1399/05/23-18:24

انتخابات آمریکا و پیامدهای آن

 انتخابات آمریکا و پیامدهای آن

ترامپ اگر برنده شود همه قواعد را زیر پا می گذارند و فشل و فلجش می کنند. آمریکا تا مدتها سرش توی کار خودش خواهد بود. حتی خودش هم مجبور خواهد بود امتیازاتی بدهد. اما بنظر من به هر حال سگش به دموکرات ها شرف دارد.

دولت بهار/ شهرام ترابی، کارشناس سیاست خارجی و آمریکا: ایالات متحده دو دسته مهاجرین داشت. دسته اول از این خصوصیات برخوردار بودند: اروپایی بودند ، سفید بودند ، مسیحی پروتستان بودند ، به دموکراسی که در قرن هجدهم در اروپا به عنوان بهترین نظریه سیاسی معروف شده بود معتقد بودند. آمریکا با این جماعت اولیه با این خصوصیات شکل گرفت. دست دوم از مهاجرین با دویست سال فاصله از دسته اول خود به چند گروه تقسیم می شدند. دسته اول سیاهان که از آفریقا برای کار در مزارع و به عنوان مستخدم از آفریقا به آمریکا آورده شدند. دسته دوم نخبگان و برجستگانی بودند که آمریکا آنها را به وعده زندگی بهتر به عنوان مهاجر به آمریکا آورد. اینها آدم های علمی ، صاحب مهارت های برجسته بودند که در واقع از کشورهای دیگر دزدیده شدند و در آمریکا ماوا و مسکن گزیدند.

دانشمندان، دکترها ، مهندسین ، کار آفرین ، صاحب سرمایه و افراد صاحب نبوغ در زمره این افراد بودند. اینها با توانایی های خود توانائی های اضافی عدیده ای را به آمریکا آوردند و موجبات رونق بیشتر آمریکا را فراهم آوردند. گروه سوم از دسته دوم کسانی بودند که خصوصیات گروه دوم را نداشتند اما با استفاده از تبلیغاتی که آمریکا برای آزادی و برابری می کرد آمریکا را بهشتی برای زندگی تصور می کردند از همه جای دنیا از آسیای شرقی و مرکزی و غربی ، آمریکای شمالی و جنوبی مرکزی ، و کشورهای شرق و جنوب اروپا راهی آمریکا شدند. جماعتی از 150 کشور مختلف با عقاید مختلف با نژادها و مرام های مختلف با مذاهب مختلف. جمع تمامی جماعت دسته دوم از هر سه گروه ، خصیصه ای که داشتند این بودند که نژادهای پراکنده بودند، رنگین پوست بودند ، اعتقادات مذهبی مختلف و متفاوتی داشتند. نه به مسیحیت اونجلیکانی اعتقاد داشتند، نه می دانستند دموکراسی چیست و نه، جز یک تعداد معدود، صاحب هنر و مهارت خاصی بودند. اغلب فراری ها و ناراضی ها از زندگی در کشور خودشان بودند.

این دسته دوم چه تحولی را در امریکا موجب شدند؟ اینها عین همان سیاهان اولیه به کارهای سخت در آمریکا مشغول شدند. بار همه کارهای اداری ، نظامی، امور تامین معیشت و گذران زندگی در آمریکا بر دوشن اینها بود. یا اگر افراد با سوادی بودند ، دکتر و رئیس بیمارستان شدند ، یا اگر از گروه سوم بودند کارهای دلیوری و پمپ و بنزین، رستوران داری ، و نظافت و غیره را بر عهده داشتند ، بعضی هم به مقاماتی در شرکت های بزرگ و دولتی نظیر شهرداری و فرمانداری و غیره رسیدند. جماعت سفید آمریکا کنار رفت و این جماعت رنگارنگ و گوناگون از چینی و هندی و جامائیکایی و مکزیکی  عرب و ایرانی و افغانی و ویتنامی و چک و آلبانی و مجاری از همه نوع کارها را انجام می دادند. تمام کسانی که برای جنگ‌های آمریکا به خارج فرستاده می شدند اغلب از این جماعت دسته دوم بودند.

