر است؟ معلوم نیست چرا اینقدر محدودیت برای مردم قائل شده اند؟ با این وضعیت ما چطور انتظار داریم کشور ساخته شود؟

یک نکته دیگر آن است که وقتی صحبت از ارزشهای الهی و انسانی می کنیم، منظور ما از این انسان، انسانی نیست که در یک مرز خاص جغرافیایی تعریف می شود بلکه مربوط به همه انسانهاست. ما هر کاری در جمهوری اسلامی انجام میدهیم باید در کل دنیا قابل دفاع باشد نه اینکه بگوییم ما اینجا اسلامی هستیم و هر کاری دلمان بخواهد انجام می دهیم و به سایر نقاط دنیا کاری نداریم. چنین چیزی معنا ندارد. خدا رحمت کند آقای حائری شیرازی را که به خود من گفت و در دولت هم تعریف کرد بابا این رجمی که ما می کردیم کار درستی نبود. گفتیم چرا؟ گفت: کاری که به نام اسلام انجام می دهیم و اکثریت مردم دنیا این را متوجه نمی شوند و منفی جلوه می کند این چه چیزی است؟ این برای هدایت است اگر حکمش درست باشد و اصالت داشته باشد و درست اجرا شود برای هدایت جامعه است نه اینکه برای ضدیت جامعه. وقتی ما می خواهیم امر به معروف کنیم مقدمه اش این است که ابتدا یک ارزش را به معروف تبدیل کنیم تا بتوانیم به آن امر کنیم و الا همینطوری نمی توانیم امر به انجام آن کنیم. خواهند گفت شما کی هستید که دستور می دهید؟ هر کاری در جمهوری اسلامی می کنیم باید استدلالی بگوییم که پیغمبر یا خدا آن را گفته است. اگر گفت من آن خدا یا پیامبر شما را قبول ندارم باید بتوانیم با استدلال از اقدامات و عقایدمان در دنیا دفاع کنیم و همچنین از هر کاری در کشورمان می کنیم بتوانیم در دنیا از انجام آن دفاع کنیم. بعضی خیال می کنند سیاست داخلی چیزی متفاوت از سیاست خارجی است. چرا باید چنین تفکیکی را قائل باشیم؟ آیا عدالت مرز جغرافیایی دارد؟ یعنی ما نسبت به مردم خودمان باید عادلانه رفتار کنیم اما نسبت به همسایه ها یا سایر ملل دنیا لازم نیست عدالت داشته باشیم؟ ما باید راجع به مردم خودمان باید عادلانه رفتار کنیم اما نسبت به دشمنانمان لازم نیست و می توانیم به آنها تعدی کنیم؟ یا آنکه باید با همه انسانها عادلانه رفتار کنیم؟ اگر خیری برای خودمان می خواهیم، برای همسایگان مان نباید بخواهیم؟ اگر ما می گوییم باید با صداقت رفتار کنیم آیا می توانیم با همسایگانمان بی صداقتی داشته باشیم؟ 

این سود بانکی برای من خیلی زور دارد زیرا ربای آشکار آشکار در جمهوری اسلامی است که اقتصاد و اخلاق کشور ما را نابود کرد. من همواره استدلال کرده ام که این سود رباست اما بعضی آقایان در توجیه آن به من می گفتند که نظر کارشناسی کارشناسان این است که ربا نیست. البته من احترام می گذاشتم و می گفتم اگر بخواهیم نظر کارشناسان را اجرا کنیم چه نیازی به وجود شما بود؟ من آن موقع رئیس جمهور بودم. با مدیر کل بانک مرکزی و وزیر اقتصاد بحث داشتیم من می گفتم این رباست و باید نظام بانکی را درست کنیم ولی آنها می گفتند که ربا نیست. ما رفتیم همه آن را با جزئیات از علما امضاء گرفتیم و بالاخره نتوانستیم به تفاهم برسیم . قرار شد به نزد یک عالمی برویم که دو طرف او را قبول دارند. بر روی مرحوم آقای شاهرودی توافق شد. خدا ایشان را رحمت کند. انسانی فاضل و به روز و دلسوز کشور بود. نزد ایشان رفتیم و آنجا طرح مسئله کردیم. آقای شاهرودی 23 سوال مطرح کرد و در همه موارد تایید کرد که آنچه تحت عنوان سود بانکی دریافت می شود رباست.  

