بازنشر سخنرانی اردیبهشت ۸۴ دکتر احمدی نژاد در جمع دانشجویان بمناسبت سالروز سوم تیر + فیلم
این سخنرانی بسیار مهم کمتر از دو ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ انجام شده و حاوی مبانی اعتقادی و رویکردهای اصلی دکتر احمدی نژاد است. وی در این سخنرانی تاکید کرد دولت اسلامی نباید وامدار هیچ حزب و جریان و قدرتمندی باشد. دولت بهار به مناسبت شانزدهمین سالروز حماسه سوم تیر این فیلم را منتشر میکند.
به گزارش دولت بهار، متن کامل سخنرانی تاریخی دکتر احمدی نژاد در جمع دانشجویان (اول اردیبهشت ۸۴) بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدای بزرگ را شکر می کنم که توفیق داد در پایان یک روز کاری نسبتا سنگین شما را زیارت کنیم و هم ترمیم بشویم و هم انرژی و نیرو بگیریم و هم استفاده کنیم از نظرات برادران و خواهران عزیز و انقلابی. من دوست دارم بیشتر از صحبت های شما استفاده کنم، بعضی سوالات دوستان را باید حتما پاسخ بدهم ولی قبل از آن اجازه بدهید در عرض چند دقیقه یک تصویری کلی را عرض بکنم گرچه ممکن است این تصویر را شما قبلا از من شنیده باشید اما ذکر آن خالی از فایده نیست.
ببینید عزیزان؛ ما نگاهمان را به انقلاب باید تنظیم کنیم. اگر نگاه تنظیم بشود خود به خود تحلیل و تشخیص ما از شرایط درست و عوض میشود. امروز هر کار سیاسی یا فرهنگی، باید مبتنی بر یک تحلیل درست از انقلاب باشد. برای اینکه انقلاب، همه حیثیت، شخصیت، آینده، زندگی و مکتب ما را تشکیل می دهد. بدون انقلاب، ما وجود خارجی نداریم، امروز همه امور ما با انقلاب عجین است.
خب این انقلاب واقعا چیست؟ یک شورش بود؟ یک حرکت طبقاتی بود؟ یک طغیان بود؟ حرکت یک گروه علیه گروه دیگری بود؟ یک حرکت قدرت طلبانه بود؟ حرکت برای کسب کرسی ها بود؟ چه بود؟ ریشه انقلاب کجاست؟ آیا همه انقلاب منبعث از سال ۴۲ یا سال ۵۷ است؟ این را چون همه شما می دانید من آن را توضیح نمی دهم، یک مقدار توضیح و تشریح دارد.
عزیزان من؛ انقلاب اسلامی یک حرکتی است دقیقا در ادامه حرکت انبیاء، در این تردید نکنید. ما معتقدیم که خداوند انبیاء را مبعوث کرد و ائمه علیهم السلام را منصوب کرد و همه مجاهدت های تاریخ انبیاء و اولیاء و شهدا برای یک هدف بود. همه آنها تلاش کردند بشر را به یک امری دعوت کنند، همه تلاش کردند گام به گام بشر را در مسیر کمال جلو ببرند تا نقطه نهایی.
در زمان خودشان دعوت به عبودیت خدا "أن اعبدوا الله" این سرفصل دعوت همه انبیاء بود. دعوت به پرستش خدای یگانه و دوم تشویق و تحریض مردم به برپایی عدالت. این دو محور اساسی دعوت انبیاء در مقطع خودشان بوده است. یک حرکت رو به کمال را هم انبیاء دنبال می کردند که هر کدام مقدمه بعدی بود و همه انبیاء و ۱۱ امام عزیز ما، مقدمه آن حرکت آخری بودند. این یک سیر پیوسته است، انقلاب ما را باید در این سیر تفسیر کنیم.
انقلاب اسلامی یک جهش و یک گام بلند در این مسیر است که اتفاق افتاده است، با طراحی اتفاق افتاده است، با لطف و هدایت اتفاق افتاده است، یک حرکت اتفاقی نبوده، یک حرکت بی ریشه نبوده است. دلایل آن زیاد است معن به یکی دو مورد آن اشاره می کنم، شما برای اینکه این حرکت را بشناسید، باید انگیزه ها، شعارها، رهبری، عناصری را که فداکاری کردند، نیت عناصر، اینها را بروید و بشکافید و ببینید چه هستند.
من یکی را می گویم. این شعار هایی که در انقلاب ما پیدا شد، شعارهایی نبود که یک عده ای کارشناس بنشینند در اتاقی و اینها را بسازند، نخیر! این ها یک دفعه از عمق جان مردم فریاد زده می شد و در کوتاه ترین زمان ممکن همه گیر می شد. همه فکر می کردند که هزاران سال است که با این شعار آشنا هستند، هیچ کس احساس غربت نمی کرد. درست مثل یک امر فطری که وقتی می آید آدم خودش نمی فهمد چگونه با آن صمیمی است.
یکی از اولین شعار های ما این بود که "نهضت ما حسینی است" "ما عدل علی خواهیم" و جالب است جزء اولین شعارهای ما این بود که "خدایا خدایا تا انقلاب مهدی" یعنی هم گذشته را گفتیم و هم آینده را، یعنی ما در این راستا قرار داریم انقلاب ما این است.
در این مقطع، انقلاب ما یک رسالتی را بر دوش دارد. این رسالت تشکیل یک جامعه نمونه مقتدر اسلامی به عنوان مقدمه آن حرکت نهایی است، این رسالت انقلاب ماست. اگر بخواهیم در مقطع خودش این را ارزیابی بکنیم. همانطور که هر پیامبری در زمان خودش یک رسالت مقطعی هم داشت. انقلاب ما وظیفه اش این است و اصلا برای این درست شده است، بدون این هیچ مفهومی ندارد. اتصال گذشتهاش را بگیریم می شود بی ریشه، آن غایت و هدفش را برداریم، میشود سرگردانی.
