سخنان مرتضی تمدن، در نشست مدرسه مدیریت ایرانی با موضوع باغشهر از منظر سیاستگذاری
نشست هشتم مدرسه مدیریت ایرانی با حضور مرتضی تمدن ، استاندار تهران در دولتهای نهم و دهم و با موضوع باغشهر از منظر سیاستگذاری روز دوشنبه اول خرداد ۱۴۰۲ برگزار شد.
به گزارش دولت بهار، آنچه در ادامه میخوانید بخشهایی از سخنان مرتضی تمدن است:
_ عملکرد و برنامه های دولت ها بطور طبیعی انعکاسی است از آن تفکر و نگرشی که دولتمردان در راهبری جامعه و احیاء حقوق جامعه دارند. چه نوع نگاه و نگرشی دارند؟
_ نگرش کلی حکومت و نظام حکمرانی در راستای حفظ حقوق ملت ها و حفظ حقوق مردم، بطور طبیعی تاثیر بسیار مستقیم و تعیین کننده ای در نوع روش ها و برنامه هایی که دولت ها برای راهبرد امور کشور دارند.
_ نگاه حاکم بر دولت نهم و دهم متاثر از نگاهی که آقای دکتر احمدی نژاد از بدو شروع دولت نهم داشتند، مبتنی بر این امر بود که قدرت و اصالت از آن ملت است و تلاش خدمتگزاران، معطوف به خدمتگزاری بیشتر به ملت است. یعنی اصالت را به حقوق ملت دادند.
_ اگر ما دایره حاکمیت و دایره ملت را در نظر بگیریم؛ همه قدرت ها و همه اصالت های تبیین شده در راهبری را آقای دکتر احمدی نژاد متعلق به دایره ملت می دانست. به عبارتی ایشان همیشه از دایره ملت برای احصاء حقوق مردم با دایره حاکمیت سخن گفتند و از داخل دایره ملت، حقوق ملت را از درون دایره حاکمیت جستجو و احصاء کرد.
_ وقتی ایشان اصالت، قدرت و توانمندی ها را برای ملت و از آن ملت می داند، بعدا تمام کارها و برنامه های دولت هم بطور طبیعی معطوف به همین نکته است.
_ ثروت و ثروت عمومی و آزادی هایی که در قانون و در فرآیند اداره کشور احصاء شده از آن ملت است و خدمتگزاران به نوعی خادم ملت هستند.
_ رویکرد ملت ایران در انتخاباتی که منجر به روی کار آمدن دولت نهم شد در واقع متاثر از فضایی بود که در خرد جمعی مردم ایران تبلور پیدا کرد. یعنی خرد جمعی ملت ایران انتخابش را بر اساس همین نگرش انجام داد و منجر به آن نتیجه ای شد که در آن شرایط بسیار بسیار سخت و آن شرایط رقابتی سهمگین از دل قدرت و اراده ملت ایران، دولتی به نام دولت نهم خودش را بروز و ظهور داد.
_ دولت نهم زائیده اراده و خواست ملت بود.
_ اساس و زیربنای برنامه های دولت های نهم و دهم دقیقا بر همین روش و ریلی که از ابتدا دولت بر اساس آن موجودیت خودش را پیدا کرد، گذاشته شد.
_ ما رفتار و برنامه های دولت قبل را می دانستیم و طبیعتا تصور این بود که ادامه همین روش ها با رویکرد فکری دیگر و به همین منوال خواهد بود. آن زمان برنامه چهارم در دست کمیسیون برنامه و بودجه بود که بنده رئیس آن کمیسیون بودم. برنامه چهارم را دولت اصلاحات نوشته بود که زمان تصویب آن به دولت نهم رسید و در دستور کار بود. از دولت نهم پیام آمد که این برنامه، آن چیزی که مدنظر ما باشد نیست. اصرار هم نکردند که ما تصویب بکنیم یا نکنیم. در واقع پیام دکتر احمدی نژاد و مجموعه دولت نهم این بود که این برنامه نگاه ما به اداره کشور، به مردم ایران و حقوق ملت نیست، نگرش ما در رابطه با قدرتمند و ثروتمند کردن ملت، این نیست.
