یادداشت جوانفکر درباره 'مردمی سازی'/ با دولت حداقلی و تحمیلی رضایت مردم جلب نمیشود!
برخی تصور کرده اند که با تضییع حقوق ملت و چشم بستن بر قهر مردم از انتخابات، می توانند یک دولت حداقلی را به روی کار بیاورند و با انجام برخی فعالیت ها، رضایت ملت را جلب نمایند! غلط بودن این انگاره، امروز بیش از همیشه خود را نشان داده است.
دولت بهار/ علیاکبر جوانفکر: شاخصه «مردمی بودن» یا به تعبیری دوستدار و حامی مردم بودن، علاوه بر آنکه یک امر ذاتی و اعتقادی است، متکی به کسب معرفت نسبت به مردم و جایگاه رفیع آنان است و هنگامی دوام و استحکام پیدا می کند که ساختارمند شود و در رفتار، گفتار، تصمیمات و اقدامات مدعیان مردمی بودن، ظهور و بروز عینی داشته باشد.
کاملا مبرهن است که "مردمی بودن" یک برچسب نیست که بتوان آن را به یک دولت سنجاق یا الصاق کرد و از رهگذر آن انتظار داشت که رفتار، تصمیمات و اقداماتش، مردمی شود یا به رضایت عامه مردم بیانجامد!
به رسمیت شناختن ملت به عنوان صاحب اختیار، مالک و تصمیم گیر اصلی کشور، اولین نشانه مردمی بودن یک دولت یا نظام حکومتی است، به این معنا که اراده و خواست مردم در همه امور جامعه جاری شود و در هر لحظه بتوان آن را در تصمیمات خرد و کلان کشور، مورد سنجش قرار داد.
"مردمی بودن" همچنین یک امر ذاتی است. مفهوم روشن این سخن آن است که دولت مردمی، لزوما باید برآمده از متن مردم و نه تحمیل شده از طبقه اشراف و باند ثروت و قدرت باشد.
برخورداری از رای و حمایت اکثریت قاطع ملت، از ضرورت های اولیه برای اثبات مردمی بودن یک دولت و اثبات قابلیت آن، برای برآورده ساختن مطالبات به حق مردم است.
برخی تصور کرده اند که با تضییع حقوق ملت و چشم بستن بر قهر مردم از انتخابات، می توانند یک دولت حداقلی را به روی کار بیاورند و با انجام برخی فعالیت ها، رضایت ملت را جلب نمایند! غلط بودن این انگاره، امروز بیش از همیشه خود را نشان داده است.
وقتی مردم، در اعتراض به تضییع حقوق خود، از شرکت در انتخابات اجتناب کرده باشند، قهرأ دولت تحمیلی ناشی از برگزاری چنین انتخاباتی را به رسمیت نخواهند شناخت و تلاش ها و اقدامات به عمل آمده نیز نمی تواند تامین منافع مردم و جلب رضایت آنان را درپی داشته باشد.
چگونه ممکن است مقامات مسئول و عالیرتبه، به نقاط دور و نزدیک کشور سفر کنند، به دیدار مردم بروند، به سخنان آنان گوش فرادهند و پای درد دلهایشان بنشینند اما در مقام عمل، تصمیماتی بگیرند که وقتی به اجرا در می آید، نه فقط بازتاب دهنده هیچیک از خواسته ها و مطالبات به حق مردم نیست، بلکه صدای اعتراض آنان را در تمام کشور به آسمان بلند کند!؟
در شرایطی که شواهد عدیده، بر همسو نبودن تصمیمات دولت با خواست مردم و عمیق تر شدن فاصله میان دولت و ملت دلالت دارد، آیا سخن گفتن از «مردمی بودن» دولت، تاکید بر یک تصور واهی و خالی از واقعیت نیست؟
مردمی بودن همچنین ریشه در اعتقادات و باورها دارد. فردی یا مجموعه ای که برای مردم اصالت قائل نیست و رای و نظر آنان را در اداره امور کشور، صرفا یک امر تشریفاتی به حساب می آورد، چگونه می تواند داعیه مردمی بودن داشته باشد؟
گماشتن یک «دستیار»، برای آنچه که "مردمی سازی" دولت توصیف شده نیز، از شناخت و برداشتی ناصواب نسبت به مفهوم «دولت مردمی» حکایت می کند، زیرا این انتصاب، فی نفسه اصل مردمی بودن دولت را زیر سوال می برد!
هیچ تجربه ای از گذشته وجود ندارد که نشان دهد یک دولت با انتصاب دستیار و صدور بخشنامه، توانسته باشد وجهه مردمی برای خود کسب کند. اذعان به تعلق منابع عظیم ثروت و قدرت کشور به مردم و برنامه ریزی متمرکز و هدفمند برای سهیم کردن یکسان تک تک مردم در آن، از لوازم اساسی و اولیه برای باورمند کردن مردم به مردمی بودن یک دولت است و هر تلاشی خارج از این قاعده، جز تحمیل هزینه بر مردم، ثمر دیگری درپی نخواهد داشت.
نظرات