1400/12/28-18:56
در سخنرانی بمناسبت عید نیمه شعبان؛

دکتر احمدی‌نژاد: پوتین دست به قمار بزرگی زد و مرتکب کار شیطانی شد + فیلم

دکتر احمدی‌نژاد: پوتین دست به قمار بزرگی زد و مرتکب کار شیطانی شد + فیلم

دکتر احمدی نژاد گفت: آقای پوتین دست به قمار بزرگی زده و مرتکب یک کار شیطانی شده است. به نظرم او دیگر در آینده جهان، جایی ندارد. او دوران ریاست جمهوری اش را تا سال 2036 تمدید کرده بود. یک نفر باید به او بگوید دوران احیای امپراتوری ها گذشته است، بشریت از این ها عبور کرده اما شما دنبال احیای امپراتوری شوروی هستید؟ به شما بگویم؛ تمام سیاسیون عالم این را می دانند ولی خودشان را به نفهمی می زنند چون منافعشان اینگونه اقتضاء می کند. همه آنها می دانند که او دنبال احیای شوروی است. می گویند بسیار خوب! تو این را درست کن، ما هم آن را درست می کنیم! با هم تفاهم کردند. به نظرم اگر زودتر عقب نشینی نکند، موضع خود را در اوکراین اصلاح و توبه نکند، در آینده جهان جایگاهی نخواهد داشت. خود مردم روسیه فتیله اش را پایین خواهند کشید.

به گزارش دولت بهار، متن کامل سخنان دکتر احمدی نژاد بمناسبت عید نیمه شعبان بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

خیلی خوش آمدید، بزرگواری فرمودید.

خدای بزرگ را سپاسگزارم که توفیق حضور در جمع شما، در این جشن عظیم و زیارت چهره های شما را عنایت فرمود.

در آستانه بهار طبیعت، میلاد بهار انسان ها و خرمی دوران ها، بر همه شما و بر همه اهل عالم مبارک باشد.

سخن از امام، در حقیقت سخن گفتن از انسان است. در این عالم، درباره هر پدیده ای که بیاندیشیم یا سخن بگوییم، در حقیقت درباره انسان سخن گفته ایم. انسان کامل یا امام، در واقع تجلی حقیقت انسانی تک تک ماست. اگر ما نگاهی به درون خود و به حقیقت خودمان بیاندازیم و آن نگاه را بسوی شکوفایی بی نهایت استعدادهایی که داریم امتداد بدهیم، افق آن ، انسان کامل است.

مفهوم انسان کامل با اولین انسانی که روی زمین متولد شد، متولد شده است. یعنی به محض آنکه اولین انسان پایش را روی زمین گذاشت و به محض آنکه متوجه خودش شد، آنجا مفهوم انسان کامل خودش را نشان داد. انسان تنها موجودی است که در این عالم جا نمی شود و این را خودش می فهمد. به محض آنکه به خودمان توجه کنیم، می فهمیم که خیلی بزرگتر از این عالم هستیم. چگونه می فهمیم؟ وقتی که خواسته هایمان را ردیف کنیم. شما نمی توانید در طول تاریخ، حتی یک نفر را پیدا کنید که خواسته ها و افق مطالبات و خواسته هایش محدود باشد. مهم نیست که در چه مسیری باشد. ممکن است در یک بازه زمانی بگوید اگر من این را بگیرم، دیگر چیزی نمی خواهم ولی به محض اینکه آن را گرفت، افق بالاتر و بالاتری را می بیند، زیرا حدی ندارد.

پس اولین انسانی که آمد، انسان کامل بود. به کجا می خواهید برسید؟ هر نهایتی که در ذهن ما باشد و هر حدی که برای فضای پرواز خودمان قائل باشیم، انتهای آن، انسان کامل است.

مفهوم انتظار، با خلق اولین انسان خلق شد بلکه با خلق اولین موجود عالم که انسان است. اول مخلوق عالم عبارت است از پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی(ص) و بقیه عالم به تبع خلقت اوست که من نمی خواهم وارد آن شوم.

اولین انسانی که پایش را روی زمین گذاشت، انتظار خلق شد. اینگونه نیست که انتظار مربوط به یک قوم، قبیله، یک عده خاص و یا شیعیان باشد، بلکه متعلق به انسان است. همه انسان ها به دنبال اوج قله های کمال بودند. همه به دنبال شکستن تمام اسارتها، قفس ها و محدودیت ها بودند. همه انسان ها به دنبال روزی بودند که همه انسانیتشان به صحنه بیاید. همه منتظرند، چه متوجه باشند و چه متوجه نباشند.

