دکتر احمدی نژاد در جمع مردم انقلابی مشهد مقدس: مهمترین اسارت انسانها، اسارت فقر است + فیلم
دکتر محمود احمدی نژاد روز چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹ ضمن حضور در مراسم جشن مبعث پیامبر مکرّم اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) که در حسینیه حضرت فاطمه زهرا(س) مشهد مقدس برگزار شد، در جمع مردم انقلابی این شهر گفت: یکی از مهمترین انواع اسارت انسانها، اسارت فقر است، اگر فقر در جامعه بیاید انسانها چطور میتوانند به مسائل مهم خودشان، به کمال و ارزشهای انسانی خودشان، فکر کنند؟ پیامبر(ص) آمد برای انسانها فرصت درست کند و انسانها را آزاد کند تا انسانها با آزادی تصمیم بگیرند و با آزادی بفهمند، اگر انسانها آزاد نشوند هیچ حقیقتی در این عالم حاکم نمیشود.
به گزارش دولت بهار، متن کامل سخنرانی ایشان به شرح زیر میباشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
خدای بزرگ را سپاسگزارم که در بهترین شب سال این توفیق را عنایت کرد در جوار بارگاه عظیم امام رضا علیه السلام در خدمت شما عزیزان جمعی از مردم انقلابی، مؤمن، آگاه، عاشق پیامبر(ص) و آل پیامبر(ص) از خطّه خراسان بزرگ باشیم. صمیمانه این عید را به همه شما، به ملّت ایران، جامعه بشری و و عالم هستی تبریک عرض میکنم. امشب جشن همه عالم است، جشن نوع انسان، همه اقوام، همه رنگها، نژادها در طول تاریخ است، شما میدانید خدای متعال برای هدایت انسانها و به تناسب رشد و کمال انسانها پیامبران را فرستاده است، پیام یکی است، حقیقت یکی است، راه خدایی شدن انسان یکی است، اما انسانها در سیر کمال در هر زمان در یک سطحی هستند، همان پیام را وقتی حضرت آدم ابلاغ میکند در یک سطحی ابلاغ میکند، حضرت ابراهیم در یک سطح دیگر و حضرت موسی و حضرت عیسی علیهم السلام اینها هر کدام سطوح ابلاغشان متفاوت است. چرا متفاوت است؟ چون انسانها دارند به کمال میرسند، سطح رشد و کمال انسانها تغییر کرده، و انسانها بالاتر آمده اند، اما امشب شبی است که بشر، نوع انسان به سطحی رسیده است که همه پیام، همه هدایت و همه حقیقت یکجا بر او عرضه بشود، جشن بشریت است، جشن رشد و کمال انسانهاست. به جایی رسیدهاند که همه حقیقت را خدا یکجا بر بشر عرضه کرده است و میگوید به جایی رسیدهاید که میتوانید راه را پیدا کنید و حرکت کنید، بعد از پیامبر خاتم، پیامبری نخواهد آمد. آخرین فرستاده الهی، حضرت محمد مصطفی(ص) همه پیام را فرستاده است، البته برای اینکه این پیام درست فهم بشود و فهم واحدی در عالم به وجود بیاید، انسانها متّحد بشوند، و بتوانند این فهم را در عرصه زندگی پیاده کنند، اوصیاء، ائمه و صالحان هستند و خدا انسانها را تنها نمیگذارد. پیامبر اشرف مخلوقات است چون همه پیام را آورده، بالاتر از همه پیامبران است، چون مأموریتش سنگینتر است، مأموریتش کاملتر است.
امشب جشن است، جشن انسان و بزرگ شدن انسان است، شبی که خدا به بشریت مدال و نشان داده است، به نظرم خدا به انسانها کارنامه قبولی داده است که صلاحیت این را پیدا کردید که پیام و پیامبر را بفهمید و ادامه دهید. بله خدا پیامبر را باید جایی مبعوث کند که انسانها و مخاطبهای اولیه او به لحاظ تمدنی و به لحاظ کمالی، عقبتر باشند. اگر خدا پیامبر را در قوم پیشرفته، متعالی و کمال یافته میبرد، خوب ملت کمال یافته سریع جلو میرود و هنری نیست. هنر آن است که عقب افتاده ترین مردم، به لحاظ فرهنگی را پیامبر بتواند با این پیام متحوّل کند. این حرف درستی است، خوب در چنین شبی همهاش باید ذکر پیامبر را بگوئیم، ذکر پیامبر ذکر خداست، چون پیامبر بالاترین تجلّی خدای متعال است، جامع جمیع اسما الهی را بروز داده و متجلّی کرده است.
