1400/01/31-13:39

نظریه 'مدیریت ایرانی' دکتر محمود احمدی‌نژاد/ پول و بانک + فیلم

نظریه 'مدیریت ایرانی' دکتر محمود احمدی‌نژاد/ پول و بانک + فیلم

ربا پدر اقتصاد را در مي آورد چون فاصله طبقاتي درست مي كند، پول را از جيب مردم به جيب يك عده منتقل مي كند بدون اينكه آنها نقشي داشته باشند يعني چون مردم پولشان را در خانه نمي توانند نگه دارند بايد تحويل بانك بدهند و بانك از اين پول استفاده مي كند، بدون اراده مردم، يعني مردم خلع اراده مي‌شوند. شما پولتان را كه در بانك مي گذاريد، ديگر خلع اراده هستيد. يك وكالت از شما مي گيرند، سي چهل ماده امضا مي كنيد، كاملاً خلع مي‌شويد و پول را دست بانك مي سپاريد و بانك آن پول را مي چرخاند. اين يك خسارت بزرگي است كه از بانك وارد مي شود و فاصله طبقاتي ايجاد مي كند و آن خلق پول، تورم ايجاد مي كند و آن تورم را باز يكسان توزيع نمي كند بلكه تبعيضي توزيع مي كند، منابع را تبعيضي توزيع مي كند.

به گزارش دولت بهار، متن نظریه "مدیریت ایرانی" دکتر محمود احمدی‌نژاد با عنوان پول و بانک به شرح زير است:

بسم الله الرحمن الرحيم

اللهم عجل لوليك الفرج والعافية و النصر واجعلنا من خير انصاره و اعوانه والمستشهدين بين يده

در مباحث قبلي پيرامون علت پايداري مشكلات مهم جامعه و جوامع، بحث كرديم و به علت ها رسيديم. دو علت را برشمرديم كه چرخه مديران بود و نحوه استفاده از ثروت طبيعي. امروز مي خواهيم عوامل ديگري را مورد بررسي قرار دهيم.

يكي از مهمترين عوامل پايداري مشكلات اقتصادي و اجتماعي، پول و بانك است.

پول چيست؟ وقتي جوامع گسترش پيدا كرد، براي مبادله كالا، يك حلقه واسطي نياز شد و بطور طبيعي پول اختراع شد. پول آمد كه واسطه مبادله كالا باشد و مبادله كالا را آسان كند. البته ارزش را حفظ و ذخيره هم بكند كه اينها بعدا به آن اضافه شد.

پول، هزاران سال واسطه مبادله كالا بود. اين جرياني بود كه در طول تاريخ ادامه داشت. حدود 400 سال قبل، ماهيت اين پول تغيير كرد يعني عده اي آمدند با ترتيباتي كه تنظيم كردند، با توافقاتي كه با كليساي زمان خودشان انجام دادند، آمدند پول كاغذي را بجاي پول واقعي منتشر كردند. فيزيك پول واقعي، به اندازه كالاي معادلش ارزش داشت. يعني اگر جنس همان پول را به بازار مي بردند، اگر طلا بود، مس بود، نيكل بود يا نقره بود، جنس آن به همان اندازه ارزش داشت اما از يك تاريخي، يادداشت هاي بانكي يا همان اسكناس، معادل آن ارزش شد. به اين پول، پول اعتباري مي گويند. چرا به آن پول اعتباري مي گويند؟ چون پولي است كه آن بانك يا دولتي كه پشت آن بانك هست، به آن اعتبار مي دهد. مي گويد اين كاغذ هزار تومان است، روي همان كاغذ مي نويسد 10 هزار تومان، همان را مي تواند بنويسد 100 هزار تومان. در واقع دولت يا بانك است كه مي گويد آن پول چقدر ارزش دارد و ارزش آن، در جنس و ذات خودش نيست بلكه يك مرجع ديگري به آن اعتبار مي دهد و مي گويد اين مقدار مي ارزد. اين وسيله مبادله مي شود.

مردم مي روند كالا، كار يا جنسي را تحويل مي دهند يا سكه و طلا و نقره مي دهند و از اين كاغذها مي گيرند و اين كاغذها را به عنوان ابزار مبادله در بازار استفاده مي كنند كه تا امروز هم ادامه دارد. پايه اش اين بوده كه مردم سكه ها، طلاها و يا كالاهايشان را به يك صرافي يا به يك جايي كه بعدا نامش بانك شد مي دادند و در ازاي آن از اين كاغذها مي گرفتند و با اين كاغذها در بازار مبادله مي كردند كه اين كار را راحت كرد و لازم نبود حجم زيادي از طلا يا نقره را مردم با خودشان جابجا كنند. يك اسكناس مي آمد كه ممكن بود به اندازه 50 يا 100 گرم طلا يا 100 عدد سكه طلا رويش اعتبار باشد و با آن بتواند مبادله كند. بعدها دولت ها اين را در اختيار گرفتند و براي كسري بودجه شان، براي بودجه هاي خودشان و براي تامين منابع مالي هزينه هاي گوناگون، از اين استفاده كردند.

امروز پولي كه ما در اختيار داريم، پول اعتباري است. يك مرجعي به آن اعتبار مي دهد و آن مرجع مي تواند با روش هاي گوناگون ارزشش را بالا ببرد يا پايين بياورد. مي تواند پايه پولي را بالا ببرد يعني اسكناس چاپ و وارد بازار كند و در اختيار مردم قرار بدهد. اين چاپ اسكناس، در واقع برداشتن از جيب همه است. قبلا كه سكه بود، كسي نمي توانست سكه خلق كند مگر اينكه طلا بياورد و تبديل به سكه كند و اگر مي خواست آن طلا را تهيه بكند بايد معادل آن، كالا يا پول ديگري را مي داد. اما اسكناس اينگونه نيست، ارزان است. مثلا 50 تومان خرج مي كنيد و يك اسكناس 50 هزار توماني يا 100 هزار توماني چاپ مي كنيد. در واقع اگر به بازار ببريد، جسم آن اسكناس را 50 تومان هم نمي خرند چون به درد هيچ كاري نمي خورد. يك كاغذي است كه روي آن چاپ شده و به درد هيچ كاري نمي خورد و كسي آن مقدار كاغذ لازم داشته باشد در وزن كمتري مي تواند تهيه كند.