در باره سیاست خارجی نیز مقداری مسائل را با هم قاطی کرده ایم و فکر می کنیم که سیاست خارجی به معنی دغل بازی است . ما نمی توانیم در داخل کشور سلطه گری را محکوم کنیم اما در سطح جهان به دنبال سلطه گری باشیم. در اینجا ظلم را محکوم کنیم اما در بیرون از اینجا خودمان به دنبال ظلم باشیم. این رویه غلط است. گسترش انقلاب زمانی ممکن می شود که مجموعه ارزشهای مورد قبول مان در داخل کشور را در عرصه جهانی نیز مطرح کنیم ، پیگیری نماییم و پای آنها بایستیم. من به یاد دارم که دو دوره قبل از ما، با استفاده از فرصت ضعف بوجود آمده در یک کشوری، قراردادی بسته بودند و چیزی را تحمیل کرده بودند. رئیس جمهور آن کشور نزد من آمد و گفت این کالایی که به این قیمت از ما می خرید آیا بین خودتان و خدای خودتان این مقدار ارزش دارد؟ گفتم حق با شماست. اگر سیاست داخلی و خارجی مان یکی باشد نیاز ندارد کسی را مامور تبلیغ انقلاب کنیم، بلکه خود این عمل ما کار را جلو می برد. ما چهار تا موضع گیری در سازمان ملل کردیم و هر جای دنیا رفتیم مردم استقبال کردند. همه انسانها و حتی در خود نیویورک مردم همین ها را می خواهند. من گفتم که اینها حرف خدا و سخن انقلاب و ملت ایران است. نمی شود تفکیک کرد. هرچه برای خودمان می خواهیم باید برای مردم عراق و ترکیه و عربستان و آمریکا و اروپا هم همان را بخواهیم. نباید بگوییم این متعلق به ماست و به دیگران کاری نداریم. این ربطی به انقلاب و اسلام و دینداری ندارد. اگر ما یک امر خوب را برای شیعیان می خواهیم باید همان را برای همه بشریت بخواهیم.

مگر پیامبر غیر از این بود، آیا پیامبر رحمت برای خواص بود یا رحمه للعالمین بود؟ پیام پیامبر رحمت برای همه بشریت است اگر بدی را برای خودمان نمی خواهیم نباید آن را برای دیگران هم بخواهیم. داخل کشور هم همین طور است. اگر آنهایی که مسئول و تصمیم گیر هستند، چیزی را برای خودشان می پسندند برای مردم هم بپسندند، آیا وضع کشور همین می شود یا آنکه تغییر می کند؟ اگر از بی صداقتی و دروغگویی بدشان می آید نباید در چشم مردم نگاه کنند و دروغ بگویند و از خودشان بی صداقتی نشان دهند. اگر دوست نداریم کسی ما را تحقیر کند و حق ما راتضییع کند، ما نیز نباید ما حق کسی را تضییع کنیم. الان بخشی از سیاست خارجی ما در عرصه بین المللی ناشی از این است که ارزشهای خودمان را در دنیا دنبال نمی کنیم. اگر ما در ایران گفتیم که حق تعیین سرنوشت با مردم است و مردم باید خودشان آینده شان را تعیین کنند، این را باید برای مردم آمریکا و ژاپن و هر نقطه دیگری از دنیا هم به رسمیت بشناسیم. در دوگانگی پیام انقلاب و آرمانهای انقلاب گم می شود.