باید از پیامبر بگوییم و بشریت سرمایهای بالاتر از پیامبر و امروز جانشین پیامبر، پرچمدار پیامبر، خلف پیامبر، امام عصر علیه السلام ندارد. ما هر چه از پیامبر میگوییم داریم از انسان میگوییم و از انسان رونمایی میکنیم ، این چه موجودی است که خدا خلق کرده که در خلق او به خودش تبریک میگوید، خدا خودش به خودش تبریک میگوید، یک زمانی ما به هم تبریک میگوییم، اینجا چه کار عظیمی اتفاق داده است که خدا به خودش تبریک میگوید. فتبارک الله احسن الخالقین. خدا چه دید؟ به نظرم خدا آینهای خلق کرد که خودش را در آن دید، یعنی موجودی خلق کرد اسماء الهی را در این عالم مادّی متجلی کند و الّا ما که به خدا به آن معنا دسترسی نداریم و برای ما قابل لمس نیست، باید تجلّی او را ببینیم. یک آئینهای به نام انسان و انسان کامل خلق کرد و گفت من را میخواهید ببینید در این ببینید.
حالا من میخواهم چند جمله راجع به پیامبر عرض کنم. ببینیم پیامبر که بود؟ و برای چه آمد؟، چون بعثت پیامبر خاتم است. پیامبر برای همه بشریت بعد از خودش است، یعنی همه کسانی که بعد از پیام پیامبر به دنیا آمدهاند مانند ما مخاطبش هستند. خوب پیروی از پیامبر جز شناخت او راه دیگری ندارد و ما وقتی میگوئیم میخواهیم ازپیامبر پیروی کنیم، میخواهیم مثل پیامبر و شبیه پیامبر بشویم و ویژگیهای پیامبر را در خودمان ایجاد کنیم، و الّا یک کتاب خواندن و زندگی نامه خواندن نیست، باید حقیقت پیامبر را بشناسیم و مثل او بشویم. در تلاش کردن برای اینکه شبیه پیامبر شویم، به نسبتی که شبیه او بشویم، هستیم و انسانیم و کمال یافته هستیم و حقیقت داریم. و هر چه قدر از او دور شویم، چیزی در عالم وجود ندارد.
شما ببینید خدای متعال میفرماید ولَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ، این الگوست، الگو یعنی چه؟ یعنی مثل او بشوید، زیباترین الگویی که خدای متعال برای بشریت فرستاد عبارت است از پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی(ص). خوب این پیامبر ما چه بود؟، میخواهیم در یک کلمه بگوییم پیامبر ما پیامبر اخلاق بود که خدا به او فرمود وَإِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظيمٍ. اخلاق پیامبر خیلی زیبا بود عین زیبایی بود. هیچ کس از پیامبر بدخویی، کینه، بددلی، خودخواهی و مانند اینها را ندید، بالاترین احترام را برای نوع انسانها قائل بود.
آن عرب بیابانی دور افتاده از تمدن، خاکی و به هم ریخته خدمت پیامبر میآمد پیامبر آنچنان این را احترام میکرد، تحویل میگرفت و شخصیت حقیقی او را به او نشان میداد که بعد از چند دقیقه اصلاً چیز دیگری بیرون میرفت. انگار خورشیدی در وجودش روشن میشد، بابت چه؟ بابت اخلاق. او پیامبر اخلاق بود. چقدر پیامبر ادب میکرد از بچه کوچک تا بزرگ، هیچ کس از پیامبر کوچکترین واژه نامناسبی را نشنید. ترشرویی ندید. بیاحترامی و تحقیر انسانها را ندید. پیامبر اخلاق بود. دیگر چه بود؟ پیامبر رحمت بود، به شما بگویم انسان منهای اخلاق دو ریال نمیارزد. طرف یک گوشه یک اسمی پیدا کرده، حالا یا مردم بهش دادند یا یک گوشه یک جوری اسمی پیدا کرده، آشنا هستند دیگر، پدر و مادر خودش را هم دیگر نمیشناسد.