من امروز می خواهم چند مفهوم را باز کنم، بلکه یادآوری نمایم. الان شما در ملل مختلف، با فرهنگ های گوناگون و مذاهب و عقاید متفاوت، می بینید در عمق باورها و سنت هایشان، مفهوم انتظار وجود دارد. همه منتظر هستند یک روزی بیاید تا همه آرزوهای فطری شان محقق شود و همه باور دارند که تمام ارزش های طول تاریخ ، نهایتا در وجود یک نفر متجلی می شود و او بشریت را برای رسیدن به آن آرزوها کمک می کند. حالا در ادیان رسمی که خیلی آشکار و روشن است. آن جاهایی هم که آن ادیان رسمی و عمومی نیستند، همین است. نمونه اش در هندوها، بودایی ها و در طبیعت گراهای آمریکای لاتین می توان دید. وقتی صحبت می کنند، می بینیم عجب سنت های قشنگی دارند. انتهای آن سنت، انتظار ظهور یک خورشید و یک انسان کامل است که بیاید و به انسان ها برای رسیدن به خواسته هایشان کمک کند که حالا نمی خواهم تکرار کنم و وقت را بگیرم.

اما یک سوال اساسی همیشه این بوده که انسان کامل و آن کسیکه ما به او امام می گوییم، زرتشتی ها می گویند سوشیانت، مسیحی ها می گویند حضرت مسیح(ع)، سرخپوست ها می گویند ظهور نور علیه تاریکی و هر کس به یک زبان، این چه زمانی می آید؟ چه زمانی آن آرزو محقق می شود؟ از همان اول ، نشانه هایی را گفته اند. اگر دیدید این اتفاق افتاد، معلوم است که نزدیک است. اگر دیدید یک نفر با این ویژگی ها آمد و یک ادعاهایی کرد و مسائلی را در دنیا بوجود آورد، این نشانه است. عده ای دنبال سفیانی و عده ای هم دنبال دجال هستند. برخی هم آمدند و گفتند حمله پوتین به اوکراین از مقدمات ظهور است. حالا من می خواهم راجع به این مفهوم چند جمله ای را خدمت شما عرض کنم.

گفتیم امام تجلی اکمل همه انسانیت و ارزش های انسانی نوع بشر است. او برای چه کسی و چرا می خواهد بیاید؟ او می خواهد برای انسان ها بیاید. چه کاری می خواهد بکند؟ می خواهد به انسان ها کمک کند که انسان باشند و انسانی زندگی کنند. تمام پیامبران آمدند که همین کار را بکنند. پیامبران برای چه آمدند؟ دعوت پیامبران چه بوده است؟ همه آمدند و گفتند انسان ها، انسان باشید، خودتان باشید، شما خیلی مهم هستید، قدر خودتان را بدانید، خودتان را بشناسید تا خدا را بشناسید، تا جامعه را بشناسید، تا بدانید چگونه زندگی کنید. تمام پیامبران همین را گفتند.

حالا یک تعداد از پیامبران ماموریتشان به یک قوم، قبیله و یا یک شهر محدود بوده است. 5 پیامبر هم بوده اند که ماموریتشان جهانی بوده است. پس چرا اتفاق نیفتاد؟

علت آن یک چیز بیشتر نیست، آن هم عبارت است از اینکه هنوز انسان ها به لحاظ رشد و دریافت، به سطحی نرسیده اند که او را بفهمند و همراهی کنند. جهالت ها، خودخواهی ها، حسادت ها و برتری جویی ها اجازه نداده است و الّا پیامبران یک پیام بیشتر نیاورده اند. اینکه می بینید پیامبران را از هم جدا می کنند، این کار شیطان است. پیامبران مگر مقابل هم بودند؟ کدام پیامبر مقابل پیامبر دیگری بوده است؟

