نظریه ' مدیریت ایرانی ' دکتر احمدی نژاد؛ جامعه، تاریخ و فرآیند ظهور + فیلم
هر انساني، در هر گوشه از جهان كه براي اصلاح وضع جامعه، برپايي عدالت، رفاه و آرامش مردم، همبستگي مردم، ترويج محبت بين مردم، تأمين حقوق مردم، حمايت از حقوق اساسي، مقابله با ظلم و برای دفاع از مظلوم، تلاش ميكند، اينها همه هم ظهور است، هم نزديك شدن به انسان كامل و هم ظهور انسان كامل در وجود آن فرد است.
به گزارش دولت بهار، متن این بخش از نظریه "مدیریت ایرانی" دکتر محمود احمدینژاد با عنوان " جامعه، تاریخ و فرآیند ظهور " به شرح زير است:
بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم عجل لوليك الفرج والعافية و النصر واجعلنا من خير انصاره و اعوانه والمستشهدين بين يده
بحث مهمي مطرح ميشود كه جامعه چيست؟ تاريخ چيست؟ هدايت چيست؟
روشن است كه خداوند متعال به طور مستمر، هدايت را نازل ميكند. عالم، عالم هدايت است. خدا به انسان عقل داده است. منشأ عقل كجاست؟ آسمان است. به طور مرتب دريافت ميشود و به طور مرتب نازل ميشود. علاوه بر پيامبران، مصلحان و بزرگان، تمام عالم، آيه است. آيه چيست؟ نشانه! نشانه براي چيست؟ براي هدايت، نشانه است كه راه را پيدا كنيم، بينديشيم، بفهميم و پيدا بكنيم.
جامعه چيست؟ توضيح دادم انسان، اجتماعي است. اگر انسانها با هم زندگي نكنند، فرصتي براي ظهور و بروز استعدادهايشان باقي نميماند. در تعامل انسانها و در تفاوتها، جامعه شكل ميگيرد و جامعه بستر شكوفايي انسانهاست. حالا جالب است انسانها مأموريت دارند همين جامعه را به بالاترين سطح انسانيت، عزت، رفاه و سعادت برسانند.
ما دو روح تعريف ميكنيم؛ يكي روح فردي و ديگري روح جمعي. هر انساني براي خودش يك روح، يك هويت و يك شخصيت مستقل دارد. اما وقتي همه انسانها جمع شدند و با هم تعامل كردند، تفاوتها را با هم به اشتراك گذاشتند و براي تكامل همديگر كمك كردند، يك روح جديدي به نام روح جمعي پيدا ميشود، كه اين روح جمعي، بازتاب ويژگيها، خواستها و ارزشهاي مشترك آحاد جامعه است.
زماني كه آدم ها در داخل جامعه قرار ميگيرند، با زماني كه فردي هستند، رفتارهايشان متفاوت است. خيلي وقتها آدمها در موضع فردي، رفتارهايي از خودشان نشان ميدهند كه به محض اينكه در روح جمعي ميآيند، رفتارها عوض ميشود. ممكن است كسي جايي تنها باشد بترسد، اما وقتي بخواهد اجتماعي كار كند، ترس كنار رفته و شجاعت جايش را گرفته است. تنها باشد ممكن است بخل بورزد، اما در محيط اجتماعي فداكاري، گذشت، ايثار و همه اينها در وجودش شكوفا ميشود. يك روح جمعي داريم كه حركت عمومي جامعه را شكل ميدهد و يك روح فردي داريم كه اقدامات فردي انسانها را شكل ميدهد. اينها با هم كاملاً در اتباط هستند.
اما يك بحث مهم وجود دارد كه آيا تاريخ جمع اقدامات مجزاي بيهدف است؟ يا مجموعه تاريخ، از بينهايت اقداماتي كه انسانها انجام داده اند تشكيل شده و همه اين اقدامات در چارچوب يك هدف مشخصي حركت ميكند؟ سؤال دوم اين است كه اين پديده هايي كه در عالم خلق شده اند، آيا پديده هاي مجزا، منفرد و بدون هدف هستند يا هدف فرعي دارند؟ اما پاسخ چيست؟ ما همه عالم را يك مجموعه بهم پيوسته مي دانيم، يك مجموعه بهم پيوسته اي است كه بستري را براي شكوفايي و كمال انسان شكل داده است، بستري را براي ظهور خداي متعال در قامت انسانها شكل داده است و تمام موجودات، مأموريت دارند و مأموريتشان هم يونيك و واحد است. هيچ دو موجودي نداريم كه يك مأموريت واحد داشته باشند. از آن آميب تك سلولي كه ته اقيانوس زندگي ميكند تا درختها، جنگلها، كوهها، كرات، سيارات، ستاره ها، خورشيد، ماه، حيوانات، تك تك سلولهاي عالم، تك تك مولكولهاي عالم، تك تك اتمهاي عالم مأموريت دارند. دو اتم مساوي نداريم، اگر داشتيم يكي به درد نميخورد. دوتا نوترون، الكترون و پروتون مساوي هم نداريم، نقششان فرق ميكند. متفاوت هستند، اما همه اينها، در يك بستر بسيار منظم و حكيمانه هدف واحدي را دنبال ميكنند، تاريخ به هم پيوسته است.