پیامبر الگوست، اشرف مخلوقات است چطور بین انسانها همین طور میچرخد، پیامبر، پیامبر رحمت است، وجود پیامبر رحمت است. برای چه کسی؟ برای خویشاوندانش؟ همشهریهایش؟ فقط برای انسانها؟ رحمة للعالمین، رحمت برای همه عالم است. جنس پیامبر پر از رحمت است، میگوید میخواهی پیرو من باشی جنست باید رحمت باشد، وجودت باید پر از عشق به انسانها باشد نه فقط انسانها، به کل موجودات عالم. پیامبر میگوید شاخ درخت را نشکن، این مانند بال فرشته است، رحمت است و آن را هم دوست دارد. پیامبر عین محبّت به انسانهاست، میخواهیم مثل پیامبر بشویم باید قلبمان مالامال از عشق به انسانها باشد، اصلا شرط این که خدا حضرت موسی را به پیامبری برانگیخت این بود که برود دلش را پر از محبت انسانها حتّی به فرعون بکند. اگر کسی در دلش محبتی به انسانها نداشته باشد و دلش خالی از محبّت انسانها باشد دلش مثل سنگ است، نه فقط سنگ بل هم اضل، چون سنگ با کسی کاری ندارد، مگر یک کسی که دلش پر از کینه و نفرت است سنگ را بردارد و توی سر کس دیگر بکوبد، و الّا سنگ مگر به خودی خود به سر کسی میخورد؟
پیامبر وقتی شمشیر هم میزند از روی کینه شمشیر نمیزند، چرا شمشیر میزند؟ دو تا خدمت میکند، کینه با اشداء فرق میکند یکی به جامعه ظلم میکند باید دستش را قطع کرد، اما معنایش کینه نیست اولاً رحمت است به خود او، که بس است دیگر، بیشتر سقوط نکن. چقدر میخواهی از درجه انسان سقوط بکنی، و بعد هم رحمت برای جامعه است، که اجازه نمیدهد این ظلم را به جامعه ادامه دهد و تعدّی بکند. ببینید قرآن است، دارد میگوید وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ. حضرت موسی میرود سراغ فرعون. ابتدا که میخواهد برود می خواهد برود تحقیرش بکند یا دعوتش بکند؟ دعوت به حقیقت، دعوت به راه خدا، اصلاً پیامبر عزیز ما حضرت محمد مصطفی(ص)، آن موقع که اولین جلسه را با سران قریش گذاشت پیامبر است میداند آینده چه میشود آیا جلسه گذاشت و گفت که من چیزی به اینها میگویم که بتوانم بعداً حالشان را بگیرم؟ یا نه، رفت برای اینکه هدایتشان کند؟ رفت برای اینکه هدایتشان کند، اگر شما کسی را دوست نداشته باشی میروی برای اینکه هدایتشان کنی؟ میشود؟ میشود آدم کسی را دوست نداشته باشد، برای او خوبی بخواهد؟ نشدنی است.
خدا حضرت موسی را در کوره حوادث برد، به کتاب آداب نماز حضرت امام رحمة الله علیه مراجعه کنید، حضرت موسی خیلی سختی کشید، خیلی آوارگی کشید، فرار کرد، آمد گفت میخواهند تو را بکشند، در رفت و به کوه و بیابان فرار کرد، یک جا تک و تنها نشست و دیگر هیچ کس نبود، آمد دید دختران شعیب میخواهند آبیاری کنند، آمد گفت خدایا من خیلی فقیرم، یک چیزی به من بگو، از انجا هدایت شد و رفت خدمت حضرت شعیب، هشت سال یا ده سال برای حضرت شعیب عملگی و کارگری کرد، بعد هم ان مسائل کوه و طور پیش آمد، امام می.فرماید وقتی که دل حضرت موسی از رحمت پر شد، تازه به او گفت که إذهب الی فرعون، اصلاً عزیزان من هدایت جز از رحمت بیرون نمیآید. خدمت هم جز از رحمت بیرون نمیآید. مادر میخواهد بچهاش را تربیت کند، اگر نسبت به بچه رحمت نداشته باشد امکان ندارد، که بچه درست تربیت بشود، پیامبر رحمت، پیامبر ما، پیامبر تلاش و کوشش شبانه روزی بود، در راه خدمت به مردم، حل مشکلات مردم، هدایت مردم اصلاً آرامش نداشت، فَإِذا فَرَغتَ فَانصَب، اصلاً این یک لحظه آرامش نداشت و می.چرخید و میرفت سراغ آدمها تا جایی که خدا به او گفت بس است، چرا داری خودت را می کشی، لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ، تو چرا داری خودت را میکشی؟ خدا میآید و میگوید بس است. چرا؟ مردم را دوست دارد، رحمت است و میجوشد برای اصلاح جامعه.