_ اصولا اساس آن برنامه، حاکمیت محور و دولت محور بود نه ملت محور. گرچه آن برنامه تقریبا با همان شاکله ای که به مجلس آمده بود تصویب شد ولی همه می دانستیم که این دولت، عملکرد و برنامه اش قطعا متفاوت از این برنامه است، گرچه خودش را مقید به قوانین می دانست اما نوع تفکر و نگرش خیلی تفاوت کرده بود.
_ در اثنای رسیدگی به برنامه بود که اعلام شد دولت یک برنامه ای برای اصلاح امور کشور را در دست بررسی و تصویب دارد که بعدا نامش "طرح تحول اقتصادی" شد که 7 محور داشت: 1- اصلاح نظام یارانه ها 2- اصلاح نظام مالیاتی 3- اصلاح نظام گمرک 4- ارزشگذاری پول ملی 5- اصلاح نظام ارزی 6- اصلاح نظام توزیع 7- اصلاح نظام بهره وری
_ کار دولت نهم با برنامه و بر اساس یک اصول و چارچوب کاملا هدفدار آغاز شد و از اینجا بود که کم کم از دل محورهای 7 گانه طرح تحول اقتصادی، کم کم چند برنامه عملیاتی بیرون آمد.
_ یکی از این برنامه های عملیاتی هدفمند کردن یارانه ها بود، یکی مسکن مهر بود، یکی سهام عدالت بود و یکی وام های زودبازده و اشتغالزایی بود.
_ طرحی به نام طرح آتیه که آن را نفله کردند و اجازه ندادند به نتیجه برسد. در این طرح هر کودکی که از مادر متولد می شد، دولت بلافاصله برایش یک دفترچه پس انداز اختصاص می داد، هر سال مبلغی را خانوار و مبلغی را دولت در این حساب پس انداز قرار می دادند و تا زمانی که به سن بلوغ برسد، کسی حق استفاده از این پس انداز را نداشت، زمانی که به سن قانونی رسید، مجوز داشت که از آن به عنوان یک سرمایه اولیه برای آغاز زندگی (ازدواج، تحصیل و...) استفاده کند.
_ فلسفه طرح تحول اقتصادی این بود که قدرت ملت در بعد مادی و معنوی تقویت شود. در واقع ثروتی را که در حصر دولت ها بود، این را به سمت ملت سرازیر کنند، از جیب حاکمیت بردارند و به جیب ملت بگذارند در حالیکه در شرایط عادی، این امر معکوس است یعنی معمولا از جیب ملت ها به جیب دولت ها می رود.
_ طرح تحول کشاورزی هم بعدا به جمع این طرح ها اضافه شد. یعنی توسعه کشاورزی از طریق در اختیار قرار دادن ظرفیت های کشاورزی در اختیار آن بخش از ملت که توان اجرایی و علمی داشت ولی توان مادی نداشت. کار شروع و به استانداران ابلاغ شد.
_ در گام اول طرح تحول کشاورزی؛ ما تمام ظرفیت های استان ها را در بخش توسعه کشاورزی؛ یک بخش که از قدیم کشاورزی می شد. از قبل زمین، کشاورز، بهره بردار داشته کشاورزی اش را می کرده و برنامه ای جدا داشت. اما بخش هایی که دست نخورده باقی مانده بود، ظرفیت هایی که ما داشتیم یعنی زمین، آب و سرمایه، اینها را بهم متصل کنیم و نیروی انسانی بهره بردار هم جوانان بودند. در هر شهری در قالب تعاونی ها و تشکل های تعاونی خودشان را سازماندهی می کردند و ما از زمین ها و تسهیلاتی که برای این قسمت در نظر گرفته شده بود و ظرفیت زیرساختی که باید در اختیار این اراضی قرار می دادیم مثل آب، اینها را فراهم می کردیم و در اختیار این تشکل های تعاونی که نوعا جوانان تحصیل کرده و فاقد زمین و امکانات بودند، قرار می دادیم. برای این کار در استان های مختلف تیم های کارشناسی تشکیل شد و اراضی قابل استفاده و قابل بهره برداری شناسایی شدند. بانک اطلاعاتی آن ها هنوز هم در استانداری ها موجود است ولی الان دارد خاک می خورد.
_ طرح تحول معدن برای متحول کردن معادن در بعد واگذاری به ملت نیز طرح دیگری بود که اضافه شد.
