1400/03/10-14:08

ریاست جمهوری برازنده چه کسی است؟!

 ریاست جمهوری برازنده چه کسی است؟!

جمهوری اسلامی ایران در شرایطی به سر می برد که به طور گریز ناپذیری باید انتخابات ۱۴۰۰ را به نماد و مظهر مشارکت گسترده مردم در تعیین سرنوشت خویش مبدل سازد. از این رو، لازم است همه موانع پیش رو برای شکل گیری چنین مشارکتی از پیش پای مردم برداشته شود تا آنان بتوانند فرد اصلح را برای این مسئولیت مهم انتخاب کنند.

دولت بهار/ علی اکبر جوانفکر: انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ را هم از جهت برگزاری آن در طلیعه قرن پانزدهم و هم از جهت شرایط داخلی، منطقه ای و جهانی می توان یک رویداد بسیار مهم و سرنوشت ساز تلقی کرد.

از جهت داخلی می توان به ناکامی های دولت کنونی در هشت سال گذشته و ناتوانی در تامین رفاه و آسایش و امنیت جامعه اشاره کرد که خود به بروز معضلات عدیده و پیچیده در زندگی مردم منجر شده است و انتخابات ریاست جمهوری باید راه های تازه و صد البته امید بخش را به روی ملت ایران بگشاید.

از جهت بین المللی نیز باید توجه داشت که جهان و منطقه ما در حال پوست اندازی است و شاهد تحولات بسیار مهم و سریعی در مناسبات جهانی هستیم. درک صحیح از این شرایط و مواجهه هوشمندانه با آن، مستلزم فراستی بسیار بیشتر از آن چیزی است که تا کنون در قامت بسیاری از مدعیان ظهور و بروز یافته است!

با عنایت به آنچه گفته شد، مشارکت فراگیر و حضور گسترده مردم در انتخابات پیش رو برای نظام جمهوری اسلامی ایران، بیش از هر موضوع دیگری اهمیت و اولویت دارد و هر کس که خود را به ایران و حفظ کیان کشور و آرمانهای بزرگ فرهنگی و انسانی ملت ایران متعهد و وفادار می داند، باید از این منظر با پدیده انتخابات پیش رو مواجه شود.

برخلاف تلاش مخرب برخی افراد، گروهها و جریانهای طالب قدرت که به حضور حداقلی مردم در پای صندوق های رای نظیر آنچه در انتخابات مجلس یازدهم اتفاق افتاد، بسنده می کنند و آن را متضمن منافع خویش می پندارند، باید تصریح و تاکید کنم که انتخابات ریاست جمهوری در طول ۴۲ سال گذشته به عنوان سنگ محکی برای نمایش همبستگی مردم با نظام و ساختارهای آن تلقی شده و امروز این امر، بیش از همیشه در معرض قضاوت صاحب نظران جهانی قرار خواهد داشت و از این رو مشارکت بالای مردم ضرورتی گریز ناپذیر است.

مهمتر از آن، برخورداری رئیس جمهور منتخب، از یک پشتوانه قوی و گسترده مردمی است، زیرا او باید بتواند نه فقط طرحها و برنامه های خود را با قدرت لازم در داخل کشور به اجرا در آورد بلکه در صحنه های مختلف منطقه ای و جهانی نیز قادر باشد با فهم صحیح از مناسبات و معادلات سیاسی در سطح جهان از یک سو و تکیه بر آراء ملت از سوی دیگر، از منافع ایرانیان و تمامی حقوق به رسمیت شناخته شده این سرزمین با عقلانیت و شجاعت دفاع نماید و مواضع صحیح و منطقی ایران را در موضوعات گوناگون با بیانی عالمانه و حکیمانه، در تریبونها و محافل مختلف جهانی نشر دهد.

کسی که می خواهد در هشت سال اول قرن پانزدهم هجری شمسی، سکان مدیریت اجرایی کشور را برعهده بگیرد، باید به گونه ای کاملا استثنایی از ظرفیت بالایی برای ایجاد شور و نشاط سیاسی در جامعه و ساختن تصویری واقعی و صد البته امیدبخش از آینده برای ملت ایران برخوردار باشد.

جمهوری اسلامی ایران در شرایطی به سر می برد که به طور گریز ناپذیری باید انتخابات ۱۴۰۰ را به نماد و مظهر مشارکت گسترده مردم در تعیین سرنوشت خویش مبدل سازد. از این رو، لازم است همه موانع پیش رو برای شکل گیری چنین مشارکتی از پیش پای مردم برداشته شود تا آنان بتوانند فرد اصلح را برای این مسئولیت مهم انتخاب کنند.