یک موقعی ما با یک عالمی صحبت میکردیم بحث گشت ارشاد و زدن و اینها بود. من خدمت ایشان گفتم که حاج آقا چی خدمت این جوانها دادید که حالا میروید سراغشان و ازشان میخواهید، عالم عمیقی بود، گفتم پیامبر راه میافتاد میرفت سراغ آدمها، طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، نمینشست اینجا بگوید مردم بیایید، میخواهم هدایتان کنم، راه میافتاد میرفت سراغ مردم و توی مردم بود، حالا شما نشستید اینجا به شما مراجعه کنند؟ بعد اگر مراجعه نکردند آن برخوردها؟ خیلی عالم روشن ضمیری بود، رفت شب بیست ماه رمضان پشت منبر گفت من توبه میکنم، ما در برابر ملت کوتاهی کردهایم.
پیامبر خودش را برای مردم میکشت، پیامبر، پیامبر گذشت و مهربانی و عفو بود، چقدر به پیامبر صدمه زدند، خود پیامبر میگوید هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشد، و این آیه قرآن است، یعنی خدا تأیید کرده است، هیچ پیامبری به اندازه پیامبر خاتم اذیت نشد، اما با آنهایی که اذیتش کردند پیامبر چکار کرد؟ وقتی آمدند پیامبر است میداند اینها بعداً چه کار میخواهند بکنند، این جور نیست نداند که ولی تا آمدند نمیتواند نبخشد؟ عموی پیامبر را با آن وضع شهید کردند و جگرش را در آورد و به دندان کشید، به آن قاتل گفت برو من نبینمت که وقتی میبینمت به یاد حضرت حمزه میافتم. ولی آنها را هم بخشید و گفت بروید درست بشوید، چون پیامبر نیامده انسانها را تحقیر کند و خودش عزیز باشد، آمده دانه دانه را ببرد بالا، مثل یک معلمی است که وقتی دانشجو یا دانشآموزی نمره کم میآورد غصّه میخورد، نمیگوید من آمدهام نصفی را پایین بریزم، به من چه که پایین افتاد، به من چه که نمره نیاورد، مگر من آمدهام که همه نمره بیاورند. پیامبر گذشت، مهربانی و تواضع است، شرط پیامبری تواضع است، تواضع نه به معنای اینکه آدم کوچکنمایی کند، باور داشته باشد که کوچکتر است، این جور نبوده که پیامبر میخواسته نمایش بدهد، میرفته پایین صحنه مینشسته، نه!
داستان حضرت موسی را شنیدید، خوب مقام حضرت موسی(ع) خیلی بالاست، کلیم الله است، یعنی مستقیم با خدا سخن میگوید، خیلی شخصیت جالبی دارد حضرت موسی بین همه پیامبران. البته کمی قوی بوده و ظاهر خشنی داشته، کلیم الله است، پیامبر اولوالعزم است، پنج پیامبر اولوالعزم بیشتر توی عالم نیست، خدا به او میگوید دفعه بعد که میخواهی بیایی یک کسی را که از خودت پایینتر است بردار و بیاور، یا بدترین موجود روی زمین را بردار و بیار. این میآید درگیر میشود، پیامبر است، حضرت موسی است، خدا به او گفته، میرود سراغ آدمها، میگوید فلانی را ببرم، میگوید نه، خودش را با آنها مقایسه میکند، میآید و از آدمها عبور میکند، راه میافتد که برود برای ملاقات، توی راه یک سگ مریض را میبیند، می گوید خوب این که دیگر بیمار است و ظاهری هم ندارد، یک دفعه آن حقیقت درونیاش فریاد میزند، موسی چه میگویی؟ این مخلوق خداست، منصرف میشود و میرود محضر ربوبی، خطاب میآید چه شد موسی؟ چرا تنها آمدی؟، می گوید خدایا من هر کس را نگاه کردم دیدم من از او پایینتر هستم، خدا آنجا میگوید به عظمت و جلالم قسم همان سگ را هم میآوردی، ساقطت می کردم!، شرط پیامبری تواضع است، شرط هدایت جامعه تواضع است، تواضع یعنی انسان خودش را از همه کوچکتر بداند، باور کند، نه بگوید، شرط پیامبری تواضع است، البته الحمدلله تواضع توی جامعه خیلی زیاد است. دقت کنید همه این حرفها، حرفهای روز است، کدامش حرفهای خارج از روز است.