عزیزان من! نکته سوم و عرض آخر این است که خدای متعال برای استفاده انسانها و رشد و کمال انسانها به اندازه کافی ثروت قرار داده و کم نگذاشته است. به همه انسانها استعداد، اندیشه و فکر و کار و خلاقیت داده و برای آنها ثروت طبیعی هم قرار داده است. آیا کسی هست که پیدا شود بگوید خدا کم گذاشته است؟ البته پایه این مکاتب اقتصادی دنیا بر این است که ثروت خدا محدود است، پس ما باید مداخله کنیم و این مداخلات نیز باعث این فاصله طبقاتی عظیم ، فقر گسترده 5/3 میلیارد انسان شده است به طوریکه یک میلیارد و دویست میلیون نفر به سختی روزی یک وعده غذا پیدا می کنند! آیا خدا اینطور قرار داده است یا آنکه کار دست مدیرانی افتاده که نتیجه مدیریت شان درست شدن فقر است. در کشور خود ما هم همینطور است. آیا خدا در ایران ثروت کمی قرار داده است؟ اصلا ثروتی که خدا قرار داده محدودیت دارد؟ واقعا محدود است؟ کجایش محدود است؟ هر چه دانش ما پیشرفت پیدا می کند، زمین هم ثروت خود را به همان نسبت آشکار می سازد. تا سالها از یک هکتار زمین یک تن گندم برداشت می کردیم اما اکنون بعضی جاها تا 15تن برداشت دارند. این گلخانه هایی که آمده است که از یک هکتار سیصد تن محصول برداشت می کنند. با همان خاک و مصرف آب کمتر 300 تن در یک هکتار برداشت می شود. این همه صنایع و معادن وجود دارند. پس چرا هنوز فقر هست؟ دلیلش آن است که کل ثروت در دست دولت است و او هم آن را تبعیضی توزیع می کند. کل پول مردم در بانکهاست اما بانک وقتی می خواهند وام بدهند، آن را تبعیضی توزیع می کنند و فاصله طبقاتی درست می شود. انرژی هم در کشورتبعیضی توزیع می شود. یعنی بیش از دو هزار هزار میلیارد تومان ارزش فراورده های نفتی و درآمدهای نفتی تو کشور ما تبعیضی توزیع می شود که این امر فاصله طبقاتی را تشدید می کند. اگر فقط همین یک قلم را درست کنیم به خدا ایران گلستان و بهترین کشور روی زمین خواهد شد.با تقسیم مساوی همین درامد نفت یعنی تولیدات واقعی نفت بین مردم، هیچ فقر و فقیر و کم برخورداری نخواهد ماند. ده درصد بالای جامعه نسبت به ده درصد پایین جامعه، در دولت قبل از 16 برابر به 10 برابر کاهش یافت. اما دولت فعلی از ما 10 تحویل گرفت و الان آن را به همان 16 برابر رسانده است. معلوم نیست چرا اینگونه تصمیم می گیرند؟ اگر بلد نیستید بروید کنار! مگر وحی منزل است که بخواهید به ضرب و زور هم این بالا بنشینید؟ بعضی جاها یک نماینده ده میلیارد خرج کرده تا به کرسی نمایندگی مجلس برسد. ده میلیارد می دهد تا مسئولیت بپذیرد؟ در حالی که در ازای مسئولیت باید یک چیزی بدهند؟ او چه چیزی به دست می آورد که ده میلیارد تومان برای آن خرج می کند؟

بدترین آدم کسی است که بدون بلد بودن انجام یک مسئولیت اجتماعی، آن را بپذیرد. با وجود این همه ثروت در کشور، این همه فقر و گرسنگی هم وجود دارد. معلوم است که یک جای کار می لنگد! آیا همه اش تقصیر تحریم است؟ آمریکاییها نیستند اما خدا که هست. آنها خیلی جنایت کردند. تحریم کار جنایتکارانه ای است ولی آیا واقعا نمی شد از این تحریمها عبور کنیم؟ و به گونه ای با این ها مواجه شویم که بفهمند تحریم تاثیری ندارد؟ یعنی خدای متعال در برابر ملت ایران یک راه، جز تسلیم باقی نگذاشته است؟ اینطوری که دارند می گویند یک راه بیشتر نیست و آن هم تسلیم است.

این که خلاف حکمت الهی و منطق دینداری است . این ثروت را درست کن و در اختیار مردم بگذار ، تحریم هم روی هوا می رود. سال 91 موقعی بود که تحریم شدیم و داخلی ها هم سر ما ریخته بودند و هرکس به طرفی می کشید. همه جناح ها و دو قوه ما را می زدند. من در پیشگاه الهی شهادت می دهم که این جناح ها در زدن ما کوتاهی نکردند و هرکاری توانستند کردند.

