1401/02/26-13:10

سخنرانی دکتر احمدی نژاد در کنفرانس جهانی صلح در دبی امارات متحده عربی + فیلم

سخنرانی دکتر احمدی نژاد در کنفرانس جهانی صلح در دبی امارات متحده عربی + فیلم

دکتر احمدی نژاد در یک پیام تحلیلی برای اجلاس جهانی «ماموریت برای صلح» که امروز با شعار « برافراشتن پرچم سفید در جنگ های مسلحانه» در شهر دبی امارات عربی متحده تشکیل شد، از صلح به عنوان مظهری از توسعه و تکامل فرهنگی یاد کرد و گفت: جنگ، ریشه در پشت کردن به فطرت، واگذاشتن عقل، پوشیدن چشم و بستن گوش از حقایق و ظرفیت های بزرگ زندگی و در واقع در ندیدن، ندانستن، نفهمیدن و نتوانستن دارد.

به گزارش دولت بهار، متن این پیام تصویری که پیش از ظهر امروز در مراسم افتتاحیه این نشست بین المللی منتشر شد، به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستهشدین بین یدیه

جناب رییس، حضار محترم

خانم ها و آقایان سلام علیکم

خداوند مهربان را سپاسگزارم که فرصت و توفیق حضور در جمع شما اندیشمندان را عنایت فرمود و از برگزار کنندگان آن تشکر می کنم.

عنوان نشست «بر افراشتن پرچم سفید در جنگ های مسلحانه» است که در شرایط امروز جهان موضوعی بسیار مهم است.

شناخت جنگ وصلح و ریشه یابی علل وعوامل جنگ ها، مهم ترین عامل در تلاش برای استقرار صلح پایدار است.

جنگ و صلح اگرچه در شاخه های مختلف علوم انسانی از جمله سیاست، حقوق بین الملل، اقتصاد، روابط بین الملل، علوم اجتماعی، مدیریت، جامعه شناسی، فرهنگ، امنیت و تاریخ و جغرافیای سیاسی متناسب با زوایای نگاه تخصصی و اهمیت دادن به مولفه ها و سهم عوامل موثر بر آنها، از تعاریف گوناگونی برخوردار شده است، لیکن، با اندک مسامحه ای، می توان بر وجود برداشت مشابه و مشترک از آن در افکار عمومی جوامع مختلف در سراسر جهان ، تاکید کرد.

صلح، سازش، مدارا، همزیستی مسالمت آمیز، همکاری و هم افزایی و در سطحی بالاتر ، همدلی، همگرایی، دوستی، عشق و یگانگی، نزد نوع انسان از جلوه‌های ارزشمند، بالنده، کمالی و بلکه قدسی و آسمانی شناخته می شود.

تعارض، دشمنی، مناقشه، تهدید، درگیری و در سطحی جدی تر جنگ، کشتار و جنایت جنگی و نسل کشی و تجاوز و اشغال از جلوه هایی است که گاه در مناسبات بین جوامع و گروه‌های انسانی پدید آمده است.

این مظاهر در نتیجه ناسازگاری با سرشت پاک بشر و نیز بر اساس تجارب تلخ و دردناک، مصائب سنگین و ویرانی های گسترده و صدمات جانی غیر قابل جبران، در احساس و اندیشه آدمیان عمیقاً منعکس شده و در حوزه‌های مختلف زندگی او با اوصافی چون شوم و پلید به ثبت رسیده است.

همواره جنگ طلبانی بوده اند که برای ارضای امیال نفسانی و تحقق افکار شیطانی برکوس جنگ نواخته و در عین حال با تمجید از یورش، سرکوب و غارت دیگران کوشیده‌اند مشی و نقش خود را توجیه نمایند.

اما به شهادت تاریخ و تجارب مکرر معاصر، آنان جز به ضرب جعل، تحریف، تحمیل، زور و خفقان، آن هم برای دوره‌ای بسیار کوتاه، هرگز در پنهان ساختن چهره کریه و پلید و مرام شیطانی خود توفیق نیافته‌اند.

روشن است که استفاده از واژگانی چون جنگجو، جنگاور، مبارز، رزمنده و مجاهد در ادبیات ملت‌ها هرگز به معنای جنگ طلبی و اصالت دادن به جنگ نبوده و نیست.