ما اخیرا در سفری که به ترکیه داشتیم، به دیدن اسقف مسیحیان ارتدکس ترکیه هم رفتیم. آنها کلیسایی نزدیک به دریا دارند. ایشان گفت که اینجا دروازه ورود مسیحیان به بیزانس است. آنجا یک موزه ای هم داشتند و چیزهایی در آن قرار داده بودند که خاطره جنگ های صلیبی را زنده می کرد! من آنجا گفتم پیامبران که با هم دعوا نداشتند، دعوا مال پیروان است. پیروان هر پیامبری یک چیزی درست کردند و اسمش را دین آن پیامبر گذاشتند و خاصیت آن دین این است که باید بر دیگران غلبه کند. این حق است، بقیه ناحق هستند. این اصل است، بقیه فرع هستند. این مومن است و بقیه مشرک و کافر هستند. این برای اینکه به سعادت برسد باید آنها را نابود کند تا به سعادت برسد یا به رنگ خودش دربیاید. اینها همه اش مربوط به پیروان است. آیا در پیام پیامبران تناقض و دوگانگی هست؟ خیر! همه یک نور و حامل یک پیام هستند. همه آمدند موانع را بردارند و بشر را به یک مسیر هدایت کنند. ولی چون انسان و جامعه انسانی هنوز به نقطه فهم این رسالت نرسیده است، پیامبران به نتیجه مطلوب نرسیدند. شیطان آمد یک عده را فریب داد، آنها را به جان بقیه انداخت و جهالت ها را تحریک کرد و اجازه نداد. حضرت نوح(ع) بیش از ۹۰۰ سال به دعوت به حق مشغول بود؟ همه مسخره اش می کردند زیرا او را درک نمی کردند و نمی فهمیدند. امیرالمومنین(ع) می فرمود از من سوال کنید تا همه علوم را در اختیار شما قرار بدهم و راه را برای شما باز کنم اما یک عده می پرسیدند موی ریش من چند تاست!؟

از اینجا می خواهم نتیجه بگیرم؛ که او چه زمانی خواهد آمد؟ زمانی که انسان به نقطه ای برسد که بتواند این حقیقت را دریافت کند. من اسمش را " انسان جهانی " گذاشته ام. زمانی که انسان ها جهانی شوند. باید بفهمیم که منظور از جهانی شدن چیست؟

حقیقت انسان یکی بیشتر نیست و خدا آن را در شکل ها، رنگ ها، نژادها و قالب های زیبا و متفاوت متجلی ساخته است. خداوند فرموده است: " نفخت فیه من روحی" ، از روح خود در انسان دمیده است و انسانهایی با شکل ها، گرایش ها و استعدادهای مختلف خلق کرده است. نمی خواهم وارد بحث توحید شوم، فقط این جمله را می گویم که در کل این عالم و حتی در ریزترین موجودات، دو موجود کاملا شبیه به هم پیدا نمی کنید، محال است که دو انسان کاملا شبیه به هم پیدا کنید. همه متفاوت هستند. اما این تفاوت برای چیست؟ اگر تفاوت نباشد، تعاملی نیست و اگر تعاملی نباشد، تکاملی نیست. اگر همه انسان ها یکسان و کاملا شبیه هم باشند، چگونه با هم تعامل کنند؟ خب هر چیزی این دارد، آن یکی هم دارد. یا در یک شهر، همه کفاش باشند، آیا می شود زندگی کرد؟ حتما نمی شود. باید یکی کشاورز، یکی کفاش، یکی راننده، یکی معمار و یکی پزشک باشد. تفاوت ها موجب تعامل و بستر زندگی و کمال است. اما شیطان می آید این تفاوت ها را که رحمت و نعمت الهی برای تعامل و تکامل است، به تنازع تبدیل می کند تا انسان رشد نکند و در سطح نازل باقی بماند. دائما اسارت درونی و بیرونی درست می کند. خودخواهی، خودپرستی، حسادت، کینه، حقد و خودبرتربینی اجازه نمی دهد آن حقیقت انسانی اوج بگیرد و بعد در محیط اجتماعی، دیکتاتوری ها، خفقان ها، تحقیرها، سرکوب ها، ضعیف نگه داشتن ها و در فقر نگه داشتن ها باعث می شود آن حقیقت انسان، در اسارت بماند. وقتی در اسارت بماند، فهم و افق نگاه او پایین می آید. پیامبران آمدند که انسان ها را از همه اینها نجات بدهند. وقتی نجات پیدا کرد و اسارت ها کنار رفت، انسان دائما بزرگ و بزرگ تر و آزاد و آزادتر می شود.

شیطان یک زمانی انسان را در غارنشینی نگه داشت. بعد آمد قبیله و ملیت و نژاد و رنگ و زبان را وسط آورد. همین الان هم اگر نگاه کنیم می بینیم خیلی از مسائلی که در دنیا دارد اتفاق می افتد، رنگ و بوی نژادی و قبیله ای دارد. شیطان حتی دین را هم که متعلق به همه انسان هاست، قبیله ای کرد! گفت پیغمبر مسلمان ها! پیغمبر مسیحی ها! آیا حضرت مسیح(ع) مال مسیحی هاست یا مال همه است؟ پیامبر خاتم(ص) مال همه انسان هاست یا تنها مال ما مسلمانهاست؟

همین جنگی که روسیه به راه انداخت را ببینید؛ روس ها می گویند این ها روس هستند و ما باید از آنها دفاع کنیم. یعنی یک نگاه نژادی و قبیله ای وجود دارد. این کار شیطان است.