اتفاقا معضلاتی را که شما در کشور می بینید به خاطر این است که عناصری در مصادر تصمیم گیری قرار گرفتهاند که خودشان را در این راستا نمی بینند یکی میخواهد ما را ژاپن بکند، یکی می خواهد آلمان بکند، یکی دنبال توسعه اقتصادی لیبرالی است و یکی دنبال توسعه سیاسی لیبرالی، یکی میخواهد دموکراسی بر پا بکند، یکی دنبال آزادی های کاذب غربی است. اینها در مقابل بیگانه احساس ضعف و حقارت می کنند و دائم می خواهند خودشان را به شکل آنها در بیاورند.
اتفاقا برنامه چشم انداز، ویژگی های آن جامعه مقتدر اسلامی است که ما باید بسازیم، کانه بچه هایی که نقشه برداری هستند میدانند، وقتی شما میخواهید به جایی نشانه روی بکنید، این وسط یک شاخص قرار می دهید و با این شاخص نگاه می کنیم هدف را در آن میبینیم، مثل مگسک تفنگ! مگسک تفنگ چی است؟ یک نشانه هدایتگر است. این برنامه چشم انداز، آن شاخصی است که وقتی به آن نگاه می کنیم ما را به افق دور منتقل می کند، یعنی درست در آن راستا تنظیم شده است. اگر می خواهید به آن هدف برسید، باید در برنامه ۲۰ ساله از اینجا رد بشوید، درست مانند بچه هایی که کوهنوردی می روند، کروکی می کشند، اگر می خواهید به قله برسید باید از فلان نقطه که یک گردنه کوچک است عبور کنید، اگر از آنجا عبور کردید، دیگر قله پیداست و خواهید رفت. این سرفصل برنامه انقلاب برای انجام آن رسالت تاریخی است.
اگر ما این نگاه را داشته باشیم، آن وقت وظیفه و تکلیفمان روشن می شود و تحلیل مان خیلی راحت می شود. میخواهیم شرایط را ارزیابی کنیم، باید با آن مقایسه کنیم. چقدر با آن خط فاصله دارد. اصلا ولایت فقیه حلقه اتصال به...
برنامه توسعه سیاسی لیبرال، در آن راستا نیست، اصلا ادبیات و فرهنگ ما نیست، نظام ارزشی ما نیست، مکتب فکری ما نیست، باید جهت را عوض کنیم و یا به تعبیر این روزها، رویکرد ها باید عوض بشود.
بدانید تشکیل یک دولت اسلامی در این سرزمین به اندازه خود انقلاب مهم است، به اندازه خود انقلاب اثر دارد و به اندازه خود انقلاب دشمنی برانگیز است، در این مورد شک نکنید، حادثه بسیار بزرگی است. بعضی از دوستان ما حادثه را یک حادثه معمولی گرفتند، گفتند خب حالا قرار است یک دولتی برود و دولت دیگری بیاید.
من یادم می آید از اردیبهشت ماه، بعضی از دوستان آمدند و گفتند می خواهیم روی انتخابات کار کنیم، چهار پنج نفر را هم داریم از جمله تو و فلانی و فلانی که می خواهیم روی آن ها کار کنیم، نظر تو چیست؟ من گفتم که برای اینکه یک انتخابات خوب و موفقی داشته باشیم و هدفمند باشد دو مقدمه لازم است. اول ببینید اشکال کجاست؟ دوم ببینید چه می خواهید؟ چه کار می خواهید بکنید؟ تا این دو مورد را پاسخ ندهیم اصلا نمی توانیم دست به انتخابات بزنیم. آیا میخواهید همین روند را ادامه بدهید؟ خب مشخص است چه کسی باید ادامه بدهد. اگر می خواهید تغییراتی بدهید، تغییرات در چه سطحی است و چه عمقی است؟ ببینیم چه می خواهیم بکنیم و چه کسی باید انجام بدهد.
بعد یکی از آقایان آمد و گفت: «من متوجه شدم که دیدگاه ها کاملا متفاوت است، اصولی متفاوت است، اکثریت این دوستانی که در صحنه هستند اینها تصورشان آن است که روند کشور در بخش اجرا، روند درستی است، نقطه ضعف هایی هست که این ها را برطرف میکنیم و کار درست میشود، اما تو دنبال یک تحولی، تو میگویی باید رویکردها عوض شود، جهت گیری ها باید عوض شود، این یک تفاوت اساسی است» گفتم خب شما هم باید همین را انتخاب کنید، اول انتخاب کنید که چه کار می خواهید بکنید بعد ببینید چه کسی مناسب است و الا اگر بخواهید آدمها را عوض کنید از این که چیزی در نمی آید، به چه حسابی میخواهید بگویید این بهتراست، آن بدتر است! اصلا نمی توانی انتخاب کنی و اختلاف را به درون جبهه دوستان منتقل خواهید کرد. حالا نمیخواهم اینها را بحث کنم.
عزیزان؛ تشکیل دولت اسلامی به اندازه خود انقلاب مهم است. من تردید ندارم تشکیل دولت اسلامی با آن تعریفی که عرض کردم، منشاء تحولات بزرگی در کشور و دنیا خواهد شد من این را دارم می بینم، مثل روز برایم روشن است. مثال ساده آن، همین شهرداری و شورای شهر تهران است. این جلوی چشممان است دیگر. چه تفاوتی داشت این مدیریت با مدیریت های قبلی که منشا تحول در کشور شد؟ البته تحول لطف خداست، عنایت الهی است اما اسباب آن همین ها شدند. واقعاً چه تفاوتی با قبلی ها داشتند؟ همان مسیر را ادامه دادند با یک تغییراتی یا نوع نگاهشان به جامعه، نگاهشان به مدیریت، نوع نگاهشان به انقلاب، نوع نگاهشان به اسلام و به کشور متفاوت بود؟ اصلا جهت گیری ها متفاوت بود. ما میرفتیم جلسات مردمی، این ها مقاله می نوشتند و مسخره می کردند! می گفتند کارهای پوپولیستی سطحی است! ولی ما اعتقاد داریم این کار یک کار پایه ای و اصولی است. این نگاه ها کاملا متفاوت است.