اين يك خطي است كه در دنيا وجود دارد و همه دولت ها در دنيا كسري بودجه هايشان را با آن تامين مي كنند يعني بانك مركزي شان يا خزانه داري آمريكا حساب ها را شارژ مي كند يا اسكناس چاپ مي كند، پخش مي كند، از جيب همه برمي دارد و دولت آمريكا چون پولش جهاني است، از جيب همه ملت ها برمي دارد و آنجايي كه خودش مي خواهد خرج مي كند.

از زماني كه اسكناس آمد، همزمان بانك هم آمد. يعني بانك و اسكناس همزاد هستند و با هم بوجود آمدند. بانك چكار مي كند؟ بانك به اسكناس اعتبار مي دهد. اسكناس هاي مردم را مي گيرد، جمع مي كند، به آنها پس مي دهد،‌ برايشان نگهداري مي كند يا بجايي كه مردم مي خواهند برايشان منتقل مي كند و علاوه بر اين، اسكناس ها و حساب هاي مردم را به نام سپرده جمع مي كند و از اين يك استفاده ثانوي مي كند. چه استفاده اي مي كند؟ پول هاي مردم را وام مي دهد. فرض كنيد از همه مردم ايران پول ها را جمع مي كند و يك عددي مي شود، از اين پول، وام مي دهد. در واقع يك توان جديدي بوجود آمد. همان پول را نمي دهد، وام مي دهد. وقتي وام داد، مردم آن پول را چه مي كنند؟ دوباره در حساب جديدي مي گذارند. در واقع پول در حساب هاي بانكي مي چرخد اما دوباره كه پول را گذاشتند، دوباره وام مي دهد، دوباره پول جمع مي شود و دوباره وام مي دهد. يعني از يك پول مي تواند 9-8 بار و نزديك 10 بار وام بدهد. در واقع يك پول هست ولي 10 بار از آن استفاده مي شود كه حالا اشكالاتش را عرض خواهم كرد. يعني يك توان جديدي بوجود آمد. بانك ها پول ها را جمع مي كنند، اين پولي كه در بانك ها جمع شده، مي تواند از همان پول، 10 بار استفاده شود. در پول قبلي كه سكه بود، از يك پول، همزمان 10 بار استفاده نمي شد، وقتي ما سكه را به يك فرد مي داديم، بايد با همان كالا مي خريد ولي در اينجا بدون اينكه هيچ كالايي خريداري شود، بدون آنكه در اقتصاد اتفاقي بيفتد يا يك حركت اقتصادي انجام شود، توليدي شود، خدماتي داده شود، قبل از همه اينها مي تواند 10 برابر شود. يعني 10 برابر قدرت خريد درست كند، يعني 10 برابر پول خلق كند و در اختيار كساني كه تشخيص مي دهد، قرار بدهد.

مي خواهيم ارزيابي كنيم كه اين شيوه بانكداري چه مشكلاتي را بوجود مي آورد؟ بعد از جنگ جهاني دوم، كشورها به اين نتيجه رسيدند كه براي مبادلات جهاني، يك پول معيار لازم دارند، در واقع يك پول جهاني لازم است كه بين كشورها معيار شود و مبادلات با آن انجام گيرد. آن زمان آمريكا قدرت قاهر و غالب بود. كسي كه با طراحي هاي قبلي كه مورد بحث ما نيست، به عنوان فاتح اول جنگ و نجات‌بخش كشورهاي درگير جنگ بشمار مي رفت. دلار به طور طبيعي پول جهان‌روا شد. كشورها گفتند اين دلار كه دست شما است، بانك ها ممكن است چاپ بكنند يا به حساب ها اعتبار ببخشند يا حساب ها را شارژ كنند، چگونه مي‌شود كنترل كرد؟ اين باعث تورم مي‌شود. آمريكايي‌ها متعهد شدند به ازاي هر 35 دلار جديدي كه مي‌خواهند وارد بازار كنند يك اونس طلا ذخيره كنند. در واقع اين چرخه باعث مي‌شد كه قدرت خريد مجموع دلار دنيا ثابت بماند و تاثير منفي روي اقتصاد دنيا نداشته باشد يعني نتوانند از جيب همه بردارند و آنجايي كه خودشان مي خواهند تخصيص بدهند يا شارژ كنند.

سال 1970 تا 1973 دولت آمريكا آمد يك بحثي را با كمك دانشگاه هايش مطرح كرد كه اين بد است، مال دوران قديم است كه ما سكه يا طلا را به عنوان پشتوانه پولي كه مي خواهيم چاپ كنيم، بگيريم. بياييم توليد ملي آمريكا را بگذاريم. اين را هم باز جا انداختند، كسي نمي توانست در برابر قدرت قاهره آمريكا مقاومت كند. از آن روز تا الان طبق گزارش خودشان، خزانه‌داري آمريكا 28 هزار ميليارد دلار بدون اينكه هيچ طلايي ذخيره كند، يا حساب ها را شارژ كرده يا اسكناس چاپ كرده و در دنيا منتشر كرده است. معناي اين كاري كه بانكها مي كنند و اين بانك انجام داده اين است كه 28 هزار ميليارد دلار از جيب همه مردم دنيا برداشته و در اختيار مقامات آمريكا قرار داده است. نوع دولت ها هم همين كار را كرده‌اند، آمده‌اند اسكناس چاپ كرده‌اند يا حساب ها را شارژ كرده‌اند و در اختيار دولت هايشان يا قدرت قاهره آن كشور يا آن محدوده جغرافيايي قرار داده‌اند و جايي خرج كرده‌اند. در واقع از جيب همه برداشته مي شود اما به عده خاصي تخصيص داده مي‌شود.