در شرایطی که جامعه ایران امروز با آن مواجه است، دیگر وعده های انتخاباتی برای جلب آراء مردم پاسخگو نیست زیرا آنان در طول سالیان متمادی و بویژه در هشت سال اخیر به تجربه دریافته اند که از هزار وعده، یکی نیز وفا نکند، بنابراین در انتخابات پیش رو رقابت های انتخاباتی نه بر وعده های بی پایه و اساس و دور از واقعیت بلکه باید بر برنامه ها، طرحها و راه کارها استوار باشد.

در واقع می توان گفت که رقابت های انتخاباتی، پیش و بیش از آنکه میان نامزدها، جریانها و گروههای سیاسی انجام شود، میان افکار، عقاید، برنامه ها و راه حل هایی خواهد بود که هر یک از آنها باید برای برون رفت از شرایط کنونی، به مردم ارائه دهند و آنان را نسبت به کارآمدی و تاثیر و فایده مند بودن ایده هایشان برای آینده مجاب کنند.

پس از گذشت ۴۲ سال از پیروزی انقلاب، می توان گفت که فرصت ها برای تکرار آزمون و خطای مسئولان کشور در رده های مختلف به پایان رسیده است و دیگر از هیچ کس پذیرفته نخواهد بود که با هزینه از کیسه ملت، تصمیمات مدیریتی خود را برای اداره امور محوله، در بوته آزمایش قرار دهد!

کاملا روشن است که هر کس با نگرش و رویکرد آزمون و خطا، بخواهد وارد عرصه رقابت های انتخاباتی شود راه به جایی نخواهد برد زیرا مردم به کسی اقبال خواهند کرد که دارای کارنامه عملکردی موفق در حراست از منافع ملی و حقوق مردم باشد.

از این رو، نامزد انتخابات سال ۱۴۰۰ باید کسی باشد که راه نزدیک، بی خطر و کم هزینه برای اداره مطلوب کشور و تامین رفاه و آسایش مردم را از چاه هایی که اغیار فرا راه ملت ایران حفر کرده اند، به خوبی تشخیص دهد.

در دنیای امروز این اصل به عنوان یک امر منطقی و عقلانی پذیرفته شده است که رئیس جمهور نه از میان مردم عادی بلکه از میان کسانی انتخاب می شود که پیشتر در یک یا چند مسند از مصادر امور کشور ایفای نقش کرده، تجاربی اندوخته و مردم از او شناختی نسبی داشته باشند.

بنابراین کاملا روشن است که "شهرت" ، در انتخاب رئیس جمهور یک عامل کلیدی و ضروری محسوب می شود اما با این وجود نمی توان آن را یک عامل تمام کننده تلقی کرد.

"شهرت" زمانی در انتخاب نامزد ریاست جمهوری، تاثیر گذار است که با عامل "خوشنامی" در هم آمیخته شود تا به پشتوانه آن، جلب آراء و نظرات مثبت مردم امکانپذیر گردد.

خوشنامی یک فرد نیز به ارزش های حاکم در جامعه باز می گردد. برای مثال در جامعه ایران امروز، ثروت اندوزی، رفاه زدگی و زندگی اشرافی، نسب خانوادگی، تعلقات دینی، ملی و میهنی، جهت گیری ها در زندگی شخصی و سیاسی و تعاملات اجتماعی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، در کانون توجه و حساسیت های مردم قرار دارد.

این معیارها در زمان های مختلف نیز دستخوش تغییر می شود. برای مثال در مقطعی از زمان، تلبس به لباس روحانیت، سیادت یا وجاهت در سیمای یک نامزد، موجب تقویت گرایش مردم به آن فرد می شد اما به تدریج این عوامل رنگ باختند و با افزایش سطح آگاهی و انتظارات و مطالبات عمومی، مردم امروز خواستار طرح و برنامه و راه کار و راه حل از نامزدها هستند.

با تحولات صورت گرفته، اکنون مردم کسی را برای ریاست جمهوری می پسندند که اولا امضای او پای هیچ سند ننگینی وجود نداشته باشد، ثانیا دل در گرو بیگانگان نداشته و تابعیت یک کشور بیگانه را به ملیت ایرانی خود یا خانواده اش نیافزوده باشد، ثالثا مردم را باور داشته باشد و ایده ها و جهت گیری های او نه فقط بر تامین رفاه و آسایش مردم بلکه بر احیای عزت و عظمت ملت ایران و جایگاه رفیعی استوار باشد که در تاریخ کهن، فرهنگ درخشان و تمدن دیرینه این سرزمین وجود داشته است.