آن موقع برای مذاکره رفتند. من در جلسه ای که همه مقامات کشور بودند گفتم الان نروید مذاکره کنید زیرا در موضع ضعف هستیم و باید امتیاز بدهید. شما شش ماه اجازه بدهید و دست و پای ما را نبندید، ما چند تا کار را انجام می دهیم، خواهید دید که تحریم بی تاثیر است. بعد از آن با دست باز مذاکره کنید. یکی از آقایان که رئیس یک قوه بود، گفت از کجا معلوم که کار تو اثر کند؟ گفتم به امتحانش که می ارزد. من خودم تضمین می کنم تو کی هستی که می خواهی تضمین کنی ! تضمین تو ارزشی ندارد. یک چیزی بگو که تضمین بشود. من گفتم مال و منال می گویید که من ندارم. آنها دست شماست ولی ما یک زن و بچه داریم اینها را ببرید زندان من این کارها را برای کشور انجام میدهم اگر جواب نداد من و زن و بچه ام را اعدام کنید! گفتند نمی شود. من گفتم پس معلوم است که شما دنبال چیز دیگری هستید و در نهایت امروز توی چاله ای افتادیم که نه راه پیش است نه راه پس! هسته ای از دست رفته، وضع اقتصاد هم ده برابر خراب تر شده، هیچ تغییری هم وجود ندارد و همین طوری روز مره بگذرانیم ببینم چه اتفاقی می افتد؟ یک چشم امیدی به این رئیس جمهور آمریکا داشتند که بیاید. می گفتند فرشته نجات است. یک چیزهایی هست که برای من خیلی درد دارد. کسی که قبل از ما رئیس جمهور بود، یک موقعی به فرانسه رفت . ژاک شیراک که بعدا فوت کرد، بالای پله ها ایستاد و رئیس جمهور ما را صد متر آن طرفتر پیاده کردند. او آن بالا ایستاد و رئیس جمهور ما این صد متر را آمد تا به او رسید. من برای این تحقیری که نامردها کردند خیلی دلم گرفت! بعدا که رئیس جمهور شدم توسط آقای ثمره هاشمی و به عنوان یک پیک، برای همان رئیس جمهور پیام فرستادم . بعد از انجام صحبت های ابتدایی گفته بود که می خواهد خصوصی صحبت کند. آین آقای گفته بود به آقای به احمدی نژاد بگوئید اینقدر علیه آمریکا و صهیونیستها حرف نزنید ما اینجا بیچاره می شویم. آقای ثمره هم گفته بود که شما رئیس جمهور یک کشور بزرگ هستید چرا باید بیچاره بشوید و چرا اینقدر خودتان را کوچک کرده اید؟

اینجا که در داخل ایران و بعد از 42 سال تبلیغ می کردند که اگر این رئیس جمهور بیاید خوب است و اگر آن یکی بیاید بهتر است! آیا ما انقلاب کردیم تا بعد از 42 سال زیر پرچم اسلام و امیرالمومنین، بگوییم که آقا این یکی بیاید به نفع ماست یا آن یکی فرشته نجات ماست؟ چشممان به دست کسانی دوخته باشد که این از آن بدتر و آن از این یکی بدتر است. امام فرموده بودند که این از اون بدتر اون از این بدترهر دو از هم بدترند. این واقعا درد دارد. یعنی ما اینقدر حقیر و دست بسته و اسیر شده ایم؟ این همه ثروت وجود دارد، اگر دست مردم را باز کنند، همه کشور درست می شود اما همه راهها را بر روی مردم بسته اند و فقط یک راه باز گذاشته اند و آن هم این است که برویم سجده کنیم. بدتر از همه این است که دنیا ، آمریکا ، کسب و کار و سیاست بین الملل را نمی شناسد اما ادعا هم دارند. اصلا نمیدانند سیاست خارجی را در آمریکا چه کسی تصمیم می گیرد؟ همین آقا آمده است می گوید: هیچ کدام از تحریمهای قبل را بر نمی دارم! نمی دانند که او همان حرف قبلی را می زند ولی به گونه ای می نشیند و بله و خیر می گوید. آن یکی داد و بیداد می کرد اما این یکی هم به صراحت می گوید این برجام پایه است ما موشکی و همه را باید بیاوریم بنویسیم. او هم که همین را می گفت! معلوم است که کسان دیگری تصمیم می گیرند. خبرنگار فیگارو پرسید آقا چطور می گویید یک هیت حاکمه پشت صحنه است و دلیل تان چیست؟ گفتم دلیلم این است که بیست رئیس جمهور آمده اما سیاست خارجی همه آنها یکسان بوده است و مثل دوی امدادی که به هم پاس می دهند همان موقع اوباما گفت آقا ما یک جوری تنظیم کرده ایم که رئیس جمهور بعدی بتواند زیرش بزند! چه بسترش را فراهم آوردند و چه زیرش زدند، همه اش یک نقشه بود. خوش بینانه می گویم که اینها ادعا می کنند ما همه عالم را می شناسیم فلان فلان بعد ملت را به جایی رسانده اند که باید چشم انتظار باشیم که این آقا بیاید! بله در حد خودشان یک تفاوتهایی با هم دارند اما معلوم نیست که چرا ما باید سرنوشت کشورمان را به آنها گره بزنیم؟! شاه هم همین کار را کرد. شاه می خواست جمهوری خواهان رای بیاورند اما دمکراتها رای آوردند. او فرح را فرستاد نزد کارتر فرستاد تا ماست مالی کند. آمریکا با بقیه کشورها چه فرقی می کند؟ من نمی گویم برویم با دولت بجنگیم! اصلا حرف من این نیست. ما یک منطقی داریم که روی هر میزی بگذاریم برنده است. من گفتم آقای اوباما هارت و پورت نکن! بیا تو سازمان ملل بنشین مناظره کنیم اما او نیامد زیرا مطمئن بود که بازنده است. حتی آن موقع که می خواستند اساسنامه انرژی اتمی را تغییر دهند مناظره گذاشتند در سازمان ملل و 80 تا کشور را دعوت کردند تنها رئیس جمهوری که می خواست بیاید اوباما بود.