ما معتقدیم که در بخش فرهنگ باید برویم بین مردم و امید، نشاط، باورهای دینی، محبت، عشق و علاقه به اهل بیت علیهم السلام، اینها را فراهم کنیم، آنها تصورشان این بود که کار فرهنگی یعنی هر کس که مدعی هنر است ما هم پول بدهیم دم دستش، دهانش را هم ببندیم. این نگاه ها متفاوت است، نگاه به جوانان، نگاه به مردم، نگاه به عدالت همه اینها متفاوت است اصلا مبنایی متفاوت است.
بگذارید یک مثال دیگر برایتان بزنم. وقتی ما آمدیم شهرداری آقایان مقاومت میکردند یادتان هست. خیلی ها به من می گفتند تو مدیر اجرایی هستی، بالاخره تهران را می شناسی، می دانی که نه پولی هست، تهران هم بهم ریخته است، شهرداری هم که ۱۵ سال در دست گروه ها و احزاب خاصی بوده است که تا اعماق آن رسوخ کردهاند، تهران چند سال است که خوابیده، کارها در هم پیچیده، مردم همه ناراحت هستند، کجا داری میروی؟ اما دوستان ما در شورای شهر، با توکل بر خدا روی اصول خود ایستادند. یکی را می گویم ببینید وقتی که آدم روی اصولش می ایستد، همه مناسبات زیر و رو می شود. این نیست که شما تک تک پیچ ها را خودت بروی تنظیم بکنی، روی اصول بایست، همه چیز خودش تنظیم می شود، اصلا همه چیز در کشورعوض می شود. به ظاهر یک اتفاق ساده است.
در شرایطی که ما کمیته ویژه درست کرده بودیم، شبانه روز دنبال درآمدهای جدید بود ما نه می خواستیم تخلف کنیم، نه قانون بفروشیم، تراکم بفروشیم، از این برج های تقلبی بدهیم، نه می خواستیم به مردم فشار بیاوریم و عوارض را گران کنیم، این روش ها را قبول نداشتیم. خب چه کار باید میکردیم؟ در همین شرایطی که همه نگران درآمد بودند، تهرانی که از صبح تا شب سه میلیارد تومان هزینه اش است، یک دفعه شما در هفته درآمدت برسد به ۶ میلیارد تومان! وحشت می کنی، اصلا نمی شود. دنبال قرض کردن بودیم، یعنی ما تنظیم کردیم با چه کسانی مذاکره کنیم که از او قرض بگیریم، کدام منابع می توانند موقتا به ما قرض بدهند. یکی از راهها این بود که دنبال میکردیم.
در چنین شرایطی یکباره ما مطلع شدیم در گذشته شهرداری، طلب هایشان را از مردم تقسیط میکردند و ماهانه ۲ درصد سود روی آن می کشیدند! ما هم برایمان یقین بود که این سود حرام است، اصلا شک نداشتیم. شما طلبت را تقسیط کنی، دو درصد روی آن بکشی! آمدیم جلسه گذاشتیم، خوشبختانه باالاتفاق همه گفتند آقا ما این را برمی داریم.
کارشناسانی که حتی در این فضاها نبودند، گفتند شما این گونه به زمین می خورید، اقلا اینگونه ماهی یک میلیارد، دو میلیارد، پنج میلیارد دارد به شما می رساند چرا این کار را میکنید؟ ولی ما اینگونه نگاه نمی کردیم، نمی توانیم بگوییم که می خواهیم اسلام را با حرام جلو ببریم، نمی شود، حرام است. اصلا ما نمی توانیم یک چای در شهرداری بخوریم، این پول آلوده است. بالاخره تصمیم گرفتند و آن را قطع کردند.
شاید شما باور نکنید، خدا شاهد است از یک جاهایی برای ما یک درآمدهایی می رسید، خدا یک فکرهایی به ذهن ما انداخت که شاید اگر صدها ساعت کار کارشناسی می کردیم امکان نداشت به ذهن ما خطور کند. آدم های پیش ما آمدند و گفتند که ما از ۲۰ سال پیش به شهرداری بدهکار بودیم ولی شهرداری را قبول نداشتیم، بدهی خود را نمی دادیم و هیچ اثری هم در شهرداری نیست که ما بدهکاریم ولی بدهی خود را به شما می خواهیم بدهیم. کارگر می آمد و می گفت ۴۰ میلیون تومان بدهکار هستم، می گفت پولش را باید بدهم؟ می گفتیم بله قانون است باید بدهید، می گفت من نوکرتم می آیم و می دهم. با این که در فشار بود ولی می آمد و می داد.
اصلاً ما یک راه حل هایی پیدا کردیم، هیچ فشاری به مردم نیامد. ما در این دو سال مطلقاً عوارض را اضافه نکردیم، قیمت های شهرداری اضافه نشد، در بعضی جاها نیز شورای شهر تخفیف داد. ما هم درآمدهای مان اضافه شد، شهر هم اداره شد. یک موج در کشور راه افتاد. یک نفطه پافشاری بر اصول، کشور را متحول کرد، شک نکنید. پافشاری بر روی اصول، تحول درست می کند. حالا شما یک دولتی داشته باشید که از بیخ روی اصول بایستد، نه تنها داخل کشور بلکه همه دنیا را متحول می کند، شک نکنید. این رمز پیروزی اصولگرایان است. البته توکل بر خدا لازم است، اخلاص لازم است، کار برای خدا لازم است.
چون اتفاقی که می خواهد بیفتد خیلی مهم است، دشمنی ها هم خیلی سنگین است، از بیرون و درون. دشمنان اسلام که تکلیفشان معلوم است جنگ روانی خود را شروع کردند، معلوم هم هست که کجا را هدف گرفتند، معلوم هم هست که چه کسانی را نفی می کنند و چه کسانی را تایید می کنند، طراحی هم کرده اند. البته الحمدلله تا به امروز خدا سلاح هایشان را کند کرده است، خیلی کند کرده است، نمی دانند که نقطه نهایی هدف کجاست. گیج هستند و انشاءالله تا آخرهم گیج خواهند ماند.