بار ارزشی این عناوین ناظر بر روح قهرمانی، پهلوانی، فداکاری و از جان‌گذشتگی است. همان که با خلق شور و حماسه و گاه چون نَفَسی قدسی ظرفیت و توانمندی افراد بشر را برای هم افزایی و نیل به افق های برتر در زندگی جمعی در مقیاس ملی و بلکه جهانی بسیج می کند.

ارزش گذاری مشترک  بشری در این واژگان درخشان از بابت نَفس متعالی دفاع از سرزمین، ناموس، آزادی، هویت و موجودیت فرد و جامعه و ایستادگی در برابر جنگ و تجاوزی است که از طرف جنگ طلبان تحمیل می‌شود و اساس صلح، دوستی و جلوه های برحق و زیبای همزیستی مسالمت آمیز را تهدید می کند.

صلح همراه آزادی، عدالت و عشق، مهمترین سهم در خلق بیشترین، زیباترین و برترین جلوه های هنری و آثار ادبی در همه سرزمین ها و ادوار تاریخ را به خود اختصاص داده است.

در ادبیات همه ملت ها سهم جنگ، تجاوز و اشغال، زور، خشونت، کشتار، تحمیل، ویرانی، آوارگی، ترس، فقر و قحطی جز مذمت، طرد، نفی و لعنت نیست.

دوستان عزیز؛

عقل و فطرت دو بال پرنده زیبای صلح است و اوج گیری بشر جز در ابتنای روابط انسانی بر عقل و فطرت ناشدنی است.

از این روست که صلح همواره به عنوان مظهری از توسعه و تکامل فرهنگی، چشم نوع انسان را در دیدن بلندترین قله های کمال، بینا و ذهنش را در فهم راه‌های فتح آن، توانا و همزمان قلبش را در نیل به موفقیت از شور و امید لبریز کرده است.

جنگ اما، ریشه در پشت کردن به فطرت، واگذاشتن عقل، پوشیدن چشم و بستن گوش از حقایق و ظرفیت های بزرگ زندگی و در واقع در ندیدن، ندانستن، نفهمیدن و نتوانستن دارد.

انسان، به معنای واقعی کلمه، بر اساس فطرت و عقل خود می اندیشد و تصمیم می گیرد بنابراین نمی تواند با انسان دیگر در جنگ باشد مگر اینکه از حقیقت وجودی و فطرت خود فاصله گرفته و یا به آن پشت کرده باشد.

حماقتِ ناشی از جهل و وَهم و ناامیدی ناشی از ناتوانی و ضعف، منشاء و بستر اصلی جنگ را می سازد.

شیطان به عنوان مهمترین و آشکارترین دشمن انسان به توسعه جهل و تضعیف انسانها و در مقابل هم قرار دادن آنان اهتمام دارد.

به جز شیطان کدام موجود میتواند یا می‌خواهد بین انسانها جنگ، درگیری، کشتار، فقر و جهل وجود داشته باشد؟

به جز عده بسیار کمی از اندیشمندان که از خود و نوع انسان ناامید بوده‌اند و راه به حقیقت زیبای هستی انسان و جهان نبرده‌اند، قاطبه صاحبان فکر و رای در مدح صلح و ذم جنگ تعابیر زیبا و حکیمانه بسیاری را ارائه کرده‌اند که من از آنان بهره برده‌ام.

حضار محترم؛

جنگ طرف پیروز ندارد، خسارت‌های فاتح آن بیشتر است و ادامه خواهد داشت. عدول از شأن انسانی، فطرت و عقل بزرگترین شکست است.

رویا ها در جنگ محقق نمی شوند. جنگ مرگ رویاهاست.

جنگ برای کسب قدرت، توهمی بیش نیست، آنچه در حقیقت و واقع قدرت می آورد عشق است.

شاید جنگ فقدان صلح باشد، ولی صلح فقدان جنگ نیست، صلح یک حقیقت تمام عیار است که عشق و زندگی را به تصویر می‌کشد.

صلح امری اصیل است و زندگی در پرتو آن یک حق ابتدایی همگانی است.

صلح برخلاف جنگ نسبتی با تحمیل ندارد، از این رو آنچه در پی جنگها بر مغلوب تحمیل می‌شود را حتی اگر اجتناب ناپذیر و به مصلحت باشد، هرگز نمی توان صلح نامید.