امشب شب پیامبر است هر حرف خوبی بخواهیم بزنیم همهاش به پیامبر برمیگردد، فقط یک ذرّه دقت میخواهد، پیامبر آمده است تا چکار کند؟ انسانها را بالا ببرد، آیا پیامبر آمده بر انسانها سیطره پیدا کند؟ آمده بر انسانها تحکّم کند؟ آمده برتری خودش را بر انسانها ثابت کند؟ پیامبر آمده اراده انسانها را آزاد کند یا اراده انسانها را سرکوب کند؟ اصلاً پیامبر، پیامبر آزادی است، پیامبر آمده انسانها را آزاد کند، خدا میگوید: وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الاَغْلالَ الَّتِى كَانَتْ عَلَيْهِمْ، پیامبرها آمدهاند انسانها را آزاد کنند، تا انسانها با آزادی تصمیم بگیرند و با آزادی بفهمند، و اگر انسانها آزاد نشوند هیچ حقیقتی در این عالم حاکم نمیشود، عدالت، اگر انسانها نخواهند عدالت پیاده شود، مگر میشود پیاده شود؟ امکان ندارد؟ انسانها کی میتوانند بخواهند عدالت را پیاده کنند؟ موقعی که آزاد باشند؟ آزاد نباشند چی را میخواهند انتخاب کنند؟ از مهمترین انواع اسارت انسانها، اسارت فقر است، اگر فقر در جامعه بیاید انسانها چطور میتوانند به مسائل مهم خودشان، به کمال خودشان و به ارزشهای انسانی خودشان، فکر کنند؟ به همین خاطر است پیامبر میگوید: کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کفرا، فقر باید از جامعه ریشه کن شود تا انسانها آزاد شوند. پیامبر آمد برای انسانها فرصت درست کند. در مهمترین مسائل نظر مردم را میخواست، ما مهمتر از جنگ احد نداریم، جنگ احد آمدند جنگ را تمام کنند، شما بروید توی آن دوران، در آن سالی که جنگ احد پیش آمد، مهمتر از ان موضوعی نبود، پیامبر همه را جمع کرد که این چنین موضوعی دارد پیش میآید، چیکار کنیم؟ نظر بدهید؟ پیامبر آمد که آقا به همه احترام بگذاریم، پیامبران آمدند که انسانها را آزاد کنند، آزادی نباشد انسانیت طلوع نمیکند،
به خدا آن افرادی که میگویند ما میخواهیم جامعه را درست کنیم و جلوی فساد را بگیریم، ارزشها را پیاده کنیم، اما آزادی را محدود میکنند، دروغ میگویند، انسانها باید آزاد باشند، بیاندیشند، من خیلی از این مسائل خاطرات تلخ دارم، گفتند آقا مردم را آزاد بگذارید فساد میکنند، خدای متعال انسانها را خلق کرد و به آنها اختیار داد، خدا نگفت فساد میکنند، شما میگویید فساد میکنند؟ نعوذ بالله شما بهتر از خدا میفهمید؟ عزیز من فساد مال محدودیت آزادی و انحصار آزادی است، یک عده قلیلی آزادند هرکار دلشان بخواهد میکنند، اکثریت مردم آزاد نیستند، خوب فساد میشود دیگر. اگر یک کسی آزاد بود که دستش را توی بیت المال بکند، هشتاد میلیون آزاد بودند که پشت دستش بزنند، کسی جرأت می.کرد دستش را به بیت المال دراز بکند؟ یک عدّهای آزادند که دستاندازی کنند، اکثریت ملّت آزاد نیستند، مفهوم آزادی این است، نه این که بگویید آزادی، بگویند مردم فساد میکنند، مردم فساد میکنند؟ همین ملّت اسلام و انقلاب را حفظ کردند، ارزشها را حفظ کردند، کشور را حفظ کردند، آقا کشور را تا الان چه کسی حفظ کرده؟ ملّت. دین را تا الان چه کسی حفظ کرده؟ مردم حفظ کردند. پس چطور میگویید مردم فساد می کنند؟، انقلاب هم برای مردم است، همه چیز برای مردم است.