يكي از مشكلات اصلي، تورم بود. تورم پايدار هم در سطح جهان و هم در داخل ايران. ريشه اصلي تورم، همين خلق پولي است كه بانك‌ها مي كنند. در واقع اقتصاد در كشوري مثل ما، دولتي است يعني همه چيز در دست دولت است. نفت هم دست دولت است. وقتي اقتصاد در دست دولت باشد و اداره امور كشور در دست دولت باشد، يعني دولت بزرگ است و خرجش بالا است. در بسياري از سال ها وقتي درآمد نفت يا ساير درآمدهاي مالياتي، نمي ‌تواند هزينه‌هاي دولت را پوشش بدهد، دولت سراغ بانك مركزي مي رود و از آنجا حساب هايش را شارژ مي‌كند. در واقع از جيب همه برمي دارد و خرج مي‌كند. اين مكانيزم يعني ايجاد قدرت خريد مصنوعي و غير واقعي در جامعه. اين يك تورم درست مي كند، يعني بيش از كالاي موجود، ما داريم قدرت خريد درست مي‌كنيم و اين مي شود تورم.

تورم، يكي از راه‌هاي آن سه جرياني است كه در سرمايه بحث كردم يعني ثروت را از جيب كم برخوردار به جيب برخوردار مي آورد، از مناطق محروم به مناطق برخوردار مي آورد و از فعاليت‌هاي توليدي پايدار به فعاليت‌هاي زودگذر و ناپايدار مي آورد. اصلاً تمام تعادلات اقتصادي را به هم مي زند، امكان برنامه ريزي هاي پايدار اقتصادي را از بين مي برد. شما هر چقدر سرمايه گذاري كنيد، مشكل بيكاري تان حل نمي شود. فاصله طبقاتي دائماً دارد زياد مي شود، چرا؟ چون دارد خلق پول مي شود بدون اينكه هيچ پشتوانه اي داشته باشد. دائماً دارد از جيب همه برداشته مي شود، در واقع دارد فقير توليد مي شود، فقر توليد مي شود اما از اين طرف يك بخش كمي از آن پولي‌ كه خلق شده، براي رفع فقر برمي گردد. يعني هميشه بين فقري كه ايجاد مي شود با سرمايه گذاري كه براي رفع فقر مي‌شود، فاصله وجود دارد.

علاوه بر اين، بانك ها يك خلق پول ديگري نيز انجام مي‌دهند كه آن خيلي وحشتناك است. بانك ها پول هاي همه را جمع ميكند و به ازاي آن، وام مي‌دهند. اين وامي كه مي دهند از كجا مي آيد؟ آيا همان پول مردم را وام مي‌دهند؟ مثلاً يك بانكي 100 هزار تومان از 100 نفر جمع كرده و بعد 80 هزار تومان وام مي دهد. آيا از آن كساني كه پول هايشان را جمع كرده، 80 درصد، حسابشان را كاهش مي دهد؟ يا اينكه پول آن ها در حسابشان هست و هر زماني كه بخواهند مي توانند آن پول را بگيرند؟ يعني قدرت خريدشان سرجايش است؟ ببينيد؛ وقتي ما پول را به بانك مي سپاريم، چون هر زمان مي‌توانيم آن را نقد كنيم پس قدرت خريد ماست كه اصطلاحاً به آن نقدينگي مي گويند. ما هر لحظه مي توانيم به بانك برويم، چك بكشيم يا دفترچه خود را نشان بدهيم و بگوييم پول ما را بده. آيا وام هايي كه بانكها مي دهند در واقع از پول مردم بر مي دارند و مي دهند يا به اعتبار پول مردم وام مي‌دهند؟ مشخص است؛ به اعتبار پول مردم وام مي‌دهند. فرض كنيم مردم 100 هزار تومان پول در كل بانك ها گذاشته‌اند و بانك ها 80 هزار تومان يا بيش از 100 هزار تومان وام مي‌دهند. در واقع اين وامي كه مي دهند دارد به قدرت خريد جامعه اضافه مي‌شود. قبلاً مردم 100 هزارتومان قدرت خريد داشتند، حالا 80 هزار تومان به آن اضافه مي‌شود، بدون آنكه توليدي اضافه شده باشد. اين در واقع برداشتن از جيب همه است يعني تورم عمومي.

يك موقع هست كه اين 80 هزار تومان يا 100 هزار توماني كه مي خواهند وام بدهند، به همه مساوي مي دهند يا به اندازه سپرده هر كس، به حسابش مي ريزند باز اين هم به آنها برميگردد. از جيب همه برداشته شده دوباره به جيب همه برمي گردد. كسي كه 100 هزار تومان يا 1000 تومان پول داشته، حالا مي‌شود 1800 تومان. اگر تورمي درست شود با اين پوشش داده مي‌شود. اما واقعيت اين است كه اين پول بعدا تبعيضي توزيع مي‌شود يعني بانك ها همه پول ها را جمع مي كنند و به ازاي آن پول، يك خلق پول مي كنند و يك اعتباري درست مي كنند و به يك عده‌اي خاص مي‌دهند. اين عده خاصي كه اين پول را دريافت مي كنند، فاصله شان با بقيه زياد مي شود. تورم آن مي ماند براي بقيه، بهره‌مندي اش براي كساني مي ماند كه وام گرفته اند. وقتي چنين اعتباري داده مي شود بدون آنكه كاري درست انجام شده باشد، آثارش در اقتصاد چيست؟ بطور طبيعي مي‌رود سراغ كارهاي ناپايدار، فاصله طبقاتي ايجاد مي شود، تبعيض ايجاد مي شود و تورم درست مي‌شود.