در داخل هم این گروه هایی که ضد انقلاب هستند که همه فعالند، آن گروههای قدرت طلبی که بیست سال است همه مناسب اصلی کشور را در اختیار گرفتهاند، با همه وجود فعال شده اند تا از دستشان نرود، تجربه هم کرده اند. بالاخره یک گروه آمد در شهرداری و شورای شهر، آرام، هر چقدر که فحشش دادند کار خودش را کرد ما که آمدیم در شهرداری، هو می کردند، می گفتند آقا او می خواهد با اتوبوس بیاید، می خواهد همه چیز را بیرون بریزد و ریشه کن بکند! از من پرسیدند که می خواهی با اتوبوس بیایی؟ گفتم نخیر! بعدا پرسیدند من گفتم بعضی جاها باید با قطار بیاییم.
مناصب، ملک شخصی افراد نیست. طرف یک مدیر است، پایینترین بازدهی را دارد، بیشترین تخلفات را دارد، بیشترین کثافت کاری ها را دارد، حالا می گویند آقا دست به اون نزنید! چرا نزنم؟ چرا نباید بزنم؟ مگر او حقش است؟ مگر ارث پدرش است؟ مگر از آسمان برایش نازل شده است؟ خب برود کنار. این که ضد ارزش نیست اتفاقاً عین ارزش است. مناصب مال مردم است، مال اسلام است. نمی شود که هر کسی از راه رسید بگوید ارث پدری من است. ارث پدری این حزب است که با هزاران لطایف الحیل از این طرف انحصارات اقتصادی و رانت های اقتصادی و از آن طرف هم مناصب قدرت!
اینها به این سادگی نمی گذرند. این جنگ روانی را می بینید، روزنامه رمان می نویسد. امروز بچه ها یک مطلبی را به من نشان دادند، یکی از این آدمهایی که اصلا نه دین را قبول دارد، نه نظام دینی را قبول دارد نه انقلاب را قبول دارد "خودشان نوشته اند، نوشته های خودشان سند است" نه نظام اسلامی را قبول دارند و نه احکام اسلامی را قبول دارند، حالا آمدند به جناح مقابل شان می گویند بیایید ما باید با هم متحد شویم، استغفار کنیم، از فحش هایی که به هم داده ایم توبه کنیم، از هم عذر خواهی کنیم و رفیق شویم، رادیکال ها دارند می آیند، به ما میگویند رادیکال! بله اگر پافشاری بر حق مردم رادیکالیسم است، ما افتخار می کنیم. اما اگر تضییع حق مردم عبارت است از میانه روی و تعادل، ما از آن بیزاریم.
و بدانید اگر اعتقادی کار کنیم همه نیروهای آفرینش پشت سر ما هستند، از هیچ کس و هیچ چیز آدم نمی ترسد. مسخره می کنند؟ خودشان مسخره هستند، وجودشان مسخره است. توهین می کنند؟ آنقدر توهین کنند که خسته بشوند. اگر فکر میکنند با فشار، نیروهای انقلاب دست از این مواضع برمی دارند، این حرفها نیست. حالا شما که خودی هستید ولی من انشاءالله وقتش که برسد این ها را در رسانه های عمومی صریح خواهم گفت. این یک وظیفه و تکلیف است.
بسیج شدهاند که آقا اینها رادیکال هستند، چرا رادیکال هستند؟ چون دست دزدها را قطع می کنند. ما افتخار می کنیم که دست دست اندازان به بیت المال را قطع کنیم. حاضریم جانمان را هم در این راه بدهیم.
اول انقلاب گروههای نوکر آمریکا، به بچه های انقلاب می گفتند مرتجع! ما گفتیم اگر ارتجاع این است، ما به آن افتخار می کنیم و اگر ترقی هم آن است ما از آن بیزاریم. اینکه بخواهید دو دستی کشور را به بیگانه بدهید اسمش می شود تعادل و میانه روی و ترقی، ما از این بیزاریم. اینکه تو بنشینی و ببینی بخش عظیمی از ملت در گرسنگی و فقر و اختلاف طبقاتی دارند دست و پا می زنند و تو هم دنبال کیف خودت باشی، ما از این روحیه بیزاریم. بر بام جهان فریاد می زنیم که ما از این بیزاریم. اگر دلسوز و خادم و نوکر مردم بودن، این رادیکالیسم است ما این را با همه دنیا هم عوض نمی کنیم.
بعد هم به ناتوانی متهم می کنند. آقا سیاست خارجی این گونه است، اگر اینها بیایند جنگ می شود، اگر اینها بیایند به فوکول مردم گیر می دهند! این ها همان چیزی است که در صدر اسلام هم بود. وقتی در مقابل منطق و استدلال کم می آورند، دست به تهمت زنی و تخریب می زنند. آقا ما حاضریم با همه شما مناظره کنیم. برای اقتصاد شما راه حل بدهید، ما هم راه حل می دهیم، استدلال میکنیم.
آدم های خود باخته فضای کشور را جوری کردند انگار اداره کشور فقط از دست یک عده خاصی بر می آید! در همین تهران گفته بودند ما جوری عمل می کنیم که بعد از ما هیچ کس نتواند تهران را اداره کند. خب اینگونه شد؟ نشد. الحمدلله به لطف خدا یک شورای شهر آمد سالمتر، پاک تر عادلانهتر، عالمانه تر، مردمی تر و دارد شهر را اداره می کند، همه را امیدوار کرده است.
عزیزان بدانید؛ نمی خواهم واژههای تند به کار ببرم ولی بدانید که کار خیلی کار سنگینی است. من می بینم که بعضی ها می نشینند و تحلیل می کنند، از تحلیل شان متوجه می شوم اصلا نفهمیدند که چه میگذرد، قرار است چه اتفاقی در کشور بیفتد. من به شما عرض کنم این اتفاق آنقدرعزیز است، آنقدر ارزشمند است، آنقدر برکت دارد، که می ارزد هزاران احمدی نژاد نام و نوع فدای تحقق این بشود. این بازی گروهی و سیاسی و بازی با ابزار قدرت و... اینها نیست.
و جمله آخرم؛ این را یادگاری از من داشته باشید. عزیزان؛ هرگاه در زندگی سیاسی تان خواستید وارد هر عرصه ای بشوید، تکلیفی باشد. عرصه ها، عرصه های بازی و شوخی و رقابت های شخصی و گروهی و این حرفها نیست که اگر این باشد عین جهنم است، همینجا سقوط است. سرنوشت انقلاب، سرنوشت اسلام، سرنوشت کشور جای بازی و شوخی نیست و البته کار خیلی پیچیده است تا همین الان فشار بسیار زیادی روی من از ناحیه دوستان است. می گویند چرا اعلام نمی کنی؟ چرا نمی آیی؟ زودتر بیا، همه نیروها را بردند، همه بی انگیزه شدند و چه و چه.