قرار است كه از حقيقت انسان در اين عالم رونمايي شود. در واقع همه استعدادهاي انسان به شكوفايي در اين عالم برسد. اين سير تاريخ است. تمام مخلوقات به نوعي ظهور خدا هستند. خب جامعه انساني كه رو به كمال است چيست؟ در واقع ظهور در ظهور است. ظهور در سطح بالاتري است و دائماً اين دارد اتفاق ميافتد.
اينكه ما معتقد به ظهور انسان كامل براي اصلاح نهايي وضع جهان و باز كردن راه كمال بينهايت و برداشتن موانع كمال هستيم، اين مسير و فرايند از چه زماني شروع شده است؟ آيا اين جز ظهور خداست؟ آيا ظهور انسان كامل، جز ظهور خداست؟ انسان كامل چكار ميكند؟ تجلي دهنده اسماء الهي در سطح خيلي بالاتر و ظهور خداست. از ابتداي خلق عالم، ظهور خدا شروع شده است. اما قرار است توسط انسانها به نقطه اوج برسد. سير تاريخ، سير ظهور است. انسانها از غارنشيني به آزاديخواهي رسيدند، از غارنشيني به حقوق بشر رسيدند، از زماني كه خون و جان انسان ارزشي نداشته، يك رشد اتفاق افتاده است. كل تاريخ، يك مسير سربالاست. منحني رشد و كمال انساني يا منحني ظهور خداي متعال، ظهور انسان كامل، يك منحني صعودي است. معنايش اين نيست كه بعضي از انسانها سقوط نميكنند. تمام اتفاقاتي كه افتاده و طراحيهايي كه دشمنان كمال بشريت، از جمله شيطان، براي شكستن اين سير صعودي انجام دادند، همه در يك فرايندي، به يك عنصر مثبت براي كمال انسانها تبديل شده است. بلافاصله تبديل به تجربه شده و انسانها راه جديدي را رو به كمال انتخاب كردند. اصلاً تمام تاريخ به طور پيوسته، يك فرآيند است، فرآيندي به نام ظهور.
ظهور چه كسي؟ ظهور انسان، ظهور خدا، ظهور انسان كامل. بعضيها اين موارد را آنقدر ميپيچانند كه از دسترس خارج ميكنند. البته اين كار شيطان است. من بعداً راجع به شيطان، نقش او در اين عالم و در سير كمالي انسان صحبت خواهم كرد. يك فرآيند است. انسانها خودشان را فراموش ميكنند كه اين باعث مي شود سير كمالشان متوقف يا كند شود. انسان كامل را از ياد مي برند. انسان كامل چه هست؟ «انسان كامل» تجلي حقيقت وجودي تك تك انسانها در يك رتبه كمالي خيلي بالاست. در واقع خودمان هستيم، خود ما را بازتاب مي دهد.
ظهور انسان كامل كه ظهور خدا و ظهور انسانيت است، يعني چه؟ هرگاه هر انساني در وجودش نسبت به يك ارزش انساني، احساس علاقه و تعهد و احساس دلبستگي پيدا كرد، همانجا انسان كامل به همان نسبت در وجودش ظهور كرده است. اصل ظهور، ظهور انسان كامل يعني حقيقت انسانيت در وجود انسان هاست. بله در يك مقطعي ديگر بايد آشكار شود، تا بتوانيم ادامه مسير كمال را برويم.
طول تاريخ، تاريخ ظهور است. عرض كردم انسانها از غارنشيني و وحشيگري به اينجا رسيدند، به حقوق بشر، حقوق انسانها، احترام، عزت، مساوات، عدالت، برادري، همبستگي و به اكوسيستم جهاني رسيدند، يك سير است. اين كه در طول تاريخ، عدالتخواهي ارزش بوده، اين ظهور است. ظهور انسان كامل در انسانهاست، ظهور خدا در انسانهاست. هر لحظه ما احساس محبتي به كل موجودات عالم داشته باشيم، همان لحظه ظهور خداست. آن محبت، ظهور خدا در وجود ماست. چقدر محبت داريم؟ همان، سطح ظهور است. اگر محبتمان بی نهایت شد، بينهايت ظهور در وجود ما اتفاق افتاده است. دانش، حكمت و هركدام از اينها، هركجا تجلي ميكند، تجلي خدا و انسان كامل است.