عشق، زیبایی، صلح، عدالت، آزادی و برادری، شکوفایی و هر مظهر دیگری از خوبی هرگز از جنگ زاده نمی‌شود.

تحقق هر خواسته معقول و منطبق بر ارزش‌های اخلاقی و فطری، حتماً راهی به جز جنگ دارد و حتماً در جنگ راهی برای آن وجود ندارد.

جنگ دردهای بشر را بیشتر، زخم هایش را عمیق تر و مشکلات جامعه را پیچیده تر و بزرگتر می کند.

نقش مخرب و آثار بازدارندگی جنگ ها در حرکت تکاملی جوامع حتی به طور تخمین نیز قابل محاسبه نیست.

جنگ در نقش امدادی بین نسلی در جامعه، خلل ایجاد می کند.

در جنگ آنچه از پا در می آید صرفاً پیکر سرباز نیست، بلکه یورش طوفان به باغ جوانه ها و شکوفه های زندگی است، به قول اندیشمندی به هنگام صلح پسران پدران خود را به خاک می سپارند و در زمان جنگ، پدران پسران خود را!

حضار محترم ؛

منطق صلح و مسالمت، در پذیرش دیگری، قبول تنوع و فهمیدن ضرورت تفاوت است. درک این گزاره فلسفی که «حقیقتِ تفاوت» معادل «حقیقت آفرینش» است، راهبرد کلانی را مطرح و برجسته می‌کند، بدین ترتیب که:

جهان لایتناهی و جریان عظیم آفرینش، موجودیت خود را مدیون اصالت تفاوت است، این بدان معناست که در فرض نفی تفاوت، امر خلق ممتنع و ناشدنی می بود.

تفاوت، زمینه و بسترساز وجود و توسعه در ابعاد موجودیت ها است، از اینرو موجبات تکثر را ممکن و البته ضروری می‌سازد.

نقش ایجادی و ایجابی تفاوت در برپایی جریان حرکت کمالی انسان و جهان، آشکارا ثابت است.

تعامل، رشد، توسعه و بالندگی و تعالی، پختگی و پیچیدگی و هر وصف کمالی متناظر دیگر برای تحقق، مرهون ضروری تفاوت است.

جنگ طلبی، ریشه در خودپرستی دارد. فلسفه جنگ، نفی موجودیت و نادیده گرفتن حقوق دیگران است.

بر اساس آنچه در باب اصالت تفاوت ذکر کردم، جنگ طلبی تلاشی مذبوحانه و در مغایرت با جریان عمومی آفرینش و محکوم و مطرود است. این یک نتیجه بنیادی و غیر قابل صرف نظر کردن است.

جناب رییس، خانم ها، آقایان؛

دستاوردهای شکوهمند بشر در سیر مبارزات آزادیخواهانه و عدالت طلبانه و ایستادگی در برابر سیاست های ظالمانه و سلطه جویانه و عناصر خودکامه و استعمارگران قدیم و جدید، اندیشمندان جهان را در بازگشت همه جانبه به کرامت بشری و ارزشهای اخلاقی و مبنا قرار گرفتن آنها در برقراری نظمی فراگیر و برپا داشتن ساختارهای متناسب و شایسته، امیدوار و مصمم ساخته است.

نتیجه مجاهدات تاریخی بشر که با رنج و درد جانکاه نسل ها و به قیمت خون پاک صدها میلیون انسان فداکار در سراسر جهان حاصل شده است، اهتزاز پرچم آزادی، عدالت، کرامت و حقوق همه جانبه بشر و عزم مشترک جوامع در ابتنای راهبردهای ملی، منطقه‌ای و جهانی بر آنها بوده است.

درخشش قدسی آزادی و عدالت در نگاه جهانیان، فارغ از ویژگی های قومی - نژادی، دینی– مذهبی، زبانی، فرهنگی و سرزمینی، آنچنان بوده است که اکنون به عنوان اصلی‌ترین معیار نظری و عملی در سنجش حقانیت دیدگاه ها و راهبردهای کلان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی مد نظر قرار گرفته است.