آنجا هم قانون این است که تا زمانی روسای جمهور هستند، آنها صحبت می کنند بعد نخست وزیر ها و بعد وزرای خارجه. من شنیدم که آنها می خواهند اسم ایران را در آنجا ببرند و محکوم کنند فوری اطلاع دادیم ما می خواهیم بیایم و مجبور شدند بپذیرند. ما که رفتیم اوباما نیامد و من 12 پیشنهاد مطرح کردم 11 تای آن در اساسنامه رفت و اسم ما در آمد. رژیم صهیونیستی رفته بود آنجا تا ما را محکوم کنند اما خودش محکوم شد. ما نمی خواهیم با دنیا دعوا کنیم.

 من یادم هست در اول انقلاب شعار می دادند که سراسر جهان را با منطق مسلمان می کنیم. نه نیاز به کلک دارد و نه نیاز به فریب یا ظلم دارد. منطق است و منطق هم خیلی ساده است. دنیا پذیرفت و اوباماهم آمد تسلیم شد و امضاءکرد. ما هسته ای را در سال 1389 تمام کردیم . اینها شلوغ پلوغ کرده بودند که انتخابات است و احمدی نژاد یک دوره ای است. آنها گفتند تا بعد از انتخابات صبر کنید مثل اینکه شما دیگر نیستید! بعد از انتخابات هم یک مقدار شلوغ کردند. یک مدت طول کشید تا آنها بفهمند خبری نیست و آمد امضاء کرد گفت قبول . هسته ای را بدون دادن کوچکترین امتیاز یا تعهدی حل کردیم! گفتیم هر چی مال همه است ما هم باید از آن برخوردار باشیم. استدلال ما خیلی ساده بود. می گفتم اگر این چیز خوبیه ما هم داشته باشیم و اگر چیز بدی است، شما چرا دارید؟ همه دنیا گفتند راست می گوید. همین آقای بایدن رفت در آیپک که مال یهودی های نیویورک است، آنجا به او شکایت کردند که آقا جلوی احمدی نژاد را بگیرید، همینطور دارد می تازد. او هم گفته بود درست می گویید! واقعیت این است که آمریکا را در دنیا منزوی کرده و برای همه اثبات کرده است که کار هسته ای ایران صلح آمیز است. البته بعد هم به آنها گفت که شما خیالتان راحت باشد، ما نابودشان می کنیم!

به سخن اول خودم برمی گردم که اگر تمام مردم در جریان اداره کشور باشند، میلیونها فکر و نظر می آید و قدرتی خلق می شود که هیچ کس نمی تواند با آن مقابله کند! کی می تواند با یک ملت مقابله کند؟ کار آمریکاییها این است اول یک ملت را ضعیف می کنند بعد با یک تلنگر می خواهند آن را فرو بریزند! 