_ حرف دکتر احمدی نژاد این بود که چرا معادن بکر و دست نخورده باید در اختیار یک تعداد افراد خاص باشد؟ همین ساختاری را که در بخش طرح تحول کشاورزی با تشکیل تعاونی ها پیگیری کردیم، در بخش معدن هم افرار مستعد، تحصیل کرده و جویای کار را شناسایی و از طریق این تشکل ها به آنها معدن واگذار کنیم. لذا طرح اکتشاف معادن در همان زمان به چند برابر رسید.
_ دولت بعدی که آمد هم طرح تحول کشاورزی، هم طرح تحول معدن و هم مسکن مهر را متوقف کرد و همین طور این را هم اعلام کرد که شب پرداخت یارانه برای دولت، شب عزاست و همه چیز را تخریب کرد و سد راه همه برنامه هایی شد که به نفع ملت بود.
_ هدف نهایی؛ باغشهر بود اما در گام نخست بحث باغشهر با ادبیات دیگری مطرح بود. اینگونه که ما از ظرفیت واگذاری اراضی قابل استفاده که در حین بهره برداری نیستند، اینها را شناسایی کنیم و به هر خانوار ایرانی مثلا یک قطعه هزار متری در آن مناطقی که بیشتر منابع طبیعی بود و در حیطه محیط زیست و برخی ارگان ها و نهادها بود بدهیم که در کنار منزل مسکونی خودش یک باغچه ای هم داشته باشد.
_ از همان روز اول مقاومت ها در برابر آن مانند سایر طرح های دولت آغاز شد.
_ اساس این طرح بر این اصل استوار بود که تمام منابع طبیعی، تمام اراضی که متعلق به دولت می دانستیم، تمام عرصه هایی که در اختیار برخی نهادها بود، عرصه هایی که رها و لم یزرع بود و هیچ اتفاق مثبتی روی آن رخ نمی داد، اینها شناسایی و پهنه ها مطالعه شود و به مردم واگذار کنیم.
_ آثار اولیه این طرح احیاء اراضی و زمین هایی که به هر دلیلی مورد بهره برداری قرار نمی گرفت و جلوگیری از غارت آنها بود. چراکه وقتی دست مردم نباشد، دست زمین خواران حقیقی و حقوقی خواهد بود.
_ دولت زمین ها را در انحصار خود گرفته بود، نه ویران می کرد و نه آباد می کرد. سازماندهی این کار بر اساس یک برنامه ای که هدفمند باشد این بود که پهنه های وسیع و گسترده را از دست یک تعداد معدود انحصارگر بگیرد و بین ملت توزیع کند. همان کاری که در معدن و کشاورزی می خواستیم انجام بدهیم.
_ وقتی تحت یک برنامه قرار می گرفت، ساخت و سازهای غیرقانونی مهار می شد. زمین های مرده وارد مدار بهره برداری موثر و آبادی و عمران می شد، خانواده ها احساس توانمندی و قدرت می کردند.
_ نفس تمام این برنامه ها یک پیام برای ملت داشت و آن این بود که ای ملت اگرچه یارانه می دهیم و مقدارش کم است ولی بیانگر این است که به فکر شما و برای شما هستیم. سهام عدالت می دهیم، شاید نتواند تمام حفره های زندگی شما را پر کند ولی بدانید که به فکر شما هستیم. در حوزه مسکن، شاید خانه ایده آل شما نباشد ولی توان دولت این است و در طلب اخلاص گذاشته و در فکر خانه و سرپناه شما هم هست. به فکر معیشت و سفره شما هم هست. پیام این بود و مردم این پیام را خوب دریافت کردند که آثار آن تا الان هم پیداست.
_ در قضیه باغشهر یا واگذاری زمین هزار متری برای هر خانوار، پیام ما به ملت این بود که این ثروت مال شماست و ما داریم تلاش می کنیم این ثروت از دست رفته را به دامان ملت برگردانیم.
_ در جلسه ای با حضور بر خی مسئولین نظام بحث واگذاری زمین هزار متری به هر خانوار ایرانی مطرح شد اما قضاوت در آن جلسه از طرف برخی آقایان این بود که این کار چوب حراج زدن به ثروت ملی است! تصور این بود که قرار است منابع طبیعی و عرصه های ملی نابود شود در حالیکه درست عکس این مطلب بود.