به طوری که سردمداران نظام سلطه، که اصلی ترین دشمنان آزادی و عدالتند، ناچار از توسل به نیرنگ و تزویر، در پشت نقابی از آزادی و عدالت، چهره واقعی خود را پنهان کرده اند.

از نشانه‌های بارز تعالی و تکامل در حرکت تاریخی بشر این است که به موازات افزایش شناخت متقابل آحاد و جوامع بشری، صلح و همزیستی مسالمت آمیز و همگرایی و هم افزایی برای استقرار و تحکیم بنیادی ترین ارزش‌های مشترک فطری، یعنی همان آزادی، عدالت و کرامت ذاتی و حقوق همه جانبه بشر، از جایگاه والاتری برخوردار گشته است.

در مقابل اما، اختلاف، خصومت، مناقشه و در راس آنها مظاهری چون جنگ، تجاوز، اشغال و کشتار، بیش از هر زمان دیگری در نزد جهانیان مطرود و منفور و نشانگر فقر و بلکه فقدان عقلانیت و مدنیت به حساب می آید.

نشست حاضر، که علی القاعده برای همفکری، جهت دستیابی به رهیافت های سازنده نظری و کمک به گشودن راه های عملی برای محو و یا محدود ساختن زمینه‌های تقابل نظامی، اعمال زور و خشونت و استفاده از جنگ افزارهای مخرب و ویرانگر، به ویژه سلاح های کشتار جمعی، تشکیل شده است از جمله مظاهر این روند رو به رشد است.

دوستان محترم؛

باهمین نگاه و برای تحقق اهداف نشست حاضر، می باید نگاهی به شرایط امروز جهان داشته باشیم.

در قرون اخیر سیاستمداران و حاکمان مستبد وسلطه جوی اروپایی همزمان باگسترش رقابت و جنگ در اروپا، به نام عمران وآبادانی، با هجوم وتصرف بخشهای مهمی از جهان، فقر، عقب ماندگی و ناامنی را به ملت ها تحمیل کرده، منابع آنانرا به غارت برده و فرهنگ و هویت آنان را نفی کردند.

اما توسعه آگاهی ملت ها وشکل گیری حرکتهای استقلال طلبانه وآزادی‌خواهانه در قرنهای ۱۹ و ۲۰ میلادی، استعمارگران را در تداوم سیاستهای تجاوزطلبانه و ضدبشری، با مشکلات و موانع جدی و بزرگی مواجه ساخت.

دو جنگ بزرگ جهانی مقدمه تغییر شرایط و برقراری نظمی جدید گردید.

جنگ دوم با برنامه ریزی سرمایه داری جهانی و رهبری آمریکا به سیطره پنج کشور آمریکا، شوروی، انگلیس، چین و فرانسه در قالب دوقطب ساختگی شرق و غرب برجهان انجامید.

دوقطبی که در ظاهر رقیب و معارض ولی در عمل مکمل و عامل بقا و دوام یکدیگر بودند.

در دوران این نظم، غارت ثروت و نفی هویت ملت‌ها، سرکوب آزادی، نقض استقلال و حاکمیت ملی و سلب حق تعیین سرنوشت ملت ها، به عنوان مولفه های اصلی سیاست، از سوی قدرت ها بر جهان تحمیل شد.

همچنین به راه انداختن و تحمیل جنگ ها، دخالت در امور حاکمیتی و سرزمینی دیگران، توسعه پایگاه های امنیتی و نظامی، کودتا علیه دولت های مردمی و مستقل و فشارهای اقتصادی به ملت‌های آزادیخواه، بخشی از سیاست ها و برنامه ها و اقدامات سیاسی حاکمان بوده است.

برقراری مسابقه تسلیحاتی و رقابت برای تصاحب سود صدها میلیارد دلاری سالیانه، فلسفه وجودی راهبرد جنگ را تبیین و توجیه می کند.

باید تصریح کرد که اقتصاد نظام سلطه و در راس آن سرمایه داری جهانی، عملاً و آشکارا یک اقتصاد جنگی است و بدون جنگ امکان ادامه حیات ندارد.

متاسفانه بزرگترین سازندگان و صادرکنندگان سلاح در جهان، در شورای امنیت سازمان ملل با حق وتو مسئول برقراری امنیت در جهان شده اند.