اولا که اینگونه نیست و حالا چرا باید زود اعلام کنیم؟ آدم برای کاری که می خواهد انجام بدهد، باید دلیل بیاورد، حالا چرا باید اعلام کنیم؟ آنقدر برای من روشن است که باید صبر کرد، باید صبر کرد. هنوز ما نیامدیم، یک عده از رسانه ملی ما را به رگبار بستند. فرد دیگری خطا می کند فحشش را به شهردار می دهند!
من فکر می کنم همین مقدار کافی است، سوالات را سریع بپرسید که می خواهیم برویم.
سوال: با توجه به اینکه شخص جنابعالی جزو موسسین شورای هماهنگی هستید و این وضعیتی که در حال حاضر وجود دارد و نگرانی همه ما را برانگیخته، می خواستم ببینم شخص جنابعالی چه برنامه ای دارید برای اینکه وحدت به جمع اصولگرایان برگردد؟
دکتر احمدی نژاد: خب ببینید؛ من تا الان راجع به این موضوعات صحبت نکردم، اجازه بدهید که الان هم صحبت نکنم. حرف زیاد دارم ولی نگرانم چون من یک قولی به دوستان دادم که از ناحیه من شما هیچگاه تضعیف نخواهید شد. این قول را دادم و تا الان هم روی آن ایستادم. هیچکس نمی تواند یک کلمه بیاورد که من حرفی زده باشم که موجب تضعیف دوستان شده باشد اما بنظرم طی 20-15 روز آینده صحنه انتخابات عوض می شود. اصلا یک چیز دیگری می شود. یک تحولاتی رخ می دهد که شما می گویید عجب! فکر نمی کردیم این اتفاقات بیفتد ولی این اتفاقات خواهد افتاد. یک جمله قشنگی برای من نوشته اند، آن را می خوانم: «باید کاری کنیم که انتخابات به عرصه رقابت اندیشه ها و توانمندی ها و کارآمدی ها تبدیل شود. انتخابات میدان مسابقه ولخرجی ها و قبیله سالاری و عوام فریبی نیست.» این را یکی از بچه ها نوشته که من بخوانم و به حساب من چاپ کنند.
اجازه بدهید من وارد این بحث ها نشوم ولی بدانید که این شرایط اینگونه نمی ماند. شرایط بگونه ای جلو خواهد رفت که همه شما خواهید فهمید که نماینده اصولگرایان کیست، با شفافیت خواهید فهمید. اجازه بدهید من به همین مقدار اکتفا کنم چون بالاخره یک مسائلی از درونش درمی آید که ممکن است آسیب ببینیم.
سوال: اول انقلاب برخی می گفتند که نیروهای انقلاب باید جوان باشند ولی الان که خودشان پیر شده اند می گویند ما تجربه داریم و جوانان تجربه ندارند. شما چه برنامه ای دارید که نیروهای جوان بر سر کار باشند؟
دکتر احمدی نژاد: اول اجازه بدهید جواب آن آقایان را بدهم. بدترین حالت برای انسان، این است که خودش را نهایت توانمندی و کمال ملت ایران بداند. آن هایی که همه را با خودشان معیار می گیرند، این بدترین حالت است، کسی خودش را آخر توانمندی بداند! اینگونه نیست. این یعنی یک ملت نازا است، نابود است، اینگونه نیست. در درون ملت، عناصر توانمند، کارآمد و بسیار قوی تر از کسانی که امروز سرکار هستند وجود دارد، منتها باید میدان را باز کرد. اصلا هر دولتی بیاید، اگر بخواهد یک جهشی ایجاد بکند، حتی اگر اعتقاد نداشته باشد، باید در را بروی جوانان باز کند. اصلا جوانان نشاط می آورند، تحرک و خطرپذیری می آورند، دولت را از حالت محافظه کاری خسته کننده در می آورند، به دولت جسارت تصمیم گیری می دهند، جسارت تغییر رویکرد می دهند، جسارت اتخاذ تصمیمات انقلابی می دهند. جوانان پاک هستند و پاکی، سلامت و تحرک را به سیستم می آورند و به نظر من این، ضرورت امروز انقلاب است یعنی باید یک خانه تکانی بشود و این چیز بدی نیست. اینهایی که آن حرف ها را می زنند هیچ استدلالی ندارند. مگر آن هایی که تجربه دارند چه گلی به سر ملت زده اند؟ مثلا تخم دو زرده کرده اند که جوانان نمی توانند انجام بدهند؟ البته آنها هم زحمت می کشند، ما تشکر می کنیم ولی بعضی بخش ها را که نگاه می کنیم، می بینیم مدیریت ها ابتدایی است. در سخنرانی هایشان اندر اهمیت منابع انسانی سخن می گویند اما می روی و می بینی که هر چه پسرخاله و پسر عمو و پسر عمه و رفیق و هم حزبی الی ما شاءالله... و تنها چیزی که توی آن نیست، معیارهای برتری و توانمندی است.
در باب بحث فرهنگی، ما بحث های مفصلی داریم. من بحث های تخصصی را گذاشته ام ان شاء الله اگر خدا خواست در آن دوره ای که تبلیغات آزاد است. برای آموزش و پرورش، برای دانشگاه، برای مساجد و حوزه ها ما طراحی داریم. اول اینکه باید رویکردشان عوض بشود. دوم اینکه باید در اولویت برنامه ریزی های کشور قرار بگیرند. وقتی ما می گوییم توسعه انسانی، نیروی انسانی و تربیت نیروی انسانی، خب اینها کجا تربیت می شوند؟ غیر از مدرسه و دانشگاه؟ خب چرا از همه محروم تر، مدرسه و دانشگاه است؟ خب معلوم است که با این ترتیب آینده ای برایمان وجود ندارد. اگر امروز مدرسه ما درست باشد، فردا جوانانی تربیت می شوند که هزاران سد و کارخانه و فرودگاه و موشک خواهند ساخت.