تا زمانی که انسان ها اینگونه بیاندیشند، مفهوم انسانیت نمی تواند حاکم شود. زمانی انسان ها جهانی می شوند که آن خصلت های منفی فردی از ذهنشان و رنگ و نژاد و مذهب و دین و جغرافیا از نگاه بیرونی آنها کنار برود، در وقت اندیشیدن، به همه انسان ها بیاندیشد و در وقت تصمیم گیری، راجع به تمام انسان ها تصمیم بگیرد و حق، آزادی و عدالت را برای همه بخواهد، نه اینکه رفاه و امنیت را برای قبیله خودمان و فقر و ناامنی را برای قبیله دیگران بخواهیم! یا از اینکه مردم اوکراین هدف بمباران قرار بگیرند، شادی کند!

انسان جهانی، امیرالمومنین(ع) است که در آن نقطه دور عالم، وقتی به یک نفر ظلم می شود، نگاه نمی کند از چه قبیله و رنگ و نژاد و دینی هست، می گوید ظلم و بی عدالتی غلط است، حالا علیه هرکس که می خواهد باشد، مهم نیست چه کسی است، حتی اگر دشمن ماست و علیه او ظلمی واقع شده باشد، باید آن را محکوم کنیم. انسان جهانی یعنی همه انسان ها را انسان می بیند و برای همه حقوق قائل است. به هیچ بهانه ای بینشان مرزبندی درست نمی کند و آنها را مقابل هم قرار نمی دهد. این می شود انسان جهانی.

اگر انسان ها جهانی شدند، آنوقت جهان ما انسانی می شود. روابط بین ملت ها بر اساس انسانیت درست می شود نه بر اساس منافع ملی، قبیله ای، جغرافیایی و منافع حکومت ها!

در طول تاریخ، جنگ ها را چه کسانی به راه انداخته اند؟ ملت ها یا حکومت ها؟ معلوم است که فقط حکومت ها! الان مردم اوکراین با مردم روسیه چه مشکلی دارند؟ اما این آقا می خواهد امپراتوری خودش را گسترش بدهد، بهانه درست می کند و مورد حمله قرار می دهد. آنها هم دفاع می کنند و جنگ می شود. صدام و آمریکا هم حمله می کنند، همه اش تصمیم دولت ها و حکومت هاست. اینها مردم را در دنیا قطعه قطعه کرده اند. ما باید به جایی برسیم که هیچ مرزی، ما را از دیگران جدا نکند. جالب است که شیطان تمام اینها را معکوس کرده است. دین آمده مرزها را بردارد ولی الان دین اسباب مرزبندی شده است.

اجازه بدهید در پرانتز دو جمله راجع به اوکراین بگویم، چون واقعا سخت است که می بینم این ابرقدرت ها همچنان در دوره جاهلیت هستند. ببینید چه ادبیاتی درست می کنند! روسیه می گوید آنها (اوکراین) سلاح های خطرناک دارند. می گوییم بسیار خوب! شما خودتان ندارید!؟ شما که بمب اتم، بمب شیمیایی و میکروبی و هارپ هم دارید، بقیه باید از شما بترسند! یعنی بقیه باید فکر کنند که چگونه می توانند از شر شما در امان باشند. مانند همان حمله ای که آمریکا به بهانه وجود سلاح کشتار جمعی، به عراق کرد آیا خود آنها از این سلاحها نداشتند!؟

آقای پوتین دست به قمار بزرگی زده و مرتکب یک کار شیطانی شده است. به نظرم او دیگر در آینده جهان، جایی ندارد. او دوران ریاست جمهوری اش را تا سال 2036 تمدید کرده بود. یک نفر باید به او بگوید دوران احیای امپراتوری ها گذشته است، بشریت از این ها عبور کرده اما شما دنبال احیای امپراتوری شوروی هستید؟ به شما بگویم؛ تمام سیاسیون عالم این را می دانند ولی خودشان را به نفهمی می زنند چون منافعشان اینگونه اقتضاء می کند. همه آنها می دانند که او دنبال احیای شوروی است. می گویند بسیار خوب! تو این را درست کن، ما هم آن را درست می کنیم! با هم تفاهم کردند که من دیگر نمی خواهم وارد آن شوم. به نظرم اگر زودتر عقب نشینی نکند، موضع خود را در اوکراین اصلاح و توبه نکند، در آینده جهان جایگاهی نخواهد داشت. خود مردم روسیه فتیله اش را پایین خواهند کشید.