ذات بانك ها ربوي است، چرا؟ يك زماني هست كه يك فردي با فرد ديگري قرار مي گذارند كه كار از يك نفر، سرمايه از نفر ديگر. تفاهم مي كنند كه يك درصدي از سود يا زيان به سرمايه گذار و به كسي كه كارآفرين است يا كسي كه فني را بلد است و مي‌خواهد كاري انجام بدهد،‌ برگردد. اين قرارداد بين دو نفر است، يك پولي را اين آقا آورده است، يك كاري هم طرف ديگر انجام مي دهد. اين را كنار هم گذاشتند، اگر سود كرد هر دو سود مي برند، اگر ضرر كرد، هر دو ضرر مي‌كنند. يعني در سود و زيان شريك هستند.

اما آيا بانك ها در معاملاتي كه انجام مي دهند مي‌توانند در سود و زيان شريك باشند؟ اصلا امكان ندارد. در بانك 50 ميليون نفر سپرده گذار وجود دارد. بانك مي خواهد به 5 ميليون نفر وام بدهد، اين پول ها را يكجا مي ريزد و مشاع مي كند. بانك نمي‌تواند نفر به نفر رابطه برقرار كند و بگويد مثلاً پول آقاي الف را به آقاي ب داده ام و اين آقاي الف اينقدر در سود و زيان اين فرد شريك است. چنين چيزي امكان ندارد. پس بانك چكار مي كند؟ بانك خودش را از ضرر كنار مي كشد، از اين طرف تشويق مي كند و پول ها را جمع مي كند با سود ثابت و مي گويد من سود مي‌دهم تا مردم تشويق شوند و بيايند پولشان را در بانك بگذارند. از طرف ديگر وام مي‌دهد باز هم با سود ثابت چون اگر در ضرر شريك بشود، نمي تواند سود ثابت بدهد. بانك ها چاره اي ندارند كه سود ثابت بدهند و سود ثابت بگيرند و اين عين ربا است. اين همان كلاهي است كه صرافان صهيونيست روي سر كليساي مسيحي گذاشتند و بانك را تاسيس كردند. در واقع پول ها را مشاع كردند و فقط در سود شريك شدند. بانك به محض آنكه در ضرر شريك شود ديگر بانك نيست چون اين ضرر را چگونه مي تواند بين بقيه توزيع كند؟ چون اگر يك بنگاه ضرر كند، نمي تواند آن را به همه تعميم بدهد. يا درصدي از بنگاه ها ضرر كنند و ضرر آنها را بياورد روي همه سرشكن كند. خب ضرر را بايد به كساني بدهد كه پولشان در اين بنگاه ها رفته است، چنين چيزي هم در بانك امكان ندارد چون پول مشاع است. يعني يك بشكه اي درست شده است كه پول ها را درون آن مي ريزند و از آن بر مي دارند و مي دهند. معلوم نيست سهم تك تك سپرده‌گذاران در اين وامي كه به يك فرد مي‌دهند چقدر است. براي ما قابل محاسبه نيست. حجم آنقدر بالاست كه قابل محاسبه نيست.

ربا پدر اقتصاد را در مي آورد. چرا ربا بد است؟ چون فاصله طبقاتي درست مي كند. پول را از جيب مردم به جيب يك عده منتقل مي كند بدون اينكه آنها نقشي داشته باشند. يعني چون مردم پولشان را در خانه نمي توانند نگه دارند بايد تحويل بانك بدهند و بانك از اين پول استفاده مي كند، بدون اراده مردم، يعني مردم خلع اراده مي‌شوند. شما پولتان را كه در بانك مي گذاريد، ديگر خلع اراده هستيد. يك وكالت از شما مي گيرند، سي چهل ماده امضا مي كنيد، كاملاً خلع مي‌شويد و پول را دست بانك مي سپاريد و بانك آن پول را مي چرخاند. اين يك خسارت بزرگي است كه از بانك وارد مي شود و فاصله طبقاتي ايجاد مي كند و آن خلق پول، تورم ايجاد مي كند و آن تورم را باز يكسان توزيع نمي كند بلكه تبعيضي توزيع مي كند، منابع را تبعيضي توزيع مي كند.

البته عده‌اي معتقد هستند كه اين خلق پول بانك ها موتور توسعه اقتصاد است. بله! ممكن است براي بعضي از كشورها اينگونه باشد. آن كساني كه در حلقه سلطه جهاني هستند، براي آنها خوب است چون از بانكهاي جهاني وام هاي خيلي بزرگ مي‌گيرند و دائماً آن را تمديد مي كنند اما بقيه ملت ها نمي توانند از اين وام ها بگيرند. الان به يك فهرست بدهي خارجي كشورها نگاه كنيم و ببينيم كدام كشورها بيشترين بدهي ها را دارند. ژاپن 12 هزار ميليارد دلار بدهي خارجي دارد، چون از بانك ها وام گرفته است. چگونه داده‌اند؟ با خلق پول. خلق پول يعني چي؟ يعني از جيب كل ملت‌هاي دنيا برداشته اند و به يك كشور داده‌اند. آمريكا تقريباً همين ميزان بدهي را دارد. تمام بلوك سرمايه داري، در واقع آن قدرت اصلي اقتصادي شان منببعث از خلق پول بانك‌ها است و خلق پول، يك دزدي بزرگ است يعني از جيب همه ملت ها بر ميدانند و به يك عده خاص مي دهند. اين يك فقر جهاني است و هيچكس نمي‌داند چرا اين فقر وجود دارد!؟ چرا كشورها دائماً تورم دارند!؟ بخش عمده‌اي از آن به خاطر نظام بانكي و خلق پولي است كه در دنيا و در كشورها انجام مي شود.