پیروز انتخابات سال ۱۴۰۰ کسی است که همه این شاخص های مهم در او متعین باشد زیرا در سایه اهتمام و تلاش هوشمندانه چنین شخصیت با تجربه و امتحان پس داده ایست که ملت ایران می تواند به فتح قله های بلند پیشرفت و سعادت خود امیدوار باشد و راهی را بگشاید که نسل های بعد نیز با پیمودن آن احساس اعتزاز کنند.

تجربه تلخ گذشته نشان داده است که متاسفانه شورای نگهبان در فهم و رعایت این مهم در بررسی صلاحیت برخی از نامزدهای ریاست جمهوری، مرتکب خطای فاحش شده است.

کابینه فرتوت، بی رمق، باری به هر جهت، بیگانه با مردم، بی برنامه و دل بسته به اغیار و بیگانگان، نتیجه انتخاب یک رئیس جمهور ضعیف، ترسو، منفعت طلب و خودباخته است و مردم امروز بیش از هر زمان دیگری طعم تلخ مدیریت چنین کابینه ای را در کام خود احساس می کنند.

این تجربه سخت و پرهزینه، ایجاب کرده است که رئیس جمهور منتخب ملت ایران در سال 1400 لزوما یک فرد مقتدر، فعال، پرتحرک و دارای اندیشه های روشن و امیدبخش برای نجات کشور از وضعیت اسف بار موجود باشد تا بتواند خودباوری به مفهوم "می شود و می توانیم" را یک بار دیگر به جامعه و بیش از همه به هیات دولت خود تزریق نماید.

انتخاب فردی برخوردار از چنین خصوصیات مهمی برای تصدی جایگاه رفیع ریاست جمهوری، به طور منطقی و اصولی، منجر به تشکیل کابینه ای مرکب از افرادی شجاع، انقلابی، جوان، پرکار و خوش فکر می شود مگر آنکه فشارها و دخالت های غیرمسئولانه دیگر افراد یا ارکان کشور، این امکان و فرصت را از او سلب نماید!

قرار گرفتن عناصر ضعیف، واداده، ناکارامد و فاقد صلاحیت های فکری و سیاسی در مناصب عالی مدیریتی، حاصلی جز رکود و عقب گرد، ترساندن مردم و امیدوار کردن دشمن ندارد و این همان کاری است که برخی وزرای دولت کنونی در دوران مسئولیت و صدارت خود انجام داد.

آقای ظریف در اظهاراتی باور نکردنی در آذر ماه سال1392 ادعا کرد که آمریکا می تواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیاندازد. ادعایی که حتی خود آمریکایی ها نیز تا کنون جرات طرح آن را پیدا نکرده اند.

آقای نعمت زاده وزیر وقت صنعت و معدن است، خواستار وارد کردن مدیران اقتصادی از خارج برای بخش صادرات و توسعه بازارهای صادراتی ایران شد و اکبر ترکان، مشاور فقید حسن روحانی و رئیس مناطق آزاد در دولت یازدهم نیز در اظهاراتی تاریخی گفت: ایران قابلیت رقابت در هیچ تکنولوژی و هیچ صنعتی به جز آبگوشت بزباش و قرمه‌ سبزی را ندارد.

این اظهارات مقامات دولت یازدهم از جمله مصادیق آشکار «ما نمی‌توانیم» بوده و نشان داده است که مقامات مزبور، هیچ سنخیتی با اقتصاد مقاومتی نداشتند زیرا این جهت گیری اقتصادی متکی بر توانمندی ها و ظرفیت های داخلی و اصل «می شود و می‌توانیم» بنیان نهاده شده است.

از ابتدا نیز روشن بود که چنین کابینه ای نه فقط قادر به حفظ دستاوردهای بزرگ دولت های نهم و دهم در زمینه های گوناگون از جمله هسته ای، فضایی، دارویی و علم و فناوری های پیشرفته نیست، بلکه همه موفقیت های ملت ایران در دولت قبل را به فنا داده و ایران را در معرض اضمحلال و نابودی قرار خواهد داد که چنین نیز شده است!

انتخاب مردم در سال 1400 منطقا باید معطوف به کسی باشد که بتواند با برخورداری از هوش سرشار و شجاعت و برنامه های هدفمند، امیدهای از دست رفته را به ملت ایران بازگرداند و بار دیگر این کشور را در مسیر پیشرفت های بزرگی که دولت دکتر احمدی نژاد آغازگر آن بود قرار دهد.

