1401/03/13-11:56

یقه چه کسی را باید چسبید؟!

 یقه چه کسی را باید چسبید؟!

جعفر بخشی بی نیاز

در دقایق اولیه ی حادثه فرو ریختن برج متروپل در آبادان گزارشگر صدا و سیما ابعاد فاجعه را محدود به صدمات جزیی عده ای کرد و گفت که در این حادثه برخی شهروندان آسیب های جزیی دیده اند. که احتمالا منظورش این بود که دقایقی دیگر به طور سرپایی معالجه و به خانه های خود مراجعه خواهند کرد. اما از ساعت ۱۲ و ۴۰ دقیقه روز دوشنبه دوم خرداد ۱۴۰۱ که مترو پل فرو ریخت تا به امروز ( چهارشنبه ۱۱ خرداد ماه سال ۱۴۰۱ ) نزدیک به ۳۸ نفر قربانی این حادثه تلخ شده اند و هنوز عده ی نامعلومی هم زیر آوار هستند. قرارگاه خاتم الانبیای سپاه پاسداران هم وارد ماجرا شده و مسئولیت آوار برداری و تخریب ساختمان را به عهده گرفته است. آبادان و خوزستان در ماتم و اندوه به سر می برد و ایران سراسر در غم جانباختگان آبادانی سوگوار است.‌

 بی تردید اگر متروپل در آبادان فرو نمی‌ ریخت و بنای ناپایدار فساد در خیابان امیری آبادان به خاک نمی نشست ؛ محال بود کسی از گند کاری‌ های سازنده ی این بنا یعنی عبدالباقی مطلع شود. هر چند که عبدالباقی‌ های دیگری به مراتب گردن کلفت تر از باقی آبادانی در گوشه‌ای از این کشور سفره‌ای برای خود پهن کرده‌اند و با ریاکاری و باند بازی برای خود کاخ‌ های رانتی، و برای دیگران بدبختی و فلاکت به ارمغان آورده اند.

 در این میان و به دلیل عمق حادثه ؛ همدلی و همزبانی مردم ایران التیام زخم ناسور مردم رنج دیده ی آبادان شد. پیامهای تسلیت از گوشه و کنار ایران فراتر رفت و در آن سوی مرزها به فرش قرمز جشنواره ی کن هم رسید.

در این میان اما سکوت یک نفر بیش از هر پیامی به چشم آمد و آن اجتناب دکتر احمدی نژاد از صدور پیام هم دردی و تسلیت به مردم آبادان بود!

روز چهارشنبه یازدهمین خرداد ، سرانجام آقای جوانفکر مشاور رسانه ای احمدی نژاد پیامی را در کانال خود منتشر کرد که بر شکسته شدن قفل سکوت رئیس جمهور اسبق حکایت می کرد. او با طرح برخی پرسش های معنادار گفت: دلم با خوزستان و مردم داغدیده ی آبادان است.

بی تردید مردم شریف آبادان و اساسا جنوبی های خونگرم از ارادتی که دکتر احمدی نژاد به آنها دارد ؛ به خوبی مطلع اند و نیک می دانند که واژه به واژه ی کلام دکتر در این حادثه تلخ، از راستی آزمایی قلبی ایشان حکایت دارد.

و این که دکتر احمدی نژاد گفته که من چه باید بگویم یا در باره کدام بخش بگویم؟ و چگونه بگویم؟ و اساسا به چه کسی بگویم سخن تامل برانگیزی بر این اتفاق و حوادثی از این دست است که باندهای فساد بانی و خالق آنها هستند!

ساختمان سازی و به طور کلی احداث سازه در ایران باید از اصول و قواعد مهندسی دقیق و قانونمند تبعیت کند اما سوال این است که اساسا چرا ریزش ساختمان‌ ها در ایران، با وجود تاکید بر استاندارد سازی و پیگرد قانونی مقصران این حوادث، همچنان تکرار می‌شود؟ و یا چه دستگاه، نهاد یا اشخاص و مسئولانی باید پاسخگوی مردم در این زمینه باشند؟

حرف آخر این که کوه تسلیت هم در مقابل قامت زخم خورده ی آبادانی های داغدار بایستد و هزاران واژه ی همدردی و همدلی هم به خانواده های داغدار گفته شود در کاستی این حادثه ی بسیار تلخ و غم انگیز تاثیر چندانی ندارد. حتی آبادانی های عزیز هم به خوبی می دانند که گرانی مصالح ساختمانی و خروج سرمایه های بخش خصوصی ؛ تبعات ناخوشایندی را در احداث سازه های مسکونی و غیر مسکونی به دنبال داشته است. پیمانکاران و شرکت های ساختمان سازی در نتیجه گرانی مصالح ساختمانی به دنبال کاهش هزینه های احداث سازه هستند و اغلب بدون توجه به تبعات این تصمیم، کمترین بودجه را برای ساختمان سازی در نظر گرفته و بیشترین بهره را می برند؛ اقدامی که نتیجه آن، کاربرد مصالح بی کیفیت، سازه‌ های غیر استاندارد و حوادث سهمگین است که در نهایت بهای آن نه فقط از جیب که از جان مردم هزینه می شود‌.

برای اتفاقی که در متروپل آبادان افتاد و جان عده ای از هموطنان مان را گرفت و ایران را سراسر عزادار کرد، یقه چه کسی یا نهاد و سازمانی را باید چسبید؟ به راستی چرا زنگ های خطر و هشدارهای پیش هنگامی که در ایران و درباره مسائل مختلف و از سر دلسوزی به صدا در می آید، به موقع شنیده نمی شود؟ آیا گوش شنوایی وجود ندارد یا آنکه مسئولان ذیربط ترجیح می دهند خود را به ندیدن، نشنیدن و نفهمیدن بزنند؟!

نظرات

اخبار مرتبط

اپلیکیشن دولت بهار دسترسی ساده تر و اطلاع از اخبار مهم
نصب