نظام بانكي در دنيا به هم پيوسته است. هيچ بانكي، بدون حضور در يك شبكه جهاني نمي تواند ادامه حيات بدهد. الان تمام مبادلات، روي بانك انجام مي شود. در كشور خودمان اقتصاد بانك محور است. همه كارها با بانك انجام مي گيرد و بانك هم دارد همين كارها را انجام مي‌دهد. نمي خواهم بگويم هيچ منفعتي ندارد چون اگر منفعتي نداشت باقي نمي ماند. بله منفعت دارد چون يك عده مي گيرند و مي روند كارخانه مي‌زنند يا مزرعه درست مي كنند اما تورم ايجاد مي شود، فاصله طبقاتي ايجاد مي شود، تبعيض درست مي‌شود و كل اقتصاد به سمت ناپايداري مي‌رود. يعني ربا معالا اقتصاد را متلاشي مي كند. حالا آثار فرهنگي و سياسي آن را من بحث نميكنم فقط يك جمله مي گويم. وقتي ربا مي آيد، يعني يك قدرت خريدي خلق مي‌شود بدون آنكه كاري پشت آن باشد « كه اصل ربا اينجاست‌ » و نظامات سياسي را تغيير مي‌دهد. وقتي اصل پول و ثروت در دست يك عده خاص است، مفاهيمي چون آزادي، كرامت انساني و عدالت جايي پيدا نمي كنند چون پول دست يك عده اي است كه حزب و رسانه درست مي كنند و حكومت تعيين مي كنند. جايي براي تعيين سرنوشت و اعمال اراده انسان ها باقي نمي ماند، جايي براي آزادي باقي نمي ماند، وقتي اكثريت در دنيا فقير و يك عده قليلي پولدار هستند، آزادي مي‌شود براي آن پولدارها. من نمي‌خواهم بگويم پول داشتن بد است، خيلي هم خوب است، همه پولدار باشند البته نه به زور. ما علت تبعيض‌ها و علت تحميلي فاصله طبقاتي را برداريم، حالا اگر كسي خواست تنبلي كند، خودش ضرر مي‌كند. اما الان اين تبعيض و فاصله طبقاتي و فقر و بيكاري و تورم، به جامعه تحميل شده است. افرادي هستند كه سه شيفت دارند كار مي‌كنند ولي فقير هستندع ديگر چكار بايد بكنند؟ و افرادي هم هستند كه اصلاً كار نمي كنند و نمي توانند پول هايشان را پارو كنند چون از همين ساختار ها و نظامات دارند استفاده مي كنند. يعني تجميع پول! از همه بر مي داري و تبعيضي توزيع مي شود. در واقع به يك عده قدرت داده مي شود و آن بلافاصله تبديل به قدرت سياسي مي شود و بلافاصله براي اكثريت جامعه، تبديل به محدوديت‌هاي اجتماعي مي‌شود و اگر كمي جلوتر بروند، نظام سياسي تعيين مي كنند. منظورم از نظام سياسي نامش نيست، رفتارش را مي‌گويم. وقتي در يك نظام سياسي، اكثريت نتوانند حرف بزنند يا اعمال اراده كنند، اين يك نظام سياسي است. ما راجع به ماهيت و هويتش داريم بحث ميكنيم، راجع به كاركردهاي نظام سياسي بحث مي كنيم نه راجع به اسم كه عوض بشود يا نشود، آدم‌هايش بروند يا بيايند، اين كه اصلا مهم نيست.

يك نظام سياسي بايد آزادي مردم را تامين كند، عدالت را تامين كند، از حقوق مردم دفاع كند، فرصت اعمال اراده و تعيين سرنوشت به آحاد مردم بدهد. وقتي اينها گرفته شد، اسم كه مهم نيست. مي‌خواهد نامش نظام جمهوري آمريكا باشد، نظام جمهوري اسلامي پاكستان باشد، موريتاني باشد، ايران باشد يا نظام پادشاهي انگلستان باشد. تفاوتي نمي كند ما با اسم كاري نداريم، با كاركردها كار داريم.

حالا اين پول و اين نظام بانكي! چه بايد كرد؟ به نظرم پاسخ روشن است. اين پول اعتباري نمي تواند ادامه پيدا كند. يك مزايايي داشته است اما معايب آن بيشتر است. معايب آن در جيب اكثريت است و مزاياي آن در جيب يك اقليتي است. پول بايد واقعي شود و مي‌شود كه پول واقعي شود. يعني اختيار خلق پول يا استفاده چند باره از يك پول بدون اينكه كاري روي آن انجام شود يا صرف كار و خدماتي شود، اين را بايد برداشت. آن دستگاه يا خط توليدي كه دارد اين پروسه را تامين و پشتيباني مي‌كند، بانك‌ها هستند اعم از بانك مركزي و بانك‌هاي تجاري و غيره.

