متن و حاشیهی مراسم ترحیم بانو زرین احمدینژاد
در تمام طول مراسم، مردم یکی پس از دیگری جلو میآمدند؛ برخی برای عرض تسلیت، بعضی برای احوالپرسی و بسیاری نیز برای گرفتن عکس. احمدینژاد با آرامش و لبخندی کوتاه به این درخواستها پاسخ میداد، آنقدر جمعیت مقابل او توقف میکرد که مسیر حرکت مردم بارها کند میشد. فرزندانش نیز در میان مردم بودند و بسیاری با آنها نیز خوشوبش میکردند.
دولت بهار/ امیرعلی شعبانی: دو ساعت از ظهر گذشته و خیابان سمنگان و در رأس آن مسجد جامع نارمک، حال و هوای متفاوتی پیدا کرده. هوا سرد اما خیابان گرم رفتوآمد است. مراسم ختم زرین احمدینژاد، خواهر رئیسجمهور پیشین، در شُرُف برگزاری بود و تجمع در مقابل مسجد رفتهرفته بیشتر میشد. این مشخص میکرد که این برنامهای ساده و خانوادگی نخواهد بود.
داخل مسجد پُر بود از بنرهای تسلیت. از روابط عمومی دانشگاه علموصنعت و بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران گرفته تا فدراسیون حامیان انقلاب اسلامی مجلس شورای اسلامی. تاجهای گل، فشرده در امتداد یکدیگر قرار گرفته بودند و بیشتر آنها خطاب مستقیم به «دکتر محمود احمدینژاد» داشت.
لحظاتی بعد احمدینژاد با خیلِ همراهان که از درب منزل همراهیاش میکردند، با پیراهنی آبیرنگ وارد جمع سیاهپوش شد. همانطور آرام و معمولی مرکز ثقل جمعیت را تصاحب کرد و خبرنگاران و عکاسان از پِی هم عکسبرداری میکردند. فشار جمعیت به حدی بالا رفت که چند تاج گل از جا کنده شد و به زمین افتاد. برای دقایقی، فضای جلوی مسجد عملاً به یک ردیف متراکم لنز و میکروفن تبدیل شده بود.
هنگامی که موج اولیه کمی آرام گرفت، مراسم شروع شد. تلاوت قرآن که در میانهی همهمههای پراکنده پخش میشد، فضای مسجد را آرامتر کرد. پس از آن احد قدمی مرثیهای خواند که مرتبط به ایام فاطمیه بود و حس و حال ویژهای به مراسم بخشید. پس از آن با سخنرانی کوتاهی، به پایان مجلس نزدیک میشدیم.
در میان جمعیت، نامهای آشنا و شناختهشده کم نبودند: دکتر سعید زیباکلام، محمدرضا رحیمی، معاون اول دولتهای نهم و دهم؛ محمدرضا فرزین، رئیسکل بانک مرکزی؛ عبدالرضا شیخالاسلامی، وزیر سابق کار؛ شمسالدین حسینی، وزیر اقتصاد دولت دهم؛ کامران دانشجو، وزیر علوم؛ علیاصغر عنابستانی، محمود احمدیبیغش و احمد علیرضا بیگی، نمایندگان سابق مجلس؛علیاکبر صالحی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی؛ اسماعیل نجار، رئیس پیشین ستاد مدیریت بحران؛ مجتبی ثمرههاشمی، علیاکبر جوانفکر، مرتضی تمدن و سردار حسین علایی.
حضور این افراد، مراسم را بیش از پیش شبیه یک گردهمایی سیاسی-اجتماعی کرده بود تا یک ختم خانوادگی.
در تمام طول مراسم، مردم یکی پس از دیگری جلو میآمدند؛ برخی برای عرض تسلیت، بعضی برای احوالپرسی و بسیاری نیز برای گرفتن عکس. احمدینژاد با آرامش و لبخندی کوتاه به این درخواستها پاسخ میداد. آنقدر جمعیت مقابل او توقف میکرد که مسیر حرکت مردم بارها کند میشد. فرزندانش نیز در میان مردم بودند و بسیاری با آنها نیز خوشوبش میکردند.
وقتی مراسم پایان یافت، برخلاف معمول که جمعیت سریع پراکنده میشود، بخش قابل توجهی از مردم همچنان احمدینژاد را همراهی میکردند. خیابان سمنگان از آغاز مراسم هم شلوغتر شده بود. جمعیت او را تا مقابل منزلاش همراهی کرد و او هم در چند نوبت رو به مردم برگشت، از همراهیشان تشکر کرد و با لبخندی کوتاه پاسخ محبتها را داد.
این عصر نارمک، در میان صداهای پیوستهی جمعیت، انعکاس فلاش دوربینها و مسیر فشردهی همراهان، بیش از آنکه شبیه یک ختم معمولی باشد، روایتی از تلاقی یک مراسم خانوادگی با حضور محبوبترین سیاستمدار ایرانی بود؛ عصری که در آن متن و حاشیه عملاً از هم جداشدنی نبودند.
نظرات
درود به احمدی نژاد حامی واقعی مردم