با این همه، مردم ایران نگران آن هستند که مبادا اینبار نیز، تکرار اشتباهات فاحش شورای نگهبان در ادوار گذشته دامنگیر آنان شود و کشور همچنان ناگزیر از ادامه مسیر در جهت قهقرا و تداوم خسارات سنگین و جبران ناپذیر باشد! آیا برای رفع این نگرانی عمومی، چاره اندیشی خواهد شد؟

اداره یک پادگان نظامی با اداره یک کشور، کاملا متفاوت است زیرا یک فرمانده نظامی دستوری را صادر می کند و به سرعت تا آخرین رده تشکیلات نظامی در جهت اجرای آن دستور به خط می شوند، اما اداره امور یک کشور اینگونه نیست و به عینیت در آمدن تصمیمات رئیس جمهور از زمان ابلاغ تا اجرای آنها، هم زمانبر است و هم در مسیر اجرا، دچار تغییرات و دست اندازهای متعدد می شود.

بنابراین کاملا روشن است که یک فرمانده نظامی، حتی اگر در عرصه ریاست جمهوری، موفق به کسب آراء مردم و جلوس بر این کرسی حساس و سرنوشت ساز شود، لزوما قادر به اداره صحیح کشور نخواهد بود، بلکه آثار سوء ناشی از حضور او در چنین عرصه ای بسیار بیشتر از یک فرد غیرنظامی خواهد بود.

دلیل این امر نیز به عادت فرمانده نظامی بازمی گردد که فقط صادر کننده فرمان است و تصور می کند که دستور او در لایه های مختلف نظام اداری کشور مو به مو اجرا می شود، در حالی که چنین نیست و رئیس جمهور باید از رفتار بدنه سیستم اجرایی، تجربه عملی و شناخت عمیق داشته باشد تا بتواند منویات خود را گام به گام تا اطمینان از اجرای کامل آن، دنبال کند.

ناگفته نماند که گرایش ملت ایران در مقام انتخاب یک فرد برای جایگاه ریاست جمهوری در طول 42 سال گذشته، همواره از فاصله معنی دار مردم با نامزدهایی حکایت دارد که سابقه کاری آنها به نحوی با نهادهای نظامی، اطلاعاتی و قضایی پیوند خورده  است.

دلایل متعددی برای شکست آقای حسن روحانی در هدایت صحیح و موثر نظام مدیریتی کشور می توان برشمرد که مهمترین آنها به تصور ایشان از خود در جایگاه یک فرمانده نظامی باز می گردد.

دکتر احمدی نژاد در دوران تصدی ریاست جمهوری خود با آنکه پرکارترین و موفق ترین رئیس جمهور سالهای پس از انقلاب نامیده شد، حتی یک بار از کلمه "دستور" استفاده نکرد اما آقای روحانی به عنوان ضعیف ترین و کم تحرک ترین رئیس جمهور سالهای پس از انقلاب، بارها از این مفهوم برای اعلام تصمیمات خود بهره برده است.

روحیه دستور دهی رئیس جمهور کار را به جایی رساند که آقای روحانی در مصاحبه مطبوعاتی خود در اواخر آذرماه سال گذشته، عرصه مدیریت کشور را به میدان جنگ تشبیه کرد و خود را فرمانده این میدان و وزرا و معاونینش را افسران ارشد خط مقدم نامید و از همگان خواست تا از آنان تبعیت کنند.

کاملا واضح است که رئیس جمهور منتخب مردم در سال 1400 باید با نقاط ضعف و قوت بدنه نظام اجرایی کشور به خوبی آشنا باشد و با آگاهی و تجربه عملی از نقش آفرینی در رده های مختلف مدیریتی، بتواند تصمیمات مناسب، موثر و کارساز را برای پیشبرد صحیح امور کشور اتخاذ کند.

بدیهی است هر نامزدی که این ویژگی در او متعین باشد، بیش از دیگران مورد اقبال و توجه مردم قرار خواهد گرفت زیرا آنان از شنیدن دستورهای بی ثمر رئیس جمهور به تنگ آمده اند و در جست و جوی کسی هستند که نه از رهگذر فرماندهی، بلکه به واسطه مشارکت دادن مردم در تصمیمات خردمندانه، راه را بر اجرای دقیق و کامل آنها، هموار، نزدیک و آسان سازد.

انتخابات ریاست جمهوری در هر یک از کشورهای جهان، به معنای اخذ رای از مردم برای سپردن مهمترین فرصت زندگی یک ملت به دستان با کفایت کارآمدترین شخصیت سیاسی است اما متاسفانه در ایران و در مقاطع مختلفی از 42 سال گذشته، ریاست جمهوری به مثابه یک شرکت سهامی و انتخابات به عنوان فرصتی برای دستیابی گروه ها و جریان های سیاسی به سود سهام این شرکت مورد استفاده قرار گرفته است.