بانكها يك كار ديگر هم انجام مي‌دهند كه اين هم وحشتناك تر از قبلي است. بانك ها پول متمركز دارند و بايد سود متمركز بدهند. مي روند و وارد فعاليت‌هاي اقتصادي مي‌شوند. ملك و كالا مي خرند، كارخانه مي‌خرند. وقتي يك پول متمركز وارد بازار مي شود، رقيبي ندارد و تعيين كننده مي شود. در واقع فرصت رشد را از آحاد مردم مي گيرد و او تعيين مي كند چه كالايي، چه قيمتي داشته باشد و خود اين به افزايش قيمت ها كمك مي كند و بعد چه منابع عظيمي را راكد مي كند. بنگاه هاي بزرگ اقتصادي كه 300 هزار ميليارد تومان در سال مي تواند وام بدهند، وقتي 200 هزار تاي آن را به زيرمجموعه خودش بدهد، چه كسي با اين مي‌تواند رقابت كند؟ جايي براي ديگران نمي ماند. يعني هر چقدر اين نهادها بزرگتر مي‌شوند در واقع جاي ديگران دارد تنگ مي‌شود، فرصت هاي عموم مردم دارد گرفته مي شود مثلاً در كشور خود ما بخش مهمي از سپرده هاي مردم را تبديل به كالا و دارايي هاي ثابت كرده اند و رفته اند سهام و ملك و ساختمان خريده اند.

كاركرد وحشتناك ديگري كه بانك ها دارند، اثرش است. بانك سود ثابت ميدهد و سود ثابت هم مي گيرد. مردمي كه مي‌خواهند فعاليت اقتصادي بكنند بايد بيايند از بانك وام بگيرند و فعاليت اقتصادي كنند چون با عموم مردم ارتباطي ندارند، بانك اينجا واسطه شده است نه واسطه اي كه ارتباط بين دو نفر را برقرار كند، واسطه اي كه منابع را در اختيار خودش گرفته و خودش به عنوان مالك منابع و صاحب منابع وارد گفتگو با فعالان اقتصادي مي شود. بانك منابع را در اختيار يك نفر مي گذارد و از آن طرف بايد سود ثابت بدهد تا منابع جذب شود. يك رقابتي هست در افزايش سود بانكي! بانك ها در دادن سود بيشتر با هم رقابت دارند. فرض كنيم 15 يا 20 درصد سود بدهند تا منابع را جذب كنند. بانك پول را گرفته و بايد ۱۵ درصد سود بدهد يعني همان ابتداي كار، 15 درصد هزينه آن بالا رفته است. اين را مي‌خواهد به يك فعال اقتصادي بدهد، خرج خود بانك هم هست. در بانك هم بالاخره يك عده سرمايه گذار هستند، كارمند دارد، پول برق و آب و ساختمان هم هست، خودشان مي گويند 4 درصد. با آن 15 درصد، مي شود 19 درصد. يعني اين پول قبل از آنكه دست فعال اقتصادي برسد، 19 درصد ارزشش پايين آمده است. يعني فعال اقتصادي بايد 19 درصد روي آن بگذارد و پس بدهد. بانك هم يك سودي براي سهامدارانش مي خواهد، اين هم 5 درصد، كه در سال بيشتر از اينهاست. چيزي حدود 23 تا 24 درصد مي شود. يك فردي كه مي خواهد 100 تومان وام بگيرد، بايد 124 تومان به بانك برگرداند. اين پول را مي خواهد به بازار ببرد و فعاليت كند. 10 درصد بايد بيمه و ماليات بدهد، مي شود 34 درصد. 10 درصد هم خودش سود مي خواهد، مي شود 44 درصد.

ببينيد؛ يك پولي كه بانك براي يك فعاليت اقتصادي مي دهد، بايد آن فعاليت، 44 درصد سود بدهد تا آن وام گيرنده بتواند وام را برگرداند و بانك هم بتواند سود سپرده گذاران را بدهد. من سوال مي كنم؛ كدام فعاليت سالم اقتصادي مي تواند 44 درصد سود بدهد؟ البته 65 درصد است، من عددها را پايين تر گرفتم كه بعدا كسانيكه طرفدار اين سيستم بانكي هستند اعتراض نكنند. غير از اين است كه بايد تلاطمي در بازار درست شود يا جهشي در قيمت ها اتفاق بيفتد تا آن سرمايه گذار بتواند 44 درصد روي وام بگذارد و برگرداند؟ ما مي خواهيم ريشه مشكلات را پيدا كنيم. بايد جهشي در دلار، طلا يا مسكن ايجاد شود. بالاخره كسيكه وام گرفته تا كارخانه تاسيس كند، 6-5 سال طول مي كشد تا اين كارخانه به ثمر برسد و بعد كدام كارخانه هست كه 44 درصد سود بدهد؟ نمي دهد. بايد يك اتفاقي در بازار بيفتد. فرض كنيد يك كارخانه اي دارد ميلگرد توليد مي كند. برايش 1000 تومان درمي آيد و در بازار 1200 تومان هست. درحاليكه او بايد 1440 تومان بفروشد تا بتواند هزينه هايش را بدهد. حتما بايد در بازار اتفاقي بيفتد، احتكاري صورت بگيرد، جهش قيمت دلار اتفاق بيفتد، بالاخره يك اتفاقي بيفتد تا او بتواند 1440 تومان بفروشد. يا نه! صوري توليد كند و پولش را ببرد در ملك يا در ارز يا پولش را ببرد در طلا يا يك تحريمي اتفاق بيفتد، يا كسري بودجه اي دولت داشته باشد كه يك جهشي در قيمت ها اتفاق بيفتد و آن فرد بتواند جبران كند.