عالم و اتفاقات عالم بي هدف نيست. تمام اتفاقاتي كه در جامعه انسانيِ عالم، به وقوع مي پيوندد، در يك بستر و در يك فرايند دارد اتفاق ميافتد و آن فرآيند، فرآيند ظهور است. ظهور انسان، ظهور انسان كامل و ظهور خداست. اصلاً نه تاريخ بي هدف است و نه موجودات. مگر ميشود خداي متعال يك پديده اي را بدون هدف، بدون مقصد، بدون نقش آفريني در اين فرآيند خلق كرده باشد؟ چون خدا كل اين جهان را براي انسان خلق كرد و انسان را خلق كرد كه معرف او باشد. پس فلسفه خلقت عالم اين است. فلسفه خلقت تك تك موجودات همين است و در اين فرآيند نقش آفريني ميكنند. يك شاخه درخت، يك برگ، يك پرنده، يك كوه، يك حيوان، يك ستاره، يك سياره، يك مولكول و... همه در خدمت اين فرآيند هستند.
اصلاً بدون توجه به اين فرآيند، هيچكس نميتواند تاريخ، انسان و جهان را تحلیل و آينده را پيشبيني كند. همه جهان رو به ظهور است. اين سرنوشت محتوم است كه دارد اتفاق ميافتد.
بعضي ها منتظر يك روز خاص هستند. بله آن روز خاص هم خواهد آمد. ولي تكامل و ظهور يك امر پيوسته است، يك امر نقطهاي و دفعی نيست. بله انسانها رشد ميكنند و به جايي ميرسند كه مستقيم با انسان كامل حرف بزنند و پشت سرش حركت كنند. انسان كامل، يك انسان كمال يافته است، بايد خودمان را به او نزديك كنيم، نه صرفا فيزيكي، چون به لحاظ فيزيكي كه هست و بين ما زندگي ميكند، به لحاظ انساني بايد خودمان را به او نزديك كنيم.
من معتقدم هر انساني، در هر گوشه از جهان كه براي اصلاح وضع جامعه، برپايي عدالت، رفاه و آرامش مردم، همبستگي مردم، ترويج محبت بين مردم، تأمين حقوق مردم، حمايت از حقوق اساسي، مقابله با ظلم و برای دفاع از مظلوم، تلاش ميكند، اينها همه هم ظهور است، هم نزديك شدن به انسان كامل و هم ظهور انسان كامل در وجود آن فرد است، به هر نسبتي كه هست.
خلاصه كنم، هدايت يك امر دائمي است. هم عقل هست، هم پيامبران هستند، هم دائماً از آسمان هدايت هست، هدايت قطع نميشود، امكان ندارد قطع شود. چون خدا هادي است از صفات خداست. مانند خلق است، خلق كه تمام نميشود. خدا دائماً در حال خلق است. از اول در حال خلق بوده است. يك جمله هم اين وسط بگويم. من نميخواهم وارد بحثهاي فلسفي بشوم اما معتقدم انسانها ازلي و ابدي هستند. چون خداوند از اول خالق بوده است. مظهر اصلی خلاقيت خدا غير از انسان است؟ نميشود كه خدا خالق باشد بدون اينكه مخلوقي داشته باشد. انسان تا كجاست؟ بينهايت! انتها ندارد. البته منظور من جسم انسان نيست چون انسان يك جسمي دارد كه اينجا ميماند. جسم انسان در اين مسير كمال بینهايت، تا يك جايي مأموريت پشتيباني از انسان را دارد، از آنجا به بعد، ممكن است خودش تبديل به مانع شود و ميماند ولي انسان ميرود و حركت ميكند. حركت انسان و حقيقت انسان از اين قالب در بيايد، ميرود و ادامه دارد و تمام شدني نيست.
من به طور خلاصه بگويم؛ تاريخ، هدفمند است. فلسفه تكامل تاريخ، فرآيند ظهور است. ظهور انسان، ظهور انسان كامل، ظهور خداي متعال و اين يك امر پيوسته است و تا انتها خواهد رفت. ان شاءالله در بخش بعدي، اشاره اي به نقش شيطان در فرآيند ظهور و تكامل انساني خواهيم داشت.
نظرات