رویکرد کلی نظام جمهوری اسلامی و نهادهای اصلی تصمیم گیر از جمله شورای نگهبان نیز همواره مبتنی بر همین جهت گیری بوده است تا آنجا که در تمامی انتخابات ادوار گذشته ریاست جمهوری، نامزدها بر اساس سهمیه اختصاص یافته به گروههای سیاسی قدرت گرا، تایید صلاحیت شده اند.

این رویکرد در انتخابات سال 1396 به گونه ای بارزتر از بقیه ادوار ، خود را نشان داد به نحوی که اصلاح طلبان و اعتدال گرایان دارای سه نامزد و اصولگرایان نیز دارای سه نامزد در عرصه انتخابات بودند و جریان انقلابی که در راس آن دکتر احمدی نژاد قرار دارد همانند سال 1392 از انتخابات کنار گذاشته شد، اتفاق تاسف باری که در انتخابات پیش رو نیز ملت ایران با تلخکامی شاهد تکرار آن است.

بر اساس این سوگیری عینی و عملی، نامزدها با به راه افتادن جنگ زرگری، برای مدتی مردم را سرگرم کرده و کنش ها و واکنش های آنان در این فضا سازی تصنعی، به معیارهایی برای رای دادن مردم به آنها تبدیل می شود.

آنچه در این میان همواره مغفول مانده است، برنامه ها و راه کارهایی است که لزوما هر یک از نامزدها باید برای اداره کشور روی میز بگذارند و چالش ها نیز عمدتا بر کارایی و کارآمدی این طرحها متمرکز باشد تا مردم با چشمانی باز، دست به انتخابی آگاهانه بزنند.

محدود شدن دایره انتخاب مردم به گزینش یکی از معدود چهره های سیاسی به اصطلاح تایید شده از سوی شورای نگهبان، خسارات بسیار سنگینی را تا کنون به کشور و مردم وارد ساخته است.

در واقع اگر مردم به ناکارآمدی آقای حسن روحانی اعتراض دارند و اگر کشور و ملت ایران متحمل خسارت سنگینی از سوی آقایان موسوی و کروبی شدند و اگر در همه ادوار ریاست جمهوری به جز سالهای 84 تا 92 حتی یک طرح به نفع مردم اجرا نشده است، باید دلیل آن را در جهت گیری ناصواب شورای نگهبان جست و جو کرد که هر بار با تصمیمات اشتباه خود، عامدانه مانع از دسترسی مردم به کارآمدترین شخصیت سیاسی کشور شده است.

تنها دوره ای که یک مدیر انقلابی، توانمند و کارآمد اما مستقل از گرایش های مرسوم سیاسی، توانست با عبور از فیلتر شورای نگهبان، وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شود و به رغم همه انکارها، تکفیرها، تخریب ها و تهدیدها، کارنامه عملکردی درخشانی را در طول هشت سال، از خود برجای بگذارد، دوره ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد در دولت های نهم و دهم بود که برای همیشه، سند افتخار جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.

ملت ایران تحت تاثیر ناکارآمدی آشکار و خسارت بار دولت آقای حسن روحانی، دچار یاس و سرخوردگی های عمیق شده است و اگر تصمیم گیران اصلی کشور به نحوی قصد جبران مافات را داشته باشند، جز متوقف ساختن روند غلط مهندسی انتخابات و بستر سازی همه جانبه برای حضور شخصیت های مفید و کاربلد در این عرصه که خود پدید آورنده مشارکت گسترده مردم در این صحنه سرنوشت ساز است، راه دیگری پیش روی خود ندارند.

ریاست جمهوری ایران، زیبنده کسی است که اولا به تصمیم خود و اقدامی که می خواهد برای کشورش و مردم انجام دهد، ایمان و باور داشته باشد و ثانیا برای آن، دلیل روشن و عقلانی ارائه دهد و ثالثا برای تحقق آن حاضر باشد از جان خود و حتی عزیزترین کسانش هم مایه بگذارد.

رئیس جمهوری که باری به هر جهت و فاقد برنامه ای مدون و هدفمند باشد، بر اساس اقتضائات تصمیم می گیرد و اسیر تحولاتی می شود که او در آنها ایفاگر هیچ نقشی نیست و مترتب بر آن نمی تواند مسیر حرکتش را به درستی تشخیص دهد، بنابر این او قادر به ارائه هیچ تضمینی برای به ثمر رساندن تصمیمات و به تعبیر دولت کنونی، "دستوراتش" نخواهد بود.  