اين خلق پولي كه برخي از آن دفاع مي كنند كه يك سودهايي دارد كه من هم قبول دارم، چه فجايعي را به بار مي آورد و اين تمركز منابع در دست بانك ها و حضور بانك ها در فعاليت هاي اقتصادي چه فجايعي را به بار مي آورد و چقدر معادلات اقتصادي را بهم مي زند، چه فاصله طبقاتي را درست مي كند و چه تورم پايداري را براي كشورها ايجاد مي كند. چقدر تلاش شده تورم كنترل شود؟ مگر مي شود تورم كمتر از نرخ سود بانكي باشد؟ اين خنده دار است. يك مرغ و تخم مرغ هم درست كرده اند، مي گوييم چرا نرخ بالا سود مي گيريد و سود مي دهيد؟ مي گويند تورم است! سراغ تورم مي رويم و مي بينيم علتش همان است.

تا زماني كه اين سيستم بانكي هست، اين خلق پول هست، آن توزيع تبعيضي منابع هست، آن سود ثابت هست، آن الزام فعالين اقتصادي به درآمد بالا و سود بالا هست كه نمي توانند در كارهاي پايدار، آن سود را حاصل كنند و بايد وارد بازار شوند، دلار بخرند و بفروشند، طلا بخرند و بفروشند، ملك بخرند و بفروشند. حالا يك عده اي مي گويند به بازار ميوه هم رسيده است كه قابل بحث است.

حالا راه حل چيست؟ پول بايد پول واقعي بشود. برخي مي گويند پول واقعي، مقدارش كم است. نمي تواند نياز فعالين اقتصادي را تامين كند. من مي گويم چرا منابع ديگري داريم كه مي تواند كنارش قرار بگيرد. مگر در كشور معدن، زمين و جنگل نداريم؟ خب اينها هم ثروت هستند. اينها در كنار پول واقعي (مانند طلا، نقره و...) قرار بگيرند، ثروتي بي پايان است. خيلي بيشتر از آن پولي كه دارند خلق مي كنند و اتفاقا آنجا مي شود كنترل كرد كه عادلانه بين مردم توزيع شود. ديگر تورم هم درست نمي شود بلكه ضد تورم است. راه حل ها را بعدا خواهم گفت.

بانك ها بايد از اين وضعيت بيرون بيايند. بانكي كه خلق پول كند يا پول ها را جمع كند و تبعيضي توزيع كند، سود ثابت بدهد و سود ثابت بگيرد، معنا ندارد. بانك بايد تبديل به يك بنگاه واسطه شود. كسي مي خواهد كارخانه اي بسازد، به بانك بگويد شما اطلاعيه بدهيد هر كس كه مي خواهد مشاركت كند، بيايد و بعد مشخص باشد كه چه كساني و چقدر دارند مشاركت مي كنند. آنها بروند با آن فعال اقتصادي بنشينند و بانك هم آن وسط مانند بنگاه معاملات ملكي، يك برگه اي را امضاء كنند كه معلوم شود اين فرد، پولي را كه در بانك گذاشته، براي اين فعاليت اقتصادي است و دو طرف در سود و زيان شريك باشند. اگر در سود و زيان واقعي شريك باشند، آن پايه تورم از بين مي رود. ممكن است يك فعاليت 30 درصد سود بدهد و يك فعاليت 5 درصد. البته نهادهاي ديگري هم بايد باشند كه فعالين اقتصادي را ارزيابي و بيمه بكنند كه اينها خود به خود بوجود مي آيند.

اما اين ابرسرمايه داري به نام بانك بايد كنار برود. بخش مهمي از سلطه جهاني، متكي به همين بانك هاي جهاني است. من يك عدد به شما گفتم. 28 هزار ميليارد دلار آمريكا خلق پول كرده است يعني چاپ كرده است. غير از آن خلق پولي كه بانك هايش روي سپرده ها وام مي دهند. 28 هزار ميليارد دلار را بر 7 ميليارد جمعيت جهان چقدر مي شود؟ به هر نفر 4 هزار دلا مي رسد. يعني از جيب هر نفر در دنيا، 4 هزار دلار برداشته اند. اگر مي خواستند آن را بين مردم آمريكا كه 330 ميليون نفر هستند، توزيع كنند، به هر كدام 90 هزار دلار مي رسيد كه اين كار را هم نكردند. يعني فقط رفته در جيب يك عده خاصي و ابرسرمايه داران درست شده اند. يك عده در دنيا كشور پيشرفته و توسعه يافته شده اند، با پول چه كسي؟ با پول بقيه مردم دنيا. از كدام كانال؟ از كانال بانك.

متاسفانه در كشورهايي مثل ما، هيچ فعال اقتصادي، هيچ پولي از خودش نمي آورد و لذا ريسك اقتصاد بالا رفته است،‌ كل پول را از بانك ها مي گيرند. اين يعني چه؟ اين اقتصاد چگونه مي تواند دوام بياورد؟ با اين سيستم چگونه مي توانيم فاصله طبقاتي را برداريم؟ چگونه مي توانيم حقوق انسانها را تامين كنيم، چگونه مي توانيم فقر را ريشه كن كنيم؟ هر چه جلوتر برويم، فقر توسعه پيدا مي كند. اگر كسي بگويد نه! با اين مسير فقر كاهش پيدا مي كند، يا اطلاع ندارد و يا دارد خلاف واقع به مردم مي گويد. خود آمريكا بيش از 12 هزار ميليارد دلار بدهي خارجي دارد. براي اينكه مقايسه اي شود مي گويم. كل بدهي خارجي ايران، زير 20 ميليارد دلار است. خب آن 12 هزار ميلياردي كه به ژاپن داده اند به ما هم بدهند، ببينيد ايران چگونه مي شود.