اگر انسان ها جهانی شوند، آنوقت به انسان کامل نیاز خواهند داشت. وقتی شهر یا استان تشکیل شود، باید برای آنها شهردار و استاندار منصوب گردد. وقتی انسان ها جهانی شدند، رهبر جهانی لازم دارند. ولی تا زمانی که نگاه ها در محدوده مرزهای جغرافیایی و نژاد و قبیله باشد، حاکمان همین حکام فعلی خواهند بود که اگر خیلی خوب باشند، فکرشان در چارچوب مرزهای جغرافیایی است و الّا همه آنها نژادی و قبیله ای فکر می کنند و دین از نظر آنها؛ به معنای همین دینی است که پیروان درست کرده اند، لذا نیازی به امام نخواهند داشت.

پس ما زمانی به امام خواهیم رسید که جهانی شویم و مناسباتمان را جهانی برپا کنیم والّا مثل تمام پیامبران و یازده امامی که آمدند، هیچ اتفاقی نمی افتد. آنها را می زنند و می کشند.

اجازه بدهید مفهوم دوم را هم خدمت شما عرض کنم. کنه موضوع حکومت یا دولت ــ ملت، شیطانی است. حکومت ــ ملت! یعنی یک عده ای هستند که بر بقیه حاکمند، اختیار تصمیم گیری دارند و بقیه ندارند، اینها از حق بیشتری برخوردار هستند و بقیه این حق را ندارند. مبنای این مساله، غیرانسانی است، به هر اسمی و تحت هر نامی که باشد. چون خدا به هیچ انسانی حتی به پیامبرش اجازه نداده است که بر انسان دیگری سیطره داشته باشد. پیامبر هم حق سیطره و تحکم ندارد، حق تذکر و دعوت دارد. در برابر آن، ما مفهومی به نام امام و امت داریم.

ما دنبال امامت هستیم. امامت یعنی امام و امت. امام یعنی کسیکه در مسیر کمال انسانی، جلوتر از همه حرکت کرده و راه را باز می کند، دعوت، هدایت و کمک می کند. یک هدف هم بیشتر ندارد و آن کمال و شکوفا شدن استعداد انسان ها و انسان کامل شدن تمام بشریت و بروز و ظهور حقیقت انسانی انسان ها در تمام رفتار و اندیشه آنهاست. این هدف امام است. اینکه بیاید قدرت و تشکیلات و سیطره ای را درست کند و تحکم کند و دستور بدهد، اینها در کار امام نیست.

اگر کسی در مراتب کمال انسانی، جلوتر از دیگران نیست، نمی تواند راه را باز کند، راه را می بندد و چون حکومت ها نوعا به لحاظ انسانی کامل تر از مردمشان نیستند، به سدی در برابر تکامل مردم تبدیل می شوند، راه را می بندند، مجبور به استفاده از قوه قهریه، سرکوب و برخورد می شوند و انسان ها را محدود می کنند. امام خواستار نامحدود بودن انسان هاست و محدودیت ها را از پیش پای انسان ها برمی دارد اما ماهیت نوع حکومت ها، محدودیت آفرینی است. ما امام داریم.

امام و امت یک مفهوم هستند، دو مفهوم و جدا از هم نیستند. انگار امت در دل امام و امام در دل تک تک انسان هاست. امام؛ یعنی حقیقت وجودی خودمان که در نقطه اوج متجلی شده است و ما خودمان را در آن می بینیم. او حرفی غیر از حقیقت وجودی ما نمی زند. نه تحمیل می کند، نه فشار می آورد، نه زندان دارد، نه اعدام در کارش هست، همه اش زیبایی و محبت است. به شما بگویم این داستان هایی که ساخته اند که امام می آید جوی خون راه می اندازد، اینها همه اش مربوط به صهیونیست هاست. فکر نکنید صهیونیست ها 70 سال سابقه دارند، آنها قبل از حضرت موسی(ع) بوده اند. چقدر حضرت موسی(ع) به عنوان یک پیامبر اولوالعزم مظلوم بود. پیامبری که تجلی زیبایی های عالم بود. نقل می کنند که حضرت موسی(ع) خیلی پر ابهت ولی بسیار مهربان بود. او مختص یک قومی شده است که دارند آدم می کشند و جالب است که هر کسی را در دنیا می خواهند خراب کنند، به آن قوم منتسب می کنند. می خواهند اوکراینی ها را بکوبند، می گویند آنها یهودی هستند. واقعا پیامبران و حضرت موسی(ع) مظلوم بودند که سلام خدا بر او و پیامبر خاتم(ص) باد.