ملت ایران رئیس جمهوری را تجربه کرد که برپایه یک درک صحیح و عالمانه، معتقد بود ورود به مذاکره با آمریکا از موضع ضعف نتیجه ای جز شکست و دادن  امتیاز ندارد، لذا پذیرفت چند طرح اساسی را در یک دوره کوتاه اجرا کند تا ایران، با اقتدار وارد مذاکره با غرب شود و برای تضمین آن نیز حاضر شد خانواده اش را گرو بگذارد تا اگر موفق به پیشبرد طرحهایش نشد، خودش و خانواده اش را اعدام کنند!

او رئیس جمهوری بود که نه فقط خودش را خادم مردم می خواند و آنها را با بوسیدن دست هایشان در ملاء عام تکریم می کرد، بلکه با تصمیمات و اقداماتش، بر عزت و منزلت شهروندان کشورش افزود و به هر جای دنیا که سفر کرد، به همه انسانها احترام گذاشت، با آنها مهربانانه رفتار کرد و نجابت و انسانیت خویش را در پیش چشم ها متجلی ساخت و زبانزد عام و خاص در جهان شد.

آن مرد، ایران را هسته ای کرد، زیرا به هر شهر و روستایی که رفت با مردم به صداقت و صمیمیت سخن گفت و با آنها همصدا شد تا صریحا به جهان اعلام کنند که انرژی هسته ای حق مسلم ملت ایران است و از آن کوتاه نخواهند آمد. او از موضع عزت، با دنیا و بویژه همسایگان بهترین روابط را برقرار کرد و راهش را هم بلد بود.

ایران سرزمین عجایب هاست، زیرا مردمانش پس از او، با فردی در جایگاه ریاست جمهوری مواجه شدند که برای سلب این حق از ملت ایران، تردید نکرد و همه دستاوردهای هسته ای کشور را که برای آن دهها میلیارد دلار از کیسه ملت، هزینه شده بود، برباد داد و با بتن ریزی،قلب رآکتور هسته ای را از کار انداخت!

رئیس جمهوری که در آستانه مذاکره با آمریکا، خزانه کشور و انبارهای ذخیره کالا را بر خلاف واقع، خالی اعلام کرد و وزیر خارجه اش در حین انجام مذاکرات، مدعی شد که آمریکا با یک بمب می تواند سیستم دفاعی ایران را از کار بیندازد! چیزی که خود آمریکایی ها هم جرات بیان آن را نداشتند!

ملت ایران، ناگزیر از تحمل فردی در جایگاه ریاست جمهوری شد که کم کار و کم تحرک در هشت سال ریاست جمهوری، گستاخ و ابرو در هم کشیده در برابر مردم و متواضع و گشاده رو در برابر بیگانه بود و رفتار و گفتار او و دولتمردانش جز به تحقیر و تضعیف و آسیب پذیری مردم منجر نشده است!  

او رئیس جمهوری بود که از بی شناسنامه خواندن مخالفانش و حواله دادن آنان به جهنم ابایی نداشت، پرداخت یارانه ها به مردم را مصیبت عظما دانست، به ضربات شلاقی که بر پیکر کارگران معترض معدن زده شد، اعتراض نکرد و نه فقط چرخ اقتصاد را نچرخاند، بلکه چرخ صنعت هسته ای را هم از کار انداخت.

مردم ایران به تجربه آموخته اند که برای مسند ریاست جمهوری باید فردی را برگزینند که علاوه بر داشتن برنامه مدون ومطالعه شده برای اداره کشور، متخلق به اخلاق انسانی باشد، خود را برتر از دیگران نشمارد، به همزیستی در کنار مردم افتخار کند و در فداکاری برای کشور، مصمم ، صادق و راستگو و صد البته پیشتاز باشد.

ایران از شمال و جنوب، به دریا و آبهای آزاد راه دارد، از میلیون ها هکتار جنگل و مرتع سرسبز برخوردار است، مخازن عظیم و بعضا دست نخورده نفت و گاز دارد، دارای معادن بزرگی از انواع فلزات از جمله طلا، مس، آلومینیم، روی و آهن است و به واسطه قرار داشتن در شاهراه دسترسی شرق و غرب از یک سو و شمال و جنوب از سوی دیگر، برای تجارت جهانی اهمیت ویژه ای دارد و به لحاظ آثار تاریخی نیز یکی از جذاب ترین کشورهای جهان برای گردشگران محسوب می شود.