_ از آن 165 میلیون هکتاری که مطرح شده بود، چیزی حدود 23 میلیون هکتار زمین های قابل کشت ما بود. از این 23 میلیون هکتار؛ نزدیک 8.5 میلیون هکتار اراضی آبی و بقیه اراضی دیم هستند. اصلا کل ماجرای واگذاری یک قطعه زمین هزار متری به هر خانوار، کلا چقدر از این مساحت را به خودش اختصاص می دهد که این قدر جنجال به پا کردند!؟ بین 2 تا 3 میلیون هکتار! کجای این کار چوپ حراج زدن به ثروت ملی است؟ این کار اتفاقا جلوگیری از نابودی ثروت ملی است.
_ یکی دیگر از بهانه هایی که می آوردند این بود که هزار متر زمین می دهید، آب از کجا می آورید؟ با اصل قضیه مخالف بودند ولی بهانه آنها این بود. گفتیم 430 میلیارد متر مکعب نزولات آسمانی داریم، چقدر آن استفاده می شود؟ کمتر از 100 میلیارد متر مکعب! یعنی ملت ظرفیت و هوش نداشت که از این 400 میلیارد متر مکعب، بجای 100 ، 200 میلیارد آن را استفاده کند؟ اگر زمین را می دادید به هر نحوی این زمین را احیا می کرد.
_ هر کاری که به مردم سپردیم، وقتی مردم احساس مالکیت و تعلق خاطر نسبت به آن پیدا کردند، از جان و دل برای درست انجام دادن آن کار مایه می گذارند، ایثار هم می کنند. مگر هدفمندی همین طور نبود؟ دیدیم که ملت در قضیه هدفمندی چه همراهی قشنگی کردند.
_ بحث این بود که این دولت دارد به مردم یارانه می دهد، مسکن و سهام عدالت می دهد، طرح کشاورزی و معدن هم گذاشتند، هزار متر زمین هم که بدهند برای ما چه می ماند!؟ و بعد هم می گفتند وقتی مردم قوی شدند زیر بلیت ما می روند!؟
_ چرا جلوی اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها گرفته شد؟ در مرحله دوم قرار بر این بود که مبلغ 45 هزار تومان که معادل 45 دلار آن زمان بود، به یک معنا 80-70 هزار تومان و به یک معنای دیگر تا 200 هزار تومان افزایش پیدا کند ولی چرا جلویش را گرفتند؟ خدمت رهبری رسیدند تا جلوی اجرای مرحله دوم طرح هدفمندی یارانه ها را بگیرند. در مورد واگذاری هزار متری زمین به هر خانوار هم رفتند و یک گزارش تلخ و غیرواقع بینانه ارائه کردند!
_ بارها این جمله را از زبان آقای دکتر احمدی نژاد شنیدیم و با همه وجود هم به آن اعتقاد داریم که "هر چیزی که ملت ایران را قوی کند، با آن مخالف هستند!"
_ کار در تمام عرصه ها آغاز شد. در تمام فرمانداری های هر شهر یک تیم کارشناسی که ترکیبی از منابع طبیعی، محیط زیست، سازمان جهاد کشاورزی و نماینده فرماندار بود تشکیل شد که عرصه هایی که قابل واگذاری هستند، شناسایی شوند. اینها جدای از کار کارشناسی بود که در خود دولت آغاز شده بود.
_ شهرستان به شهرستان دعوت می کردیم و هر فرمانداری از هر شهرستانی، گزارش می داد. مثلا می گفتند ما 360 هکتار اینجا شناسایی کردیم، 150 هکتار آنجا شناسایی کردیم و بعد سرانه ها را محاسبه می کردیم که اگر این مقدار شناسایی شده، با تعداد خانواری که در این شهرستان وجود دارد، به چه شکلی همخوانی دارد؟
_ جلساتی را با آب منطقه ای داشتیم برای اینکه اگر طرح های آبرسانی متمرکز را بخواهیم در پهنه های استان تهران برای آبرسانی روی این اراضی داشته باشیم، چقدر ظرفیت و امکانات داریم؟ امکان سنجی منابع آب برای هدایت به سمت اینها.
_ کم کم داشتیم از طرح به پروژه می رسیدیم. در نشست پایانی سال 91 استانداران، بعضی از استان ها گفتند ما آماده ایم که کار شروع شود؛ یعنی قطعه بندی و سپس واگذاری. یعنی کار واقعا شروع شده بود ولی به یکباره متوقف شد!