سوال: اول اینکه در عرصه عمل، تحول در برنامه ها چطور می خواهد خودش را نشان بدهد؟ دوم اینکه شایعاتی وجود دارد در مورد نظر مقام معظم رهبری درباره حضور شما، که این موضوع را هم روشن کنید.
دکتر احمدی نژاد: اجازه بدهید اول دومی را پاسخ بدهم. من به شما عرض کنم که خودتان را آماده کنید برای سیل شایعاتی که خواهد آمد. حالا اجازه بدهید هیجان انتخابات برافروخته بشود. دیشب رفته بودیم زنجان، دیدیم که دارند رسما پخش می کنند که فلانی درست است که از شهرداری حقوق نمی گیرد ولی به عنوان حق مشاوره، ماهانه دو میلیون تومان از شورای شهر می گیرد! از این شایعات سنگین خواهد آمد. آن خبری که راجع به نهی در ارتباط با بنده دادند، مطلقا کذب است. من اصلا تا الان در این ارتباط خدمت ایشان هیچ بحثی نداشته ام. خواهش می کنم این مطلب توی نشریات نرود. من همه شما را مکتبی فرض کردم که دارم به شما می گویم.
عدالت باید برپا شود، یعنی فرصت ها در سراسر کشور یکسان توزیع شود. دو سه تا عدد می گویم، ببینید به کجاها باید حمله کنیم. جمعیت تهران 5/7 میلیون نفر است، یعنی 11 درصد جمعیت کشور اما چرخش اقتصادی تهران، بیش از 50 درصد کل کشور است و این چرخشی که اتفاق می افتد توسط همه مردم تهران نیست. بیش از 80 درصد آن در اختیار کمتر از 10 درصد است، در اختیار 3 درصد است. حالا این چرخش اقتصادی هم تبدیل به فرصت های تولیدی و شغلی نمی شود. ارزش افزوده های کاذب است. خب یعنی چه؟ همه کشور دارد کار می کند، ثروت آن، ثروت انسانی آن و سرمایه ها همه دارد به تهران می آید. روستاها و شهرها همه دارند پس می روند، تهران دارد بالا می رود. آن هم نه همه تهران، بخشی از تهران. خب این مناسبات باید بهم بخورد. کسی که بخواهد عدالت را برپا کند، اول باید به این وضعیت حمله کند و این وضعیت را دگرگون کند و این شدنی است. آنهایی که وارد این عرصه نمی شوند یا احساس ناتوانی می کنند و یا دارند از این وضعیت نفع می برند. این شدنی است، طراحی هم شده ان شاء الله من بعدا عرض خواهم کرد.
باز خواهش می کنم دقت کنید. من گفتم نگاه به انقلاب باید عوض شود، بعضی وقت ها ته ذهن ما این است که ما یک انقلابی کردیم، یک حکومت درست کردیم و حالا سیصد سال این حکومت هست. حالا با هم می چرخیم و اداره اش می کنیم. یادتان باشد این مناصب اصلا هیچ ارزشی ندارند، این مقامات و مناصب هیچ ارزشی ندارند یعنی به خودی خود فاقد یک سانتی متر ارزش هستند، چیزهای مهمی هستند ولی فاقد ارزش هستند، ارزش ها چیز دیگری است. یعنی این نیست که اگر کسی وزیر شد، دیگر بر تقوا و دیانت و توانمندی و هوش و استعداد و اخلاصش هم اضافه می شود. ارزش ها این هاست و آن یک ابزار است.
عرض کردم خدمت شما که در این عرصه ها، هر کس وارد بشود باید وظیفه ای و تکلیفی وارد بشود، غیر از این خسران است، خسران کامل است و بعد هم یک تحولاتی دارد اتفاق می افتد، خارج از این روند ثابتی که ما در ذهنمان فرض کردیم که حالا این کار را می خواهیم انجام بدهیم، بعد این کار را و بعد بیاییم و بنشینیم که حالا دوره اول چه کسی بشود و دوره دوم چه کسی بشود! اصلا این ها نیست. ما نمی دانیم که چه اتفاقاتی و درچه ابعادی قرار است بیفتد اما می فهمیم که قرار است اتفاقاتی بیفتد و ماها باید وظیفه خودمان را انجام بدهیم. کاری نداریم که چه می خواهد اتفاق بیفتد. همه ما فدای تحقق دولت اسلامی هستیم. همه کارهای ما مقدمه آن است. معلوم نیست به دست چه کسی تشکیل می شود، دقت کنید ما نتیجه را دنبال نمی کنیم. امروز وظیفه بنده هست که این کارها را با این شرایط انجام بدهم، خودم را آماده کنم برای آن روز و امروز وظیفه من این است.
اولا که یک فکر و نگاه را ترویج بدهم، ثانیا خودم را آماده بکنم. حالا بعدا چه اتفاقی می افتد مهم نیست. ممکن است بعدا ما را له کنند، بعدا اصلا اجازه ندهند در این شهر زندگی کنیم، همه چیز ممکن است. دقت کنید که راه، یک راه ویژه است.
سوال: آقای دکتر چرا از شهرداری حقوق نمی گیرید و غذای آنجا را هم نمی خورید؟
دکتر احمدی نژاد: ما کارمند دولت هستیم، از دانشگاه هم حقوق می گیریم و همان هم الحمدلله برایمان کافی است و مسئله مهمی هم نیست. اینکه غذا نمی خوریم، خب غذا را از خانه می آوریم، اشکال دارد؟ حاج خانم می پزد، خیلی خوب و خوشمزه و باب میل بنده، جای شما هم خالی.
اما اجازه بدهید من یک جمله ای را بگویم، خواهش می کنم به این جمله توجه کنید. پاسخ بسیاری از سوالات شماست. این جمله را حفظ کنید، این جمله یک جمله اعتقادی، ارزشی و باوری است. « دولت اسلامی نباید وامدار هیچ گروه، هیچ حزب، هیچ جناح و هیچ قدرتمندی باشد» این را یادتان باشد. این پاسخ دهها سوالی است که در ذهن شماست. روی آن فکر کنید، می بینید که پاسخ سوالات شماست.