اما امت کیست؟ امت شامل تک تک انسان ها می شود. به شما بگویم؛ امت اصلا مفهوم ایدئولوژیک نیست که بگوییم اینها امت موسی(ع) هستند، اینها امت عیسی(ع) و این ها امت پیامبر خاتم(ص) هستند، خیر! پیامبر اولوالعزم آمده است و هر کس بعد از او بر روی کره زمین زندگی می کند، امت اوست. حضرت ابراهیم(ع) که نیامد مردم را شقه شقه کند، یک پیام برای همه داد. حضرت نوح(ع) و حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) هم این کار را نکردند. شیطان این کار را کرد. نباید فکر کنیم امت چیزی است که از دل دین بیرون آمده است! اصلا اینگونه نیست. این امت اسلام است، این امت مسیحیت است و این امت یهود است! ما چنین چیزی نداریم. امت یعنی همه انسانها که به دنبال فطرت و حقیقت خودشان هستند، هرجا که هستند و هر رنگ و نژاد و تابلویی که دارند.

پس امام کسی است که جلوتر از همه در مسیر کمال دارد حرکت می کند و هر کس او را می بیند، می فهمد که او کامل تر است. خودش را در وجود او متجلی می بیند. امت هم ، همه انسان ها هستند. جامعه می خواهد اداره شود، حق چه کسی است؟ حق همه است. چه کسانی باید مدیریت کنند؟ همه باید مدیریت کنند. عدالت حق چه کسی است؟ حق همه است. چه کسانی باید آن را پیاده کنند؟ همه باید پیاده کنند. چه کسی میزان و چه کسی معیار و جلودار است؟ امام! قطعا همه این دفتر و دستک ها و حکومت های گسترده، سازمان های طولانی، هزینه های گزاف و دزدی های گزاف تر، هیچکدام مربوط به دوران امام نیست.

اگر دیدید که انسان ها دارند از مرزهای فردیت و ملیت و نژاد و مذهب و جغرافیا عبور می کنند و نسبت به بقیه انسان های عالم، فارغ از این ویژگی ها، حس نوع دوستی و انسانی دارند، بدانید که ظهور دارد نزدیک می شود. به تعبیر دیگر، ظهور اول باید در وجود ما اتفاق بیفتد. یعنی انسان ها و مردم، انسانی بیاندیشند و انسانی عمل کنند. این می شود ظهور! یک ظهور فیزیکی هم هست که به محض آنکه به نقطه مورد نظر برسیم، در دسترس خواهد بود. اصلا آمده است.

سوال این است که آیا امام غایب است یا انسان ها غایب هستند؟ امام حاضر است و در همین عالم حضور دارد. مگر می شود غایب باشد؟ چه کسی غایب است؟ در واقع ما به میعادگاه نرسیده ایم. او رفته در میعاد ایستاده است تا ما برسیم. چه زمانی می رسیم؟ زمانی که از این اسارت ها آزاد شویم و تمام تفاوت هایی را که جنبه ارزشی پیدا می کند، کنار بگذاریم.

درخصوص تفاوت هایی که جنبه ارزشی دارد؛ می توان به این نکته اشاره کرد که می گویند آقا ما شیعه ایم و برتر از بقیه هستیم! چه کسی چنین حرفی را زده است؟ همین حرف را مسیحیان عینا می زنند. همین معیارهایی که ما در نسبت با مسیحیان تعریف می کنیم، آنها هم عینا تعریف می کنند. مومن کیست؟ مومن کسی است که الان پیرو کلیسای مسیحیت است نه پیرو حضرت عیسی(ع)! و پیروان چه دکان و دستگاهی به عنوان متولیان دین در دنیا درست کرده اند!