تا مدتها در هر حال جماعت سفید بر جماعت دوم رنگین پوستان  (هم از نظر پوست هم از نظر عقاید و باورها) از نظر تعدادی فزونی داشت. تا اینکه از بیست سال پیش جماعت مهاجرین دسته دوم بر جماعت دسته اول پیشی گرفت.  در حالی که آمریکا بر اساس یک اصول بنیادینی شکل گرفته بود و اساسا مردم اهل اصول و پایبند به پرنسیپ های اخلاقی و ارزش های والایی بودند این جماعت دوم هیچیک از اینها را نداشت اما از نظر ترکیب جمعیتی 56 به 44 تعدادشان بر سفیدهای اولیه اروپایی فزونی گرفته بود. اینها تنها چیزی را که از دموکراسی می فهمیدند «برابری و آزادی از نوع بد» آن بود. دموکراسی ای که باید بر اصول و ارزش های عالیه استوار باشد و رسالتی را بر عهده بگیرد مختصر شده بود در «برابری و آزادی» که فکر می کردند دموکراسی یعنی همین  فکر می کردند دموکراسی یعنی «خواست مردم». آنهم مردمانی که یک جور نبودند یک ملت نبودند خواست و آرمان معینی نداشتند. یعنی دموکراسی به عنوان حکومتی به نمایندگی از مردم ، برای مردم و به توسط مردم، یک چیز هم اضافه شده بود  «بنابر هر نوع خواست و تمایل مردم». این دسته دومی ها آن اصول شریف و درست و مقید کننده ای را که دموکراسی می باید از آنها پیروی می کردند، به دلیل ترکیب متنوع و ماهیت وجودیشان تبدیل کردند به دموکراسی «اراده و خواست مردم اجق وجق». خدا بیامرزد افلاطون در کتاب جمهوریت خود در بین شش نوع حکومت ، دموکراسی را که نظر مردم بر آن حاکم باشد بدترین نوع حکومت می دانست. حالا دموکراسی داشت از آن دموکراسی اصل و نسب دار به این دموکراسی بی اصل و نسب حاکمیت مردم مبدل می شد. مثل اینکه ما در جمهوری اسلامی ایران که مردم‌‌سالاری دینی داریم ، اصول حاکم بر این مردم‌سالاری را که دین و ارزش های الهی و انقلابی است و رهبری را که نماینده حفظ چنین ارزش هایی است کنار بگذاریم و از دموکراسی کاملا خلاف آن ، هر چی مردم دلشان خواست و هر نوع آزادی که خواستند و به هر کاری که دلشان خواست مبادرت به ورزیم دفاع کنیم. بشیم یک پا دموکراسی امریکایی!

در این مواقع ، وقتی ارزش های اولیه و اساسی مورد چالش قرار می گیرد ، یک اختلافی بروز می کند. یک موردش در انگلیس بود. ماندن در اتحادیه اروپا به معنی از دست رفتن استقلال و اصالت انگلیس به عنوان یک کشور صاحب سوابق امپراتوری و بزرگ بود. بیرون روی منفعتی نداشت ، اتفاقاً منفعت در ماندن در اتحادیه اروپا بود. مردم باید تصمیم می‌گرفتند که در اتحادیه بمانند یا از آن خارج شوند. در آمریکا هم دموکراسی اصیل به خطر افتاده بود. آن اندازه همه دنبال قدرت بودند و نیاز به حمایت این رنگین پوست ها داشتند که وزنه به طرف دسته دوم که دسته غیر اصیلی بود چرخیده بود. چه جمهوریخواهان ، چه دموکرات ها حالا به کاسه لیسی رای این جماعت افتاده بودند و میخواستند با حمایت از آنها در انتخابات برنده شوند. البته جمهوریخواهان کمتر. در جمهوری خواهان هنوز یک نگرانی که آمریکا دارد از دست میرود و از اصل خود خارج شده وجود داشت. دموکرات ها کلاً برای پیروزی به طرف دسته دوم چرخیده بودند. خیانت به آرمان های آمریکائیان اصیل و اولیه. از هر خواسته مردمی ، مخصوص این جماعت بی فرهنگ دسته دوم حمایت می کردند. سقط جنین، آزادی بیشتر ، برابری بیشتر، آزادی های جنسی معروف به LGTB (فعلاً اینطور است چند حرف دیگر انگلیسی دیگر هم ممکن است به آن اضافه شود). آزاد سازی مصرف مواد، خلاصه همه چیز جز آن دموکراسی اولیه و اصیل آمریکائی.