اصلا دولت اسلامی فقط وامدار ملت است، وامدار مکتب است، وامدار انقلاب است، وامدار خط ولایت است. وامدار هیچ کس نباید باشیم. برای چه باید وامدار باشیم؟
یکی از این جبهه ها و جناح ها، مهر ماه پیش من آمدند و گفتند ما می خواهیم پنج نفر را بررسی کنیم و این کار و آن کار را بکنیم و چه بکنیم و چه بکنیم و یک گروه n نفره تشکیل بدهیم. گفتم بسیار خوب، کار خوبی می کنید، ان شاء الله موفق باشید. گفتند تو چکار می کنی؟ گفتم من کاری ندارم. بعد یک مدت گذشت، دیدم که در روزنامه ها دائما دارند می نویسند که ما داریم پنج نفر را بررسی می کنیم. من گفتم نگویید دیگر! من تکذیب نمی کنم چون علاقه ندارم کسی را تضعیف بکنم. قول داده ام که تضعیف نکنم و الحمدلله تا امروز هم پای آن ایستاده ام. گفتند تو چرا تبعیت نمی کنی؟ گفتم با کدامین دلیل شرعی تبعیت کنم؟ بالاخره یک دلیل روشن می خواهد. گفتند ما فلان جناح هستیم! گفتم خب کجای اسلام و قرآن و انقلاب نوشته است که این جناح عین اسلام و انقلاب است؟ ما مخلص همه هستیم اما من قبول ندارم. ما اعمال را می سنجیم. بعد یک گروه دیگر آمد و گفت اگر تو انتخاب بشوی، اعضای دولت را چکار می کنی؟ گفتم شما چه می فرمایید؟ گفتند بالاخره ما کلی نیرو داریم که آماده هستند. گفتم اگر معیاری دارید به من بدهید. من حاضرم روی معیار گزینش با همه گفتگو کنم.
شما هم دعا کنید و از خدا بخواهیم که دولتی نصیب ما کند که وامدار هیچکس جز ارزش ها، ملت، انقلاب، اسلام و ولایت نباشد.
یک آقایی، فردی از نزدیکانش را فرستاده بود که در کابینه یک جایی به او هم بدهیم، بیایید مذاکره کنیم! واقعا ما برای این حرف ها انقلاب کردیم که بنشینیم کنار هم و بیاییم با هم تفاهم کنیم و دولت را بگیریم، تو وزیر بشوی، تو معاون، تو فلان و فلان؟ برای این ها ما انقلاب کردیم؟ هیهات من الانقلاب... این ها از ذات انقلاب دور است، این ها وصله ای است که به انقلاب نمی چسبد.
همه زندگی ما باید بر اساس معیارها باشد، ممکن است در تشخیص اشتباه کنیم یا در مصداق اشتباه کنیم اما باید مبنای ما این باشد.
دوستان می دانند وقتی که ما رفتیم شهرداری، تمام دوستانی که ما 25-20 سال با هم رفیق و صمیمی هستیم، حتی یک نفر را نتوانستند تحمیل کنند. اتفاقا دو سه جایی که ما با تاییدات سفت آنها "نه تحمیلات" اقدام کردیم، جایی بود که نقطه ضعف پیدا کرد!
شما جوان انقلابید. ما باید برویم به سمتی که مناسبات انقلاب بر کشور حاکم شود. اگر رفیق بازی از آن گروه بد است از این گروه هم بد است. اصولگرایی یک برچسب نیست که ما بر روی پیشانی خود بچسبانیم، اسم که نیست، یک صفت است.
به آن برادر عزیز عرض کردم، گفتم ببین اصولگرایی از همین جایی که من و تو نشسته ایم شروع می شود. یعنی در صحبت هایمان باید صداقت داشته باشیم، خیرخواه هم باشیم، خلاف واقع نگوییم. این می شود اصولگرایی. و الّا بنشینیم در کنار هم، یک چیزهایی در ذهنمان می گذرد، این می خواهد سر آن کلاه بگذرد، آن سر این! این که اصولگرایی نیست یا خلاف واقع بگوییم! اصلا همان شایعه ای را که یکی از دوستان جلسه به آن اشاره کردند و در کشور منتشر کرده بود، یکی از نزدیکانش پیش من آمد. گفت فلانی چه حرف هایی پشت سرت می زنند، جواب بده، یک کاری بکن. گفتم من چرا کاری بکنم؟ آنهایی که این حرف ها را می زنند، بروند خودشان را اصلاح کنند. من که نباید 24 ساعته وقتم را برای پاسخگویی به حرف های بی ریشه این ها بگذارم. گفت آخر تخریبت می کنند. گفتم می دانم! مثلا می گویند ایشان رفته رهبری را ملاقات کرده و اکیدا نهی شده است. گفت درست است همین را دارند می گویند. گفتم اتفاقا فلانی که رئیس شماست می گوید. گفت بله او می گوید. گفتم من نمی خواستم با او تماس بگیرم و چیزی بگویم اما چون او را آدم مومنی می دانم، به او بگو مراقب باش به گناه نیفتی.
خود ایشان پیش من آمد، یک ساعت نشست و درآخر گفت چکار می خواهی بکنی؟ گفتم هیچی، مراقب باشیم که گناه نکنیم، یک خبری را که قطعی نیست، پخش نکنیم! این خیلی کار بزرگی است، مراقب باشیم گناه نکنیم، می شویم اصولگرا والّا اینگونه نیست که ما یک خطی بکشیم، همه آدم هایی که این طرف خط هستند، بشوند اصولگرا و همه آدم هایی که آن طرف خط هستند بشوند ضد اصولگرا! این طبقه بندی مال اسلام و اصولگرایی نیست.
مقام معظم رهبری فرمودند: خودی و غیر خودی. معیارهایش را هم تعریف کردند. این ها باید در عمل خودش را نشان بدهد. با آن معیارها باید احمدی نژاد را بسنجیم. اگر اقداماتش اصولگرایانه بود، می گوییم سر جمع بد نیست و اگر نبود، یقه اش را بگیرید.