سازمان ملل متحد نیز که در پاسخ به مطالبات تاریخی ملت ها با هدف برقراری صلح و امنیت پایدار، به رسمیت شناختن استقلال و حقوق اساسی ملت ها و مشارکت دادن آنان در مدیریت جهان و برای جلوگیری از استعمار، سلطه گری، غارتگری و جنگ تاسیس شد، با ساز و کار پیچیده‌ای تحت سلطه آن دو قطب قرار گرفت.

سرمایه داری جهانی با ادعای رهبری جهان و با به اسارت گرفتن دموکراسی و آزادی، سلطه نامشروع خود را با سوءاستفاده از موجودیت سازمان ملل و با قدرت نظامی و ماشین جنگی در کل جهان گسترش داد.

در چند دهه اخیر آیا می توان از جنگی بین دو یا چند کشور و اشغالگری و یا از منازعات قومی داخلی در نقاط مختلف جهان سراغ گرفت که عوامل پیدا و پنهان قدرت های جهانی سلطه جو، در یک و یا همه اطراف تقابل های خونین و مخاصمات ویرانگر، نقش اساسی نداشته باشند!؟

مایه تعجب و شرمساری تاریخی بشریت است که عاملان اصلی جنگ ها، همزمان، در شورای امنیت به عنوان مرجع حل و فصل مناقشات و مسئول امنیت جهانی، خود را در مقام قضاوت قطعی قرار داده اند.

جنگ و یا اشغال کره، ویتنام، فلسطین، افغانستان، عراق، سوریه، یمن و جنگ های متعدد در آفریقا صرفاً نمونه هایی از بازی دوگانه قدرت های فاسد جهانی برای حاکمیت بر جهان و تسلط بر ملت ها است.

سیر بیداری ملت ها و گسترش خواست عمومی برای تغییر نظام جهانی سلطه، در ادامه، موجب سقوط حکومت دیکتاتوری و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی گردید. بسیاری از ملت ها به طور نسبی آزاد شده و استقلال خود را باز یافتند.

حذف نقش تقابل ساختگی پیش گفته که مبنای نظم حاکم بر جهان بوده است، قطب اصلی نظام سلطه، یعنی ایالات متحده آمریکا را در تداوم سیاست های سلطه طلبانه جهانی با چالش های اساسی مواجه ساخت.

بدین ترتیب، تروریسم که زاییده اندیشه و اراده عناصر پشت صحنه سرمایه داری سلطه گر جهانی است، با هدف توجیه نظم یک جانبه و ضد مردمی در سراسر جهان توسعه یافت.

اینک پس از سه دهه، با تداوم بیداری انسانی و اوج گیری مطالبه حقوق اساسی برای اعمال حق حاکمیت ملت ها و همچنین با شکست سیاست های اقتصادی و اجتماعی سلطه گران بین المللی و آشکار شدن ناکارآمدی ساختارهای تعبیه شده تحمیلی، این نظم یک جانبۀ ظالمانه و شیطانی با ناپایداری و خطر فروپاشی مواجه شده است.

نَفَس این نظم نامشروع که صرفاً با تکیه بر قدرت برتر تسلیحاتی و سلطه نظام بانکی و پولی جهان‌روا و ساز و کارهای بر آمده از جنگ دوم جهانی به حیات خود ادامه داده است، اکنون به شماره افتاده است.

به همین دلیل و با هدف نجات نظام سرمایه داری، سردمداران سلطه گر جهانی به تکاپو افتاده اند تا این جریان بیداری و مطالبه انسانی را مدیریت نموده و جغرافیای سیاسی و نظم جدیدی را در راستای تداوم منافع نامشروع خود، و در عین حال متناسب با شرایط جدید، پایه گذاری نمایند.

تهاجم و تصرف اوکراین و در ادامه بازیابی بخش های اصلی شوروی سابق را باید گام اول برای ایجاد تغییرات بزرگ و استقرار نظم جدید مد نظر آنان به شمار آورد.

به زعم آنان اشغال اوکراین توسط روسیه، تصرف تایوان توسط چین و سلطه آمریکا بر ایران، حلقه اولیه طرح را تکمیل کرده و علاوه بر اینکه به مناقشات چند ده ساله پایان می داد شرایط جدیدی را نیز بر جهان حاکم می کرد.

