پیجر قطار اقتصادی دولت را خاموش و یا تنظیم کنيد!
روح الله بیگی
فرض کنید با یک قطار از طریق مترو در تهران از ۱۵ خرداد تا دروازه دولت می خواهید بروید. وقتی درون قطار نشستید و از مبدا ۱۵ خرداد حرکت کردید به محض حرکت، پیجر مترو می گوید: ایستگاه بعدی؛ ایستگاه میدان امام خمینی. وقتی به این ایستگاه می رسید تابلوی ایستگاه چیز دیگری نوشته است و هیچ اثری از این میدان نیست. باز قطار به حرکت ادامه می دهد و بلافاصله پیجر قطار می گوید ایستگاه بعدی؛ ایستگاه سعدی. وقتی به این توقفگاه می رسید آثاری از سعدی نیست. مجدد قطار به راه می افتد و پیجر قطار می گوید ایستگاه بعدی؛ دروازه دولت. وقتی به آن جا می رسید هیچ خبری از دولت نیست.
در طی این مسیرها وقتی مسافران قطار این اعلان ها را می شنوند و با تابلوها تطبيق می دهند میبینند که گفتار پیچر قطار در حال حرکت، با تابلوها هم خوانی نداشته، هاج و واج به همدیگر نگاه می کنند و سری تکان می دهند و بعضا نیز پوزخندی می زنند و میگویند بی خیال! چرا که اصلا پیجر قطار با مسیر در حال حرکت تنظيم نشده و صدای اعلامی نیز برای خط و مسیر دیگری است و یا این که ایستگاه های اعلامی در خط پیشرو، پس و پیش است و حال با این شرایط چه بسا در طی این مسیرها نیز خیلی از مسافران بی سواد، نابینا و یا افرادی بدون اینکه به تابلوهای مسیر دقت نمایند با اعلام پیجر از قطار پیاده می شوند و زمانی که نگاه شان به تابلو ایستگاهی که پیاده شدند می افتد می بینند که این ایستگاه با آن چیزی که صدایش را شنیده اند متفاوت است ولی دیگر پیاده شده اند و قطار هم رفته است و با این حال لوکوموتیو ران هم فکر می کند مسافران را به نحو احسن به مقصد رسانده است.
دقیقا امروزه وضعیت اقتصادی ما هم کاملا مشابه همین قطار در حال حرکت در متروی تهران است. بعضی از مدیران اقتصادی و دولتی دقیقا مثل پیجر قطار عمل می کنند و چیزی می گویند که کاملآ متفاوت با وضعیت امروزی جامعه است. وقتی در قطار نشستید چیزی می شنوید و زمانی که در درون جامعه هستید چیز دیگری را می بینید که باهم همخوانی ندارد. وقتی دولت مردان امروزی حرف می زنند گمان می کنیم در یک دنیای رویایی و کشوری نرمال زندگی می کنیم و همه چیز برای شهروندانش فراهم است و درونش گل و بلبل است ولی در عمل زمانی که در بازارهای ایران قدم می زنید دنیای واقعی زندگی را حس می کنید و می بینید که تمام گفتارها سرابی بیش نیست.
وقتی نمایندگان مجلس قانون و دستورالعمل می نویسند که کالاهای اساسی می بایست به قیمت اولیه برگردد می بینید که نه تنها به روز اولیه برنگشت بلکه روز به روز هم قیمت کالاها افزایشی شد و هیچ خبری از قانون و دستورالعمل ها نیست.
وقتی مدیران اقتصادی دولت می گویند که تورم کاهش یافته است زمانی که به فروشگاهها و حتی بازارچه های محلی می روید چیزی از کاهش تورم نمی بینید. وقتی مدیران دولتی و بعضی از نمایندگان مجلس از افزایش صادرات و فروش نفت و رشد اقتصادی می گویند ولی در عمل در سفره مردم اثری از فروش مازاد نفت و رشد اقتصاد نمی بینید و یا وقتی دولتی ها از آزاد سازی منابع مالی ایرانی در خارج از کشور می گویند ولی در بازار ارزی کاهشی از نرخ دلار نمی بینید. وقتی مکررا مديران دولتی بخشنامه و دستورالعمل برای اعطای تسهیلات بانکی به مردم برای بانک ها می فرستند و می گویند بانک ها می بایست به مردم تسهیلات بدهند. زمانی که به تک تک بانک ها برای دریافت حداقل تسهیلات برای اجاره نشینی و یا... می روید خبری از وام نیست.
وقتی مدیران دولتی از ايجاد اشتغال زایی میلیونی می گويند به دور و بر و فاميل و... نگاهی می اندازید می بینید که از تکتک اطرافیان بیکارتان حتی یک نفر هم سر کار نرفته است باز دچار تردید می شوید و می گویید این اشتغال زایی هم شاید به نفع فرزند آوری برای افاغنه بوده است!
سالانه دولتها رقمی حدودا تا ۱۴ میلیارد دلار برای تأمین کالاهای اساسی ارز تخصیص می دادند و به نوعی قیمت های بازار داخلی را با این تخصیص ها آرام نگه می داشتند ولی رئیس دولت فعلی جراحی اقتصادی کردند و خواستند مقدار تخصیصی این مبالغ ارزی را از بین ببرند ولی در اجرا و عمل نتوانستند و به کلی بازار کالاها را بهم زدند و یک چای دبش هم از رویش خوردند. فقط گرانی اش برای مردم ماند و جراحی اقتصادی هم به هم خورد و همان مقدار ارز را هم دوباره برای تأمین کالاها تخصیص می دهند بدون اینکه مردم از قیمت ها راضی باشند.
با اين شرح حال به نظر می بایست دولت مردان پیجر اقتصادی را خاموش کنند و یا این که آن را با وضعیت موجود اقتصادی بازار ایران ما تنظیم نمایند چون گفتمان مدیران اقتصادی با واقعیت های موجود در جامعه هم خوانی نداشته و سرابی بیش نیست. در حال حاضر علاوه بر تحمل رنج گرانی و اجاره نشینی، شنیدن اين واژه ها به طور مضاعف مردم را آزار می دهد.
نظرات