بنده نوکر، مخلص و دست بوس هر کسی هستم که بخواهد به انقلاب و کشور خدمت کند. حاضرم بروم جارو کشی او را بکنم، افتخار هم می کنم. اصلا این مناصب و این ها کشک است، یک قران نمی ارزد. انسان باید در وجود خودش احساس عزت بکند. عزت به این کاغذها و میز و صندلی نیست.
یک خاطره بگویم تا حال و هوای جلسه عوض شود، یکی دو تا سوال را هم جواب بدهیم. خب ما معمولا وسط مردم هستیم دیگر. اوایل زیاد اتفاق می افتاد ولی الان کم شده است. افرادی می آیند به ما مراجعه می کنند و می گویند پنج دقیقه وقت اختصاصی می خواهم در دفترت. می گویم خب همین وقت اختصاصی است، من کنارت ایستاده ام حرفت را بزن. می گوید نه، توی دفتر می خواهم. می گویم توی دفتر که باید بروی در نوبت شش ماهه، من الان همین جا جلوی دستت هستم، حرفت را بزن. می گوید نه، من آنجا می خواهم! من می فهمم چرا. ببینید ما چه فرهنگی در مردم درست کرده ایم و تبعاتش چیست! از او سوال می کنم، می گویم عزیز من؛ فکر می کنی قدرت شهردار، پشت آن میز و اتاق و آن دکور است، یا همراهش است؟ خب همین جا هست، تو کارت را بگو، اگر بتوانم انجام بدهم، همین جا به تو می گویم باید چکار بکنی.
کاری کرده ایم که برخی مردم قدرت مدیریت را در دکور اتاق می بینند. همین آقایی که اخیرا دستگیر شد، من در روزنامه خواندم که سیصد میلیون تومان خرج دکور اتاقش کرده است! همه ضعف ها و ناتوانی ها و حقارت های خودش را می خواهد پشت دکور پنهان کند و چشم ها را خیره کند.
مدیر اصولگرا، سروکارش با دل مردم است، دنبال تسخیر دل هاست، آن هم راهش معلوم است، مسیرش معلوم است که از کجا باید برود و برگردد اما فردی که اصولگرا نیست دنبال تسخیر چشم ها و ذهن هاست. آنهایی که دنبال تبلیغات میلیاردی هستند، این ها به دنبال تسخیر چشم ها هستند نه تسخیر دل ها. آن چیزی که برای انسان می ماند، ارتباط با دل هاست نه با ذهن ها.
دکتر احمدی نژاد: پاسخ را دادم. در همان جمله است. وامدار هیچکس و هیچ گروهی نباید باشیم. هیچ کاری هم نمی توانند بکنند. " ان تنصروالله ینصرکم " " ان الله یدافع عن الذین امنوا " نگران نباشید. شما روی اصولتان بایستید، همه اجزای عالم با شماست.
این فرصت ها را از دست ندهید. ضعف ها و اشکالات و انحرافات را عالمانه، صادقانه و منصفانه برشمارید، چه باید کردها را هم بگویید. ویژگی های دولت اسلامی را بگویید. این ها جاذبه دارد. من چون تشخیص دادم این کار درست است، الان هم دارم شهرهای مختلف که می روم، همین کار را انجام می دهم. اصلا راجع به این بحث ها حرفی نمی زنم. می گویم مردم ریشه مشکلات ما این هاست، راه حلشان هم این هاست، همین خداحافظ شما. همین ها برای انقلاب کار کردن است دیگر. یک مصاحبه از بنده ندارید راجع به این حرف ها که چه کسی بیاید، چه کسی برود، فلانی بیاید چه می شود! این ها که تعیین کننده نیست. شما بروید با دل های مردم حرف بزنید، بستر را آماده کنید، شک نکنید آن کسی که باید برود و آن جا بنشیند و مسئولیت بپذیرد، بزودی شفاف خواهد شد.
بالاخره روزنامه ها هم سناریو می نویسند، بعضی چیزها خیلی طبیعی است، فکر نکنید خیلی اتفاق عجیبی افتاد، نه. یک مقدار از این حرف های روزنامه ای ضرر کردیم اما سود هم کردیم. نگران هم نباشید، انتخابات 15 روز است. یادتان باشد، آن مقطع تعیین کننده انتخابات، 15 روز است. خودتان را برای آن موقع آماده کنید. آنجاست که معادلات بسرعت شکل می گیرد و تحولات اتفاق می افتد. در یکسال همه حرف زدند، چه شده است؟ اتفاقی در کشور افتاده است؟ نه! خیلی در روزنامه ها تا الان حرف زده شده ولی اتفاقی نیفتاده. البته این ابهامی که هست، همانطور که عرض کردم، ضررهایی دارد ولی نفعش بیشتر است برای اینکه آن لیزرهای دشمن را گم کرده، لیزرهای دشمن الان گم است و امیدواریم که تا آخر هم گم بماند.
سوال: شما سیاست های برون مرزی کنونی را تایید می کنید؟ اگر نمی کنید رویکرد جدید شما برای سیاست خارجی چیست؟
دکتر احمدی نژاد: دهها نوع تدبیر ما داریم. چرا تصور می کنید که دو جوراست؟ یا این جور و یا آن جور؟ در سیاست خارجی اگر بخواهید درست جلو بروید، چند ویژگی باید داشته باشید. اول؛ به توانمندی و شایستکی ملت خودت ایمان داشته باشی. دوم؛ خودت را باور داشته باشی. سوم؛ خودت را متعهد به تامین منافع ملی بدانی. این ها رویکرد را عوض می کند. اگر توامندی ملت را نشناسی، دائم عقب نشینی می کنی، می گویی کاری نمی توانیم بکنیم باید برویم عقب! خودت را هم باور نداشته باشی، عقب نشینی خواهی کرد. اصلا ذهنت کار نمی کند که تدبیر کنی.
150 سال در دوران قاجار و پهلوی، ما را سرکوب کرده بودند اما وقتی انقلاب شد، انقلاب بگونه ای دیگر با دنیا حرف زد. آنها می خواهند ترویج بکنند که اگر اصولگراها بیایند، موجب تنش می شوند، نخیر! اتفاقا ما به نفع ملت، به نفع انقلاب و اسلام تنش زدایی خواهیم کرد. به ضرر دنیای سلطه ما تنش زدایی خواهیم کرد.
نظرات