علاوه بر آثار ملی و منطقه ای، اهمیت و آثار بین المللی مقاومت مردم اوکراین در برابر این تهاجم شیطانی را باید در بر هم زدن و شکست نسبی و یا کامل این نقشه ضد انسانی ارزیابی کرد.

مقاومتی که با حمایت بسیار گسترده و آگاهانه عموم ملت های جهان همراه شده است.

موج بیداری انسانی ناشی از مقاومت ملی اوکراین و استقبال جهانی ملت ها از آن، به باور بسیاری از دلسوزان، اندیشمندان و مصلحان، فرصتی تاریخی برای ظهور اراده عمومی جهانی در جهت ریشه کنی جنگ و برپایی صلح پایدار را فراهم ساخته است.

اخیراً طی نامه ای به رییس جمهور محترم اکراین، در یک بحث تحلیلی چرایی حمله به اکراین و اهمیت مقاومت ملی مردم این کشور در ساخت نظم انسانی آینده را تشریح کردم.

حضار محترم؛

حمله به اوکراین نه تنها جلوه ای آشکار از چهره خشن و ضد مردمی تمرکز قدرت و ثروت و تلاش برای ارضای روحیه قدرت طلبی، خودکامگی، خودشیفتگی و شهرت طلبی را به نمایش گذاشت، بلکه موجب افشای نقش سلطه گران ضد بشر و برنامه های دراز مدت آنان برای تداوم سلطه بر جهان و تحمیل وضع نابسامان بر مردم مظلوم کشورهای مختلف شده است.

من بارها و به مناسبت های مختلف با ارسال نامه دوستانه به برخی از سران منطقه و هشدارهای مکرر در مصاحبه ها و سخنرانی های خود، قصد قدرت ها برای جنگ افروزی در منطقه، به ویژه به خاطر نقشه آنان برای ایجاد نظم جدید را یادآور شده‌ام. بارها لزوم هوشیاری رهبران منطقه برای بازی نکردن در زمین سیاست‌های آنان و اینکه جنگ طرف پیروز ندارد و همه ضرر خواهند کرد را مشفقانه و البته به صراحت مورد تاکید قرار داده ام.

آقای رییس ، حضار محترم؛

نیک می دانید تا زمانی که قدرت در شورای امنیت سازمان ملل و ثروت و ساختار پولی و بانکی جهان، به طور انحصاری، در دست عده ای خاص از سرمایه داران بین الملل است، ساز و کارهای سازمان ملل نیز ناکارآمد بوده و همچون گذشته، برای تثبیت، تداوم و گسترش این وضع مورد سوءاستفاده قرار خواهد گرفت.

غول رسانه‌ای جهانی نیز به طور کامل زمینه ساز و توجیه کننده اقدامات آنان خواهد بود.

وقتی کسانی به صرف داشتن انبارهای مملو از سلاح های اتمی، شیمیایی، میکروبی، هارپ و امثال آن، خود را صاحب حق بیشتر و انحصاری و مالک کشورها و مردم جهان دانسته و اصرار دارند اراده خود را بر ملت ها تحمیل کنند، آیا می توان شرایط بهتری را انتظار داشت.

تا زمانی که عده ای خود را برتر و دیگران را شهروندان درجه دو قلمداد کرده و دوام حاکمیت سیاسی و اقتصادی خود را در نفی دیگران می جویند، شرایط نامناسب جهان و فقر، محرومیت، ناامنی و جنگ همچنان در بخش های وسیعی از جهان ادامه داشته و گسترش خواهد یافت.

تا زمانی که ثروت و قدرت در یک سو و فقر و ضعف در سوی دیگر انباشته شده باشد، تا زمانی که بیش از یک میلیارد جمعیت جهان در فقر مطلق و بیش از 3 میلیارد نفر در فقر به سر می برند و از سوی دیگر ثروت عده‌ای قابل وصف و شمارش نیست، تا زمانی که قدرت تصمیم گیری، نهادهای امنیتی و انبارهای سلاح در یک سو متمرکز و در دیگر سو حدود 8 میلیارد جمعیت جهان در اداره جهان نقش تاثیرگذار ندارند و تا زمانی که خلق پول و جبران کسری از جیب ملت ها و سلطه دلار و بانک ها بستر انتقال ثروت ملت ها به قطب سرمایه داری است، چگونه می توان انتظار صلح پایدار و آرامش و امنیت را  داشت!؟

خانم ها و آقایان؛

اما تصدیق می فرمایید که وضع موجود قابل دوام نیست و  نظام سلطه اکنون بیش از هر زمان دیگری برای اداره امور جهان ناتوان شده است.