پیامبر آمده همه انسانها را از اسارت آزاد کنند، اسارت خودخواهی، اسارت نفس، اسارت حسادت، اسارت خودبرتربینی، اسارتهای اجتماعی، تحمیلهای اجتماعی، اختناق و زور انسانها را آزاد کنند. وقتی حضرت موسی سراغ فرعون رفت گفت: قوم من را تو به استضعاف کشیدی رها کن تا من ببرمشان، گفت بگذار ببرمشان، پیامبر، پیامبر آزادی است، پیامبرخودش را بر هیچ احدی تحمیل نکرده است، اصلاً ارزشی که تحمیل بشود ضد ارزش است، ارزشی که انتخاب بشود ارزش است، اگر دین را با زور پذیرفتیم، این دین به چه دردی میخورد؟ چه فایدهای دارد؟ به زور بگذارند که تو این کار خوب را انجام بده، فایده ندارد، اگر انتخاب کردم و کار خوب را انجام دادم ارزش دارد، و ارزش هم یعنی در من یک کمالی به وجود میآورد، به همین خاطر اگر اسلحه گذاشتند بالای سر یک نفر و گفتند یک کار خلافی را انجام بده، اگر انجام داد، مرتکب گناه نیست، چون جانش به خطر افتاده، زور بالای سرش بوده است.
پیامبران آمدند برای بشریت آزادی بیاورند، نه اینکه بگویند در فکرها را ببندید، در اندیشهها را ببندید، حرف نزنید، همه مثل من فکر کنند، همه مثل من حرف بزنند، همه یک جور، خوب اگر قرار بود همه یک جور باشند که خدا همه را یک جور خلق میکرد، برای خدا سخت بود؟ باید افکار گوناگون باشد، اینها همدیگر را کامل کند، تا وقتی تفاوتی نباشد اصلاً جامعه شکل نمیگیرد، شما فکر کنید همه یک جور بودند، جامعه معنا نداشت، انسانها فکرشان و سلیقهشان فرق میکند، ذوقشان فرق میکند، یکی دوست دارد راننده بشود، یکی دوست دارد کفاش بشود، یکی دوست دارد مکانیک بشود یکی دوست دارد عالم شود، یکی دوست دارد مهندس شود، معلم، پلیس، این طوری جامعه درست میشود، و الّا همه یک جور باشند، جامعه درست نمیشود که وقتی همه یک جور باشند، ارزشی ندارد که همه یک جور باشند، یکیاش کافی است دیگر بقیهاش لازم نیست، تمام موجودات عالم با هم متفاوتاند، و این تفاوت توحید را به ما معرفی میکند.
پیامبران خودشان را به هیچکس تحمیل نکردند و تحکم نکردند، این همه زندگی پیامبر، اصلاً یک جا تک تحکّمی از پیامبر پیدا کنیم که باید این کار را باید بکنیم اصلاً، هیچ جا پیامبر نگفت چون من پیامبرم دستور من را گوش ندادید، من پدرت را در میآورم، هر کس که گوش نداد خودش از هدایت باز ماند، از کمال باز ماند، خدای متعال خطاب به پیامبر خاتم میفرماید: فذکّر انّما انت مذکّر، تو فقط باید به انسان یادآوری کنی، حقیقت در وجود انسانهاست، خودم در وجود انسانها گذاشتم، تو خودشان را و حقیقت خودشان را یادآوری کن، راه را به آنها یادآوری کن، لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ، خیال نکنی به بندههای من سیطره داری، سیطرهای وجود ندارد، به همین خاطر عزیزان، ما در اندیشه خودمان امامت داریم، نه حکومت، حکومت یعنی تحکم به انسانها، یعنی خلع اراده انسانها، و یک عده قلیلی جای انسانها قرار گرفتهاند، وبعد دستور به انسانها. دستور این طوری نداریم، لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ، سیطرهای وجود ندارد، دعوت است، همه باید در اداره جامعه مشارکت کنند، همه مسئول هستند، کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ همه راجع به همه مسائل جامعه مسئول هستند، اصلاً جامعه مال همه هست، کشور مال همه است، دولت مال همه هست، همه چیز مال همه است، ثروت مال همه هست، همه شریکند، سرنوشت کشور مال همه هست، همه شریک هستند، هیچ کس حق ندارد بگوید من سهم بیشتری در تعیین سرنوشت دارم، من باید بگویم چه بشود، این روش پیامبران نیست، روش پیامبر خاتم محمد مصطفی(ص) نیست. پیامبر خودش در مسیر کمال رو به جلو حرکت میکرد، راه را باز میکرد و الگو میشد، بقیه را به کمال، هدایت، اخلاق و انسانیت دعوت میکرد.