یک روزی اگر انسان ها جهانی بشوند، چقدر آدم هایی هستند که بیکار می شوند، چه کاخ هایی فرو می ریزد، چه دکان ها و دستگاه هایی تعطیل می شوند؟ پیامبران انسان های بسیار ساده ای بودند، بین مردم می چرخیدند. یکی نجار بوده، یکی چوپان بوده، یکی کشاورز بوده و اصلا شانی نبوده است، دکان و دستگاه و بارگاهی نبوده است. بین مردم بودند و در میان مردم زندگی می کردند. دسترسی به آنها خیلی آسان بوده است، چون انسان بودند. کسیکه انسان شد، دلش مالامال از عشق به انسان ها می شود. اصلا تمام فاصله های بین او و انسان ها برداشته می شود. اگر فاصله ای هست، از آن طرف است نه از جانب آنها. اما به نام پیامبران، چه چیزهایی درست شده است!؟

هارون الرشید به حمام رفت و به بهلول که از یاران امام بود گفت؛ من چند می ارزم؟ گفت تو اینقدر می ارزی. گفت این که پول لنگ من است! گفت خب من هم ارزش همان را گفتم و الّا خودت که ارزشی نداری! حالا با این کاخ ها و طلاکاری ها و پیش قراول، پس قراول ها می خواهند بگویند یک چیز مهمی آنجاست. هر چقدر دیدید از اینها هست، به همان نسبت، از اهمیت آن چیزی که در آنجاست کم می شود. چیزی نیست که با اینها بخواهد بگوید چیزی هستم و الّا اگر چیزی باشد، نیازی به این ها ندارد. اگر نوری باشد، خودش روشنایی می بخشد و لازم نیست در مدح این نور، عده ای را اجیر کنیم که حرف بزنند. خودش می درخشد و روشنایی می بخشد.

اجازه بدهید یک تصویری هم بدهیم که وقتی خدمت امام می رسیم، چه چیزهایی را خواهیم دید. در ذهنتان تصور کنید به جایی رسیدیم که همه انسان ها همدیگر را دوست دارند و رابطه ها بر اساس محبت است، دل ها خالی از حسد و کینه و خودخواهی و خودبرتربینی است. همه چیز بر محور عدالت و انسانیت و آزادی و کرامت و محبت است. تصور کنید در جامعه ای دارید زندگی می کنید که پیامبران اولوالعزم هم هستند. حضرات نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع) و پیامبر خاتم(ص)، اشرف مخلوقات حضور دارند، انسان های صالح و نوع پیامبران هم حضور دارند. وقتی امام مهدی(ع) می آید یا ما به او می رسیم، شرق و غرب عالم را بهم وصل می کند. خدا هم خوب طراحی کرده است، یعنی ذات ما را می شناسد.

امام مهدی(عج) نقطه وصل همه است. یک جد مادری اش از ایران آمده است. ایران مرکز تمدن جهانی است، هر کاری هم بکنند، نمی توانند آن را محو کنند، چه داخلی ها و چه خارجی ها! مستکبرین که طبیعی است؛ دو سه هزار سال است که می خواهند ایران را محو کنند، در داخل هم گویا ماموریت یک عده این است که فرهنگ ایرانی باید از روی زمین برداشته شود. به محض اینکه می گوییم ایران، انگار دردشان می آید. ما جانمان را فدای ایران می کنیم، عاشق ایران هستیم ولی ناسیونالیسم نیستیم. این را مرز جدایی نمی دانیم، این را نه مایه برتری بر دیگران، بلکه یک رحمت الهی، فرصت، ظرفیت و مسئولیت می دانیم اما برخی ماموریتشان محو ایران است. البته هر زمان که گرفتار می شوند و نیاز پیدا می کنند، آنقدر ایران ایران می کنند که آدم از شنیدن آن خسته می شود.

جناب شهربانو دختر یزدگرد سوم است. هر چه می خواهند بگویند ولی یزدگرد آدم خوبی بوده است. حالا مطالبی دارد که الان نمی شود گفت، بعدا برایتان خواهم گفت. دخترش می آید و به هدایت الهی و با تدبیر امیرالمومنین علی(ع) همسر گل آفرینش، یعنی امام حسین(ع) می شود. از آن طرف، مادر از کجا آمده است؟ جناب نرگس از مقر اصلی مسیحیت عالم آمده و از نسل پاکی است. داستانش را شنیده اید، خدا به زیبایی تنظیم کرده است. وقتی امام بیاید، ایرانی ها و مسیحیان هم بیایند، دیگر کسی نمی ماند، همه حضور خواهند داشت. بعد هم حضرت ابراهیم(ع) بیاید. خدا ایرانی ها را دو سه قبضه کرده است یعنی چون می داند بین ایرانی ها آدم خوب خیلی زیاد است، البته برخی هم خیلی شر هستند.