سرمایه داری لجام گسیخته، همه ارزش های مشترک بشری از جمله آزادی و دموکراسی را به گروگان گرفته و با سلطه بر جهان، جز فقر و شکاف طبقاتی، جدایی و تقابل کشورها، تسلط گروه‌هایی اندک بر سرنوشت ملت‌ها، حاکمیت سایه تهدید و جنگ بر بخش وسیعی از جهان و برقراری جریان یک سویه ثروت از تمام جهان به مرکز سرمایه داری جهانی حاصلی در بر نداشته است.

ساز و کارها و سیاست های ناعادلانه در بن بست قرار گرفته است و جهان نیازمند تغییر و تحول اساسی و استقرار نظمی بر اساس منافع و مصالح بشری است.

نظمی که بر پایه انسان محوری و مدیریت مشترک آحاد مردم و با حذف معیارها و ارزش های سلطه طلبانه که بر اساس اختلاف اندازی و جنگ بین ملل و جوامع برقرار می شود، استقرار یابد.

نظمی که بر پایه به رسمیت شناختن حقوق اساسی و کامل تک تک انسانها و با مشارکت و نظارت دائمی آنان برپا شود.

نظمی که در سایۀ آن آزادی کامل و بی قید و شرط و عدالت همه جانبه برای همگان تضمین شود.

نظمی که در آن هر نوع انحصار و احتکار در قدرت و ثروت، ممنوع باشد.

نظمی که در آن تمام انسانها عزیز و محترم باشند و به طور مساوی از همه حقوق برخوردار و در ثروت طبیعی شریک باشند.

نظمی که در آن انسانهای صالح، دلسوز، عاقل و مدافع حق با مشارکت گسترده و همه جانبه مردم، جهان را بر اساس عدالت، صداقت و حفظ کرامت انسانی اداره کنند و زمینه رشد و تعالی همگان را در تمامی عرصه های اجتماعی فراهم نمایند.

این نظم جز با همدلی، اتحاد و همراهی تمامی آزادی خواهان و عدالت طلبان و آحاد مردم جهان بر پا نمی‌شود.

امروز در نقطه عطف مهم و تاریخی قرار داریم. نقاب از چهره زورمداران و فریبکاران افتاده است و ملت‌ها بیدار شده‌اند.

آزادگان، رهبران اجتماعی و صاحبان قلم و رسانه در تسریع این روند و ارتقاء آگاهی ملت ها نقش کلیدی دارند. تولد انسان جهانی و برپایی جهان انسانی سرشار از آزادی، عدالت و کرامت نوع بشر، بر پایه معرفت عمومی، ارتقاء عقل ها و اندیشه ها و شکوفایی فطرت انسانی که در انسان کامل متجلی است، سرعت گرفته و در شرف تحقق است.

امروز بر همه ملت ها، دلسوزان، اندیشمندان، صاحب نظران و اشخاص صاحب نفوذ و اثرگذار فرض است که در مسیر اصلاح وضع موجود و برقراری نظم انسانی و عادلانه بسیج شوند و با جدیت و وحدت این هدف مقدس را دنبال نمایند.

از شما و همه انسانهای آزاده دعوت می کنم که همه با هم به جریان عمومی انسانها بپیوندیم و برای برپایی آن جهان بسیار زیبا، انسانی و دوست داشتنی همراهی و تلاش نماییم.

با آرزوی محو جنگ، تجاوز، اشغال، فقر و محرومیت در سراسر جهان و دعا برای برداشته شدن سایه تهدید و ظلم از سر ملت های تحت ستم به ویژه فلسطین، سوریه، یمن و افغانستان، برای این اجلاس موفقیت درانجام رسالت مهم ریشه کنی جنگ و برقراری صلح مسئلت دارم.

موفق و سربلند باشید.

نظرات

اخبار مرتبط

اپلیکیشن دولت بهار دسترسی ساده تر و اطلاع از اخبار مهم
نصب