آنهایی که بین ایران و اسلام انفصال نشان می دهند، هم به ایران و هم به اسلام خیانت می کنند .این حرف من نیست حرف شهید مطهری است . ما ایرانی هستیم چرا اینها باید انکار بکنند! چرا باید اینها انکار بکنند! انکار هویت برای اینها دستاوردی ندارد! ما ایرانی هستیم و ایران هم یک قوم در برابر بقیه قوم ها نیست. ایران یک نژاد در برابر بقیه نژادها هم نیست، بلکه ایران یک فرهنگ جهانی با اقوام گوناگون و ادیان متفاوت است. ما در ایران زرتشتی، مسیحی و یهودی داریم و همه همه عاشق ایران هستند. اقوام گوناگون شامل لر و ترک بلوچ و لک و تات و بختیاری و بلوچ و و سیستانی و همه همه در طول تاریخ با هم زندگی کرده ایم. ما ملتی برخوردار از یک فرهنگ جهانی هستیم که با آغوش باز اسلام را پذیرفته ایم. این باعث افتخار ما و افتخار اسلام است که یک کشور پیشرفته و متمدن، آگاهانه و آزادانه اسلام را پذیرفت و پای آن ایستاد. بعضی قبل از اسلام را می خواهند نفی کنند و می خواهند پاکش کنند.این کار انگلیس است. بله حکومت ها همیشه فساد داشته اند ولی ما یک ملت و انسان هایی حق پرست و خدا پرست بوده ایم. به یک باره در 1400سال پیش خلق نشدیم که اکنون زمین بخوریم! این قیچی کردن به منزله نابود کردن یک ملت است! الان جوان ایرانی نمی داند کیست؟ سابقه تاریخی مثل حافظه انسان است. اگر حافظه را بگیرند، در واقع همه چیز یک انسان را گرفته اند. معنایش این نیست که تمام گذشته مثبت بوده است اما اگر این را بگیرند، به دنبالش بی هویتی و سرگشتگی می آید.حالا نمی دانند که با اقتصاد و سیاست و اجتماع و فرهنگ چه باید بکنند؟ هیچ نظریه ای وجود ندارد زیرا داریم هویت را نابود می کنیم. ما داریم به فهم ایرانی ها از اسلام عمل می کنیم. ما از اسلام این را می فهمیم و آن را به دنیا هم اعلام می کنیم. به کسی هم زور نمی کنیم که باید این را بپذیری! ما اوبامانیستیم که می گوید فرهنگ آمریکایی تنها فرهنگ روی زمین است. هر کس پذیرفت که پذیرفت و هر کس نپذیرفت با اسلحه توی حلقومش می کنیم. ما اینگونه نیستیم می گوییم این فرهنگ ماست بیایید استدلال و بحث کنیم هر کس پذیرفت که پذیرفت و هر کس نپذیرفت بداند تحمیلی در کار نیست. هویت ایرانی اسلامی را باید خوب تعریف کنیم. هم ایرانی هستم و هم مسلمانم. اشکال این مساله در چه چیزی است؟ دویست سال تلاش کردند تا سابقه تاریخی ملت ایران را پاک کنند و اسنادش را از بین ببرند.

ریشه در یک دشمنی تاریخی دارند بارها جنگیدند که ایران را از روی کره زمین پاک کنند! رامسفلد وزیر وقت دفاع آمریکا عین همین حرف را تکرار کرد و گفت باید ایران را از جغرافیا پاک کنیم! این یک امر تاریخی است این را می گویم نه اینکه برویم بجنگیم، بلکه باید بدانیم در چه موضعی هستیم! گفت باید ریشه ملت ایران را بخشکانیم. هر دفعه به ایران ریختند و فقط آتش سوزی کردند. اسکندر چه کار کرد؟ یک بنا نشان بدهند و بگویند او آمد و یک جا را آباد کرد! از دم کتابخانه آتش زد و بنا خراب کرد و رفت. چند بار در ایران کتاب سوزی شده است؟ یکبار هم زمان مغول بود که اروپایی ها پشتش بودند و او را به جلو هل دادند. حمله به سمت ایران قبل از انقلاب بعد از انقلاب چرا؟ چون ملت ایران پتانسیل مدیریت جهانی دارد و فرهنگ ملت ایران یک فرهنگ انسانی و جهانی است. اینها را باید بدانیم و توجه کنیم. در این بستر تصمیم بگیریم و کشور را جلو ببریم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

نظرات

اخبار مرتبط

اپلیکیشن دولت بهار دسترسی ساده تر و اطلاع از اخبار مهم
نصب