پول هاي ما در بانك هاي جهاني است ولي به بهانه هاي مختلف به ما وام نمي دهند. قوانين را هم خودشان نوشته اند. براي هر كسي يك بهانه اي مي آورند، شما مشكل حقوق بشر داريد، شما مي خواهيد بمب بسازيد و... . پول ها فقط بين شبكه سرمايه داري جهاني توزيع مي شود. كشورهايي كه در آن حلقه هستند، وام هاي درشت گرفته اند و دائما هم تمديد مي كنند و هر روز هم دارد اضافه مي شود. اما ما اگر 20 ميليارد دلار گرفته باشيم، سر وقت سراغمان مي آيند. حتي در بانك جهاني و صندوق كه پول داريم. تمام وام هايي كه گرفتيم، يك سوم پولي كه خودمان به عنوان سهامدار گذاشتيم، تا الان نشده است. اما انگليس، فرانسه و بسیاری از كشورهاي سرمايه داري جهان وام هاي بزرگ مي گيرند و با همان پول، كارخانه مي سازند و مسائلشان را حل مي كنند و بعد مي شوند كشورهاي پيشرفته و ما مي شويم درجه دو. خودشان براي خودشان اختياراتي تعریف مي كنند و بر ما مسلط هستند، با پول چه كسي؟ با پول امثال ما و با خلق پولي كه كردند و از جيب همه برداشتند. در كشور ما هم همين است.

پول واقعي شود و بانك تبديل به يك بنگاه شود. الان بنگاه ها در كشور ما دارند خيلي خوب كار مي كنند. خريدار با فروشنده مي آيند و بنگاه هم واسطه است، يكي معرفي مي كند، يكي تضمين مي كند و يكي هم بيمه مي كند. و مردمي كه خودشان بروند مشاركت كنند، از نظر اقتصادي رشد مي كنند چون بايد نظارت كنند. بانك نظارت را دست خودش گرفته است و مردم به كناري رفته اند. بسياري از مفاسدي كه بوجود مي آيد بخاطر اين است كه مردم نيستند. اگر مردم خودشان بالاي سر پول خودشان باشند، فسادي اتفاق نمي افتد. اما یک عده پول را مي گيرند و مي روند، پول را مي گيرند و پس هم نمي دهند. اين معوقات بانكي و پول هايي كه خيلي ها گرفتند و بردند، براي اين است كه مردم پاي كار نيستند.

هر طرح و نظام بانكي و هر پول و قانوني كه توده هاي مردم را از فعاليت اقتصادي، فرهنگي، سياسي كنار بزند، از تصميم گيري اقتصادي كنار بزند، اين ضد انساني هست و موجب تخريب جامعه مي شود. اين را بايد برداريم و اين شدني است. البته كار سختي است. يعني اينگونه نيست كه يك دستورالعمل صادر شود و تمام! رفتن به سمت اصلاح نظام بانكي، يعني رفتن به سمت مقابله با سلطه جهاني. حمايت مي كنند و به اين سادگي اجازه نمي دهند ولي شدني است. عده زيادي از دلسوزان دنيا، بسياري از دولت هاي دنيا، بسياري از شخصيت هاي عدالتخواه و با تفكر انساني در دنيا، اين را متوجه شده اند. يادم مي آيد كه وقتي من براي اولين بار چاپ دلار را در شبكه هاي جهاني از موضع سياسي مطرح كردم، خيلي به من حمله شد. نمي گفتند او دارد از يك دزدي بزرگ پرده برمي دارد، آمدند گفتند او خشن است، خشونت طلب و جنگ طلب است. هميشه همين طور است، نمي آيند بگويند او آمده تا جلوي دزدي را بگيرد. داخل كشور خود ما هم همين طور است. اگر بخواهيد ريشه فسادها را اصلاح كنيد، نمي آيند بگويند دارد ريشه فساد را اصلاح مي كند، حرف هاي ديگري مي زنند. دنيا هم همين طور است. سخت است ولي شدني است و الان دولت هاي زيادي آماده همكاري هستند. بعدا البته همه اين حرف را زدند. وقتي ما گفتيم آمريكا دارد دلار خلق مي كند و با همين بر دنيا حاكم است، بياييد اين را درست كنيم، بياييد دلار را از مبادلات بيرون ببريم، اوايل براي آنها سخت بود ولي الان در هر مجمع اقتصادي برويم همين حرف ها را دارند مي زنند و ان شاءالله بزودي عملياتي خواهد شد.

ما اميدواريم بتوانيم در كشور خودمان يك الگو درست كنيم، بنظرم شدني است. راه هاي آن طراحي شده است. بانك به اين معنا و با ماهيت بانك، جواب نمي دهد. بانک باید يك بنگاه واسطه اي باشد كه بتواند پول مردم را نگه دارد، منتقل كند، حواله کند، کارهای مردم را انجام بدهد و بین مردمی که پول دارند با کسانی که می خواهند فعالیت اقتصادی کنند، واسطه شود و فضای کسب و کار را تسهیل بکند.

اخیرا پول های جدیدی به نام رمزارزها آمده است که آن هم ابعاد خودش را دارد و باید جدا بحث شود. مزایا و معایبی دارد، باید قاعده مند شود، چارچوب دار شود، در دنیا رسمیت پیدا بکند. این را جداگانه بحث خواهیم کرد. اما یک سوال جدی مطرح است، کدام خلا باعث شد بانکها این مقدار فرصت پیدا کنند و در عرصه اقتصاد نقش آفرینی کنند؟ بنظرم یکی از علت های اصلی این وضعیت و پایداری آن مشکلات، نحوه استفاده از ثروت طبیعی و احتکار ثروت طبیعی است. ثروت طبیعی بی پایان است ولی وقتی احتکار می شود، در واقع از دسترس مردم دور می شود و جهت به سمت استفاده از خلق پول و پول های اعتباری و این شرایطی که توضیح دادم می رود.

 

نظرات

اخبار مرتبط

اپلیکیشن دولت بهار دسترسی ساده تر و اطلاع از اخبار مهم
نصب