به شما بگویم انسانیت و هدایت و اخلاق و ارزشها، اصلاً دستوری نیست، به محض اینکه دستوری شد از ارزشش ساقط میشود، تحمیلی نیست، انتخابی است، باید انتخاب کرد، پیامبر آمد به انسانها فرصت انتخابگری بدهد، انسانها را آزاد کند و بگوید انتخاب کنید، تصمیم بگیرید، اگر انسانها تصمیم نگیرند، انتخاب نکنند و اراده نکنند، رشد میکنند؟ شما بچهای را در نظر بگیرید که پدر و مادر اصلاً اجازه انتخاب به او ندهند، دائماً جایش انتخاب کنند بگویند حرف نزن، فکر نکن، این کار را نکن، این را بکن، کجا رشد میکند؟ رشد موقعی است که فکر کند، بررسی کند، انتخاب کند، اعمال انتخاب کند، بعد یاد بگیرد، بعد رشد کند، جامعه هم همین طور است.
در طول تاریخ عزیزان یک انحراف بزرگ اتفاق افتاده، انسانها آمدند برای اینکه آزادی خودشان را تأمین کنند، فرصتهای رشد و کمال خودشان را تأمین کنند، امنیت خودشان را تأمین کنند، حکومت درست کردند، یعنی به یک عدّه گفتند شما بروید مراقب باشید که آزادی ما محدود نشود، امنیت ما خدشهدار نشود، اینهایی که آن بالا رفتند آرام آرام، به مردم گفتند شما بنشینید کنار و اختیارات را در خودشان جمع کردند، قدرت را جمع کردند، ثروت را جمع کردند، و درست به ضد فلسفه وجودی خودشان تبدیل شدند. الان ببینید حکومت آمریکا ادعایش این است که میگوید میخواهند دنیا را آزاد کنند، امّا در عمل دارد آزادی ملّتها را محدود میکند، همه ثروت دنیا را آنجا دست سرمایهداری جهانی متمرکز کردند، اکثریّت ملتها در فقرند، در ضعف هستند، ثروت باید دست مردم باشد، همین الان توی کشور خودمان بگذارید باز مثال بزنم، پیامبر بیتالمال را چکار میکرد؟ برای خودش برمیداشت یا توی مردم تقسیم میکرد؟ چطوری تقسیم میکرد؟ مساوی یا نامساوی؟ مساوی. امیرالمؤمنین هم همین کار را میکرد، اصلاً صدر اسلام همین طور بود، خلیفه اول، خلیفه دوم. مساوی، کسی از بیتالمال سهم بیشتری نداشت، خوب مشکلات جامعه از کجاست؟ از همینهاست دیگر. آزادی مردم محدود میشود، بیتالمال هم مساوی تقسیم نمیشود، خیلی ساده است.
همین انرژی را در کشور خودمان ببینید، انرژی که در کشور تولید میشود چقدر است؟ چطوری توزیع میشود و چه کسی چقدر استفاده میکند؟ کاملاً تبعیضآمیز، در ظاهر دیده نمیشود، امّا بعد از بیست سال، پنجاه سال و شصت سال که این اتفاق افتاده میبینیم که قلّههای ثروت درست شد، و درّههای فقر درست شد، آنها که به مرور بیشتر بردند بالا رفتند، باید مساوی تقسیم شود، زمینهای کشور بیش از دو هزار هزار میلیارد تومان، ارزش انرژی تولیدی کشور است، از این دو هزار هزار میلیارد تومان سیهزار تا را ما به مردم دادیم که خودتان تصمیم بگیرید، مساوی، میگویند آقا تمام مشکلات اقتصادی ایران از هووخشتره تا الان بابت این است، اما نزدیک به دو هزار هزار میلیاردی که خودشان دارند تقسیم میکنند هیچ اشاره نیست، هیچ اشارهای. به خدا اگر آن را مساوی تقسیم کنید هیچ فقیری نمیماند فقر از همین جاها در میآید، یک عدّهای میتوانند بروند دستاندازی کنند، زمینها را بگیرند، قیمت را ببرند بالا، تقسیم کنند، به مردم مستضعف بفروشند، حالا اینها هم چهل سال دنبال سندش بدوند، امّا این همه زمین در کشور مردم باید در همین مشهد برای یک آپارتمان چقدر باید بدهند؟، متوسطش الان چند است؟ بیست ملیون تومان یک متر ساختمان؟ بیشترش مال زمین است دیگر، خوب این همه زمین توی کشور هست، بگذارید طرح، تقسیم کنید بین مردم، مگر مال مردم نیست؟ حصر و انحصار شده، تمرکز شده، فقر به وجود آمده، پیامبر آمد فقر را ریشهکن کند.