مردم ایران، این سخن را بارها از زبان مقامات مسئول کشور شنیده شده اند که ایران کشوری ثروتمند و برخوردار از ذخایر عظیم طبیعی و خدادادی است اما به ندرت اتفاق افتاده است که آثار سعادت آفرین این واقعیت را در زندگی خود ببینند یا طعم شیرین آن را در کام خویش احساس کنند!

این امر دلیل روشنی دارد و از یک اندیشه نادرست نشات می گیرد. هر دو جریان سیاسی حاکم، بر این باورند که ثروت حاصل از نفت و گاز و فراورده های ناشی از آنها و سایر منابع و معادن باید در اختیار دولت قرار بگیرد تا آنها را از طریق قانون برنامه و بودجه، هزینه کند.

در واقع آنها معتقدند که مردم نه تنها بهره مستقیمی از این ثروت ندارند، بلکه نقش آنها در اداره امور کشور نیز محدود به رای دادن به افرادی خاص از طریق انتخابات مهندسی شده، هستند و از آن پس حق دخالت در سایر امور را ندارند و حتی باید از دولت و دولتمردان بابت تصمیماتی که اتخاذ می کنند و اقداماتی که به انجام می رسانند، سپاسگزار باشند.

در برابر این جهت گیری حاکم بر کشور، تفکری اصیل، با استناد به قانون اساسی، تصریح و تاکید دارد که مالک و صاحب اختیار ثروت های طبیعی و خدادادی این سرزمین غنی، کسی جز ملت ایران نیست و اوست که باید این ثروت را به طور مستقیم در اختیار خود بگیرد و از آن در جهت ارتقاء سطح زندگی خویش و به چرخش در آوردن اقتصاد کشور بهره مند شود.

این تفکر که در دولت های نهم و دهم نیز تا حدودی تجلی عملی و عینی پیدا کرد، بر نقش موثر و برجسته مردم در اداره امور کشور از جمله مسائل اقتصادی و تصمیمات مهم و کلان، مصرانه تاکید می کند و معتقد است که پیشرفت واقعی یک کشور در سایه دخالت همه جانبه مردم در سرنوشت خود و دسترسی یکسان آنان به ثروت ملی اتفاق خواهد افتاد.     

در انتخابات 1400، مردم اولا باید مجاب به شرکت در انتخابات شوند و ثانیا کسی را به ریاست جمهوری برخواهند گزید که به مشارکت دادن آنان در تصمیمات اساسی کشور و همچنین بهره مند ساختن مستقیم و مساوی همه آحاد جامعه از منابع عمومی از جمله درامدهای حاصل از نفت و گاز و معادن باور داشته باشد و بر اساس یک برنامه جامع ، اهتمام خویش را مصروف فعال کردن تمامی ظرفیت های بالقوه کشور در امر تولید ثروت نماید.

این امر صرفا یک شعار سیاسی و انتخاباتی برای گرفتن رای از مردم نیست ومردم هم دیگر فریب شعارها را نخواهند خورد، زیرا کسی که می خواهد برای تصدی منصب ریاست جمهوری از مردم رای بگیرد، باید برای سعادت، رفاه و آسایش مردم، طرح ها و برنامه های مدون و قابل قبول ارائه دهد و قبلا نیز از این آزمون سرنوشت ساز سربلند بیرون آمده باشد.

رفتار برخی افراد در موسم انتخابات ریاست جمهوری ایران نشان می دهد که نه فقط درک درستی از سمت و سوی نگاه مردم ندارند، بلکه همواره با چشمانی بسته وارد عرصه ای می شوند که برخوردهای مکرر با موانع و دیوارهای مختلف، آنها را به خود نیاورده و باز هم بر استمرار این تلاش کورکورانه و بی حاصل خود اصرار می ورزند.

در اینجا نه فقط عدم تمایل و گرایش مردم به سمت نامزدهای دارای سابقه نظامی، اطلاعاتی و قضایی را برای مصدر ریاست جمهوری مورد تاکید مجدد قرار می دهم، بلکه می خواهم به این نکته اشاره کنم که وقتی مردم یک بار رویگردانی خود را از فردی برای این جایگاه نمایان ساختند، آن فرد عقلا و منطقا نباید برای مرتبه بعد وارد چنین عرصه ای شود.

این مساله در همه جای جهان به عنوان یک امر کاملا منطقی مورد پذیرش قرار گرفته است و می توان گفت که در هرجا مردم محترم شمرده می شوند و حق آنها برای تعیین سرنوشت به رسمیت شناخته شده است ، یک نفر برای بار دوم و چندم خود را در معرض انتخاب مردم قرار نمی دهد.