شما می دانید که حضرت ابراهیم(ع) ایرانی و کُرد است. جناب زرتشت آذری است و ان شاءالله، به حول و قوه الهی هر دوی آنها امام زمان(ع) را همراهی می کنند. از آن طرف حضرت مسیح(ع) و حضرت موسی(ع) هم می آیند. چه کسی می ماند که بخواهد مقابله کند؟ وقتی همه جمع می شوند یعنی مرزها برداشته شده است. می گویند ببینید ما همه با هم هستیم. وقتی همه را می آورد یعنی قبیله ای نیست و البته امیدوارم ما ایرانی ها بتوانیم وظیفه و رسالت تاریخی خودمان را بدرستی انجام بدهیم.

اجازه بدهید در دو سه دقیقه عرضم را خلاصه کنم؛ موضوع عالم انسان است. بحث انتظار و ظهور، از اولین آدمی که پایش را روی کره خاکی گذاشته است، شروع شده است چون فطرت انسان به سمت نهایت کمال و رسیدن به انسان کامل است و اصلا داستان انسان کامل، داستان خود انسان است، بیرون از انسان نیست، غیرمرتبط با انسان نیست. چه زمانی می رسیم؟ زمانی که جهانی بیاندیشیم و جهانی عمل کنیم.

43 سال است که ما انقلاب کرده ایم. انسان دردش می آید که به نام انقلاب وارد بازی های سیاسی قدرت های فاسد جهانی شویم!؟ آمریکا و روسیه و چین با هم تفاهم کرده اند که نقشه جدیدی را در دنیا پیاده کنند. خدا را شکر، عنایت الهی بود که مردم اوکراین ایستادند و ترمز آن را کشیدند و الّا بدانید که تا الان تایوان هم رفته بود و بعد هم سراغ ایران آمده بودند.

هر کس در دنیا ظلم به یک فرد یا قومی را تجویز کند، همان تجویز در واقع مجوز ظلم به خودش است. هر کجا اجازه یا رضایت به یک ظلمی بدهد، در واقع ظلم به خودت را اجازه داده ای! اولا یکی هستیم ثانیا این مساله به یک منوال و روال در دنیا تبدیل می شود. وقتی بپذیریم که به یک بهانه ای می تواند به یک کشور حمله کند، فردا به همان بهانه به تو هم حمله می کند. دیگر نمی توانی بگویی چرا حمله کرد!؟ چرا باید به نام انقلاب برویم کنار قدرت های فاسد جهانی بایستیم!؟

چرا اینگونه است؟ چون نگاه سیاسی و قبیله ای است. اصل جنگ غلط است. چرا می جنگید؟ بیخود می کنید تجاوز می کنید. ناتو سرجایت بنشین! اصلا چرا اسلحه کشتار جمعی در دنیا وجود دارد؟ اینها باید از دنیا برچیده شود! ما اینها را قبول نداریم. ما مسابقه تسلیحاتی را قبول نداریم، دنیا هم بداند که ما قبول نداریم. بله امروز شرایط بگونه ای است که برای دفاع از خودمان تجهیزاتی تهیه می کنیم ولی اگر در مسابقه افتادیم، عین همان ها هستیم.

اصالت قدرت، عین شیطان است. اگر به کسی بخاطر اصالت قدرت احترام بگذاریم و برایش حقی قائل باشیم، عین شیطان و عین بی دینی است. باید جمع کنند و بروند.

به شما بشارت هم بدهم؛ همه آنها رفتنی هستند. تاریخ پر از امپراتوری های مضمحل شده و قلدرهایی است که بینی آنها به خاک مالیده شده است. در آمریکا آن پشت تصمیم می گیرند و رئیس جمهور آمریکا باید بیاید و اجرا کند.

اینها همه رفتنی اند. به چه چیزی بند هستند؟ اگر اسلحه را از آنها بگیریم، راه خانه خودشان را هم گم می کنند. آقا به انسانیت متکی باش، چرا به اسلحه متکی هستی؟ این چه ارزشی هست؟ به اسلحه متکی است و می گوید چون من اسلحه دارم، می توانم حمله کنم! الان دعوای هسته ای هم سر همین است. آمریکایی ها می گویند چون ما اسلحه داریم و قوی تر هستیم، ما دیکته می کنیم.

ان شاءالله بزودی ملت ها به تمام قدرت ها دیکته خواهند کرد و خواهید دید که دومینو وار، یکی پس از دیگری، از زمین پاک می شوند و راه برای ملت ها باز خواهد شد.

ان شاءالله عزیز و سربلند باشید.

نظرات

اخبار مرتبط

اپلیکیشن دولت بهار دسترسی ساده تر و اطلاع از اخبار مهم
نصب