یک نفر پیدا شد میخواست قدرت سفید ها را به سفیدها برگرداند ، ملیت برباد رفته آمریکا را به آمریکا بازگرداند ، آمریکایی را که به چشم می دید در حال سقوط و زوال است ( مهمتر از همه از نظر ارزشی و اعتقادی ) نجات بخشد. آمریکایی که از روی درستی و بخشندگی مورد انواع تهاجمات قرار گرفته بود ، تهاجم مهاجرتی (با دیوار) ، تهاجم تجاری ( با تعرفه ) ، تهاجم سیاسی ( با به هم ریختن ساز و کارهای کمک دهنده به آن ، و شانسی با تکیه بر شعارهایی که سفیدها درک می‌کردند شعارهای نجات بخش آنهاست برنده شد. یک نجات بخش برای آمریکا پیدا شده بود. سیبل حملات همه دسته دومی ها و در راس آنها دموکرات ها قرار گرفت. الان آقای بایدن نماینده آمریکای مهاجرین دست دوم و ارزش های آنها است ( که بی ارزشی است ، همه ارزش های عالیه را نابود می کند). آقای ترامپ بدشانسی آورده و رکورد خوب اقتصادی و روند اصلاح امورش در آمریکا که میتوانست مایه نجات آمریکا باشد را کرونا در هم تنیده است.

80 روز دیگر انتخابات آمریکاست. اگر دموکرات ها آقای بایدن و معاون جامائیکائی هندی الاصل او خانم کاملیا هاریس برنده شوند ، که احتمال آن هست در واقع دسته دومی از مهاجراها که به هیچیک اصل و اساسی از اصول اولیه امریکا پایبند نیستند برنده می شوند. آمریکا روال سقوط ارزشی و اعتقادی خود را پیش می گیرد و اگر تا به حال سفیدها ارباب رنگین پوستان بودند از این ببعد سیاهان و دیگر رنگین پوستان خواهند بود که بر سفیدها اربابی خواهند کرد. مبارزه ای برای پایین کشیدن آنها از آخرین مواضع و امتیازاتی که دارند در می گیرد به طوری که چند وقت بعد افرادی از اینکه سفید پوست اروپایی هستند احساس خجالت کنند. احساسی که الان الهان عمر سومالیایی مسلمان در کنگره دارد. اگر آقای ترامپ برنده شود کشمکشی که این چهار ساله با آن روبرو بوده است ادامه خواهد یافت ، نه تنها مجلس نمایندگان و کل کنگره ، از ترس این وقایعی که روی داده با او همراهی نمی کنند ، بلکه وزنه جمعیتی دست دومی ها و شبکه های ماهواره‌ای که به تصرف آنها در آمده است هم به او اجازه نخواهند داد که هیچ کاری صورت دهد. آقای ترامپ ممکن است رئیس جمهور شود اما در آنصورت به یک خواجه حرمسرا بیشتر شباهت خواهد داشت تا یک رئیس جمهور قدرتمند. اگر برنده شود همه قواعد را زیر پا می گذارند و فشل و فلجش می کنند. آمریکا تا مدتها سرش توی کار خودش خواهد بود. حتی خودش هم مجبور خواهد بود امتیازاتی بدهد. اما بنظر من به هر حال سگش به دموکرات ها شرف دارد.

نظرات

اخبار مرتبط

اپلیکیشن دولت بهار دسترسی ساده تر و اطلاع از اخبار مهم
نصب