برای این امر دلیل واضحی وجود دارد. وقتی یک نفر برای بار دوم و بیشتر خود را در معرض انتخاب مردم برای جایگاه ریاست جمهوری قرار می دهد، عملا دارد به مردم می گوید شما در انتخاب قبلی خود اشتباه کردید به من رای ندادید و معنای این رفتار نیز چیزی جز توهین آشکار به شعور سیاسی مردم نیست!

نتیجه تکرار رفتار غلط برخی افراد و نامزدی مجددشان در انتخابات ریاست جمهوری نیز پیش روی خود آنها و همه صاحبان عقل و خرد قرار دارد.

واگرایی هرچه بیشتر مردم و مواجه شدن این افراد با شکست های پی در پی و هربار سخت تر از قبل، ثمره توهینی است که آنان هربار با نامزدی خود در انتخابات ریاست جمهوری به شعور سیاسی و انتخاباتی مردم کرده اند.

از این رو می توان بخشی از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 1400 را از هم اکنون پیش بینی کرد زیرا هر کس در ادوار پیشین، برای یک یا چند بار شکست در انتخابات ریاست جمهوری را تجربه کرده باشد و این بار نیز بخواهد خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهد، از هم اکنون می توان او را بر اساس نمودار گرایش انتخاباتی مردم ، نامزد شکست خورده انتخابات تلقی کرد.

به تجربه دیده ایم که در موسم هر انتخابات، باندهایی از عناصر ثروت اندوز و قدرت گرا دست به کار شده و با تشکیل گروهها و ائتلاف های به ظاهر سیاسی و با برخورداری از حمایت های همه جانبه رسانه های اصولگرا و اصلاح طلب و حتی رسانه ملی،توجه افکار عمومی را معطوف به خود کرده اند.

عناصر ذی نفوذ و صاحبان شهرت نیز که در بستر تحولات پس از انقلاب، به موقعیتی و الاف و الوفی، نه از سر شایستگی که در پرتو برخی روابط پر ابهام، دست یافته اند، در فصل انتخابات، با شکستن سکوت و خروج از خفا، به حمایت از این و آن، پرداخته و کوشیده اند آراء مردم از محدوده دو جریان سیاسی حاکم فراتر نرود.

آقای حسن روحانی رئیس جمهوری که کشور را در هشت سال گذشته از اوج پیشرفت و شکوفایی، به نهایت واماندگی و استیصال و ملت را از اوج عزت و شوکت، به حضیض ذلت و فقر و سرخوردگی کشانده است، خروجی تاسف بار و نماد کارکرد این ساز وکارهای زیانبار محسوب می شود.

نه فقط روحانی، بلکه آقایان کروبی و موسوی هم که آراء شان در انتخابات 88 فاصله بسیار زیادی با منتخب ملت داشت و به دلیل عدم پذیرش شکست، کشور را به آشوب کشاندند و در نتیجه دهها تن کشته شدند و خسارات سنگینی به مردم و اموال عمومی وارد گردید، ثمره همین جهت گیری باطل در انتخابات ریاست جمهوری بودند.

اینک در فصل انتخابات و در آغاز قرن پانزدهم هجری شمسی، مردم باید دست به انتخاب دیگری بزنند
در حالي كه تجربه های تلخ برجای مانده از ادوار گذشته انتخابات، مردم را به جمعبندی جدیدی رسانده است.

مردم با چشمانی باز به عرصه انتخابات نگاه می کنند، اگر نامزدهای تایید صلاحیت شده انتخابات ریاست جمهوری ثمره کارکرد همان ساز و کارهای غلط و بی اعتبار شده گذشته باشند، عطای شرکت در انتخابات را به لقایش می بخشند و به راه خود می روند و سخن آن پیرمرد روستایی خطاب به وزیر کشور را تکرار می کنند که "خودتان می دانید و مملکت تان!"

اما اگر در نهایت امر، فردی را در میان نامزدهای انتخابات بیابند که برآیند خواسته ها و مطالبات به حق آنان باشد، مردم با جان و دل به پای صندوق های رای خواهند آمد تا با انتخاب خود، او را بر مصدر ریاست جمهوری بنشانند و خود نیز به یاری اش خواهند شتافت تا کاری کنند کارستان، برای کشوری که خود را در اداره آن سهمی مهم یافته اند!

نظرات

اخبار مرتبط

اپلیکیشن دولت بهار دسترسی ساده تر و اطلاع از اخبار مهم
نصب