عزیزان هر جا دیدید که مشکلی ایجاد شده است به خاطر آن است که از خط پیامبر خارج شدیم، خیلی ساده است. و الّا خط پیامبر که حلّال مشکلات است، آمده که این مشکلات را برطرف کند، به شما بگویم عزیزان که خدا برای ابنای بشر، کم نگذاشته است، هم ثروت گذاشته است، هم عقل داده است، هم پیامبرانش را فرستاده است، کم نگذاشته است، ریشه مشکل جای دیگری است، یادم هست در آن مناظره معروف، با آن بنده خدا گفتم آقا همه اینها که اول انقلاب آمدند توی دولتتان که پابرهنهها بودند، آخر دولت که رفتند اکثراً ثروتمند شده بودند، چهل سال است می.گوید که من خدمتگزارم و در پستهای بالا شبانه روز برای ملت خدمت میکنم، خوب شبانه روز خدمت میکنی، چطور روز اول هیچ چیز نداشتی الان داری پول پارو میکنی؟ از کجا بود؟ ازکجا؟ معلوم است که یک جای کار گیر دارد، معلوم است یک جای کار گیر دارد، والا خدا همه چیز داده و برای نوع انسانها هم داده.
پیامبر روز اولی که آمد با روز آخرش چقدر تفاوت داشت؟ چه داشت توی دستش؟ پیامبر الگوست، یعنی هر کس در هر موقعیت اجتماعی باید رفتار پیامبر را الگوی خودش بگذارد، پیامبر در تمام عمر مبارک یک روز برای خودش زندگی نکرد، یک روز برای خودش ندوید، سر سوزنی از بیت المال برای خودش بیشتر برنداشت، بلکه خیلی اوقات مال خودش را هم بخشید، سهم خودش را هم بخشید، عرضم را کوتاه کنم، عزیزان من پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی(ص) بالاترین هدیه خدا به بشریت است و خدا فرموده او اسوه و الگوست. در چه چیزی الگوست؟ در رفتار، در زندگی، در تعامل با دیگران، پیامبر با جامعه چکار میکرد؟ باید آن را وسط بگذاریم و همه چیز را با آن بسنجیم.
خب شب جشن است من همه چیز را برایتان تلخ نکنم، شب میلاد هست عزیزان، خدا به بشریت جایزه داد، به خاطر کمالطلبیشان، به خاطر حقطلبیشان، به خاطر ظرفیت رشدی که در خودشان ایجاد کردند، خدا جایزه داد و پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی(ص) را به پیامبری مبعوث کرد، شب جشن عالم است، به خودمان تبریک بگوییم، خدایا از تو ممنون هستیم، تو را شکر، ما را تحویل گرفتی، به نیازمان پاسخ دادی، بهترین را برایمان فرستادی، و دعا کنیم که ای خدا توفیق بده که از این لطف بزرگ تو، و بزرگترین لطف تو به بشریت درست استفاده کنیم، بشناسیم، پیگیری کنیم، شبیه او بشویم، و عمل کنیم. بعضی وقغتها یک کلمه پیامبر همه مشکلات را حل میکند، همه مشکلات را حل میکند، ساده است همین یک جمله، بیت المال را مساوی تقسیم کن، تمام. بسیاری از مشکلات حل میشود، بسیاری از مسائل اخلاقی در جامعه حل میشود. امیدوارم خدای متعال به همه ما این توفیق را بدهد که پیرو حقیقی پیامبر باشیم، از خدا میخواهم شما را ملّت ایران را توفیق بدهد که بتوانیم حقیقت پیامبر را به بشریت معرفی بکنیم، بتوانیم در ایران خودمان یک الگو درست کنیم، بگوییم خدایا پیامبرت را فرستادی ما کوچکترش را در ایران درست کردیم، و به نظر من این شدنی است. انشاءالله به سلامتی به شهرهایتان برگردید، دعا کنید، برای سلامتی خودتان و همه بشریت صلوات بر محمد(ص) و ال محمد(ص).
اللهم صل علی محمد و ال محمد.
نظرات