_ چون به پایان دولت نزدیک می شدیم، نگران این بودیم که کار مسکن مهر متوقف شود که متاسفانه شد! تلاش ما این بود که تا جایی که امکان داردطرح های مسکن مهری که امکان بهره برداری دارند، به بهره برداری برسند.
_ به 38-37 میلیون نفر سهام عدالت داده شد و بخش هایی از جامعه جامانده بودند، درگیر این بودیم که این کار روی زمین نماند و به دولت بعد کشیده نشود و سهام عدالت آنها هم داده شود. نظر دکتر احمدی نژاد این بود که به کل ایرانی ها سهام عدالت تعلق بگیرد ولی بعدا دهک هایی را حذف کردند و اعلام کردند تنها به 6 دهک داده شود.
_ تلاش می کردیم مقدمات اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها که یارانه را به دو یا سه برابر می رساند، فراهم کنیم. حالا در این شرایط طرح واگذاری هزار متر زمین به هر خانوار و طرح آتیه هم در ذهن ما بود که مقاومت ها و مخالفت ها شروع شد و در نهایت متوقف شد.
_ دادن هزار متر زمین به هر خانوار ایرانی حفظ بیت المال بود نه حراج بیت المال. عین عدالت بود. یک کار علمی و حساب شده و مدیریت شده بود، چرا مقاومت کردید!؟ چرا در مقام تقابل با آن قرار گرفتید!؟ زمین هایی که تا سالیان آینده ممکن است احیا نشود، با این طرح احیا می شد. اگر شما در قله کوه به یک خانوار ایرانی یک قطعه زمین می دادید، آن را آباد می کرد. مردم خودشان پای کار می آمدند. آنوقت ملتی که ببیند ثروتش اینگونه در اختیار خودش قرار می گیرد، چقدر با انگیزه می شود؟ چقدر پای کار می آید؟ در همه زمینه ها؛ در دفاع، آبادانی کشور، در ماندن و خدمت کردن به کشور. وقتی می دید پول نفت وارد زندگی اش می شود، مسکن برایش پیش بینی شده، برای آینده فرزندش پس انداز پیش بینی شده، قطعه زمینی دارد که می تواند باغچه ای برای اوقات فراغتش فراهم کند و بعد این ملت علاقه اش نسبت به کشورش تفاوتی نمی کرد نسبت به وقتی که ناامید باشد و هیچ تعلق خاطری نداشته باشد؟
_ 99 درصد مردم بی نصیب هستند و یک درصد با زد و بند می روند و این اراضی را می گیرند، قطعه بندی می کنند و بعد با قیمت های کلان، ثروت خود مردم را به آنها می فروشند! همین الان هم اگر شما مشابه این طرح را مطرح کنید، با آن مخالفت می کنند ولی عزیزان بدانند که ان شاءالله این طرح تحقق پیدا خواهد کرد.
_ دولت قدرت مدیریت و نگهداری از منابع طبیعی را ندارد. چقدر ظرفیت دارند که بخواهند دیده بانی، مراقبت و نظارت کنند تا کسی به این زمین ها دست اندازی نکند؟ چقدر وقت دارند که در نهادهای حقوقی اقامه دعوی کنند؟ این بار سنگین را به دوش گرفته و امکان ندارد بتواند آن را مدیریت کند. جنگل را با ضوابط تعیین شده به خود ملت بدهید و ببینید بهتر از این مدیریت می کند یا خیر؟ حتما بهتر نگهداری می کند تا اینکه با تبانی بعضا با برخی از دست اندکاران دست سوداگران بیفتد! دولت چقدر پرسنل و بودجه و امکانات می خواهد تا بتواند این اراضی را مدیریت کند؟ اصلا نمی شود. ثروت ملت را گرفته اند نه آباد می کنند و نه اجازه می دهند ملت آباد کند. مردم می روند درخت را آبیاری کنند تا خشک نشود ولی به اسم قانون جلویش را می گیرند و بعد می بینیم همان اتفاقاتی که برایش قانون وضع شده که اتفاق نیفتد، اتفاق می افتد!
_ ویلا را ساخته، یک سال هم در آن سکونت کرده، جلوی چشم شما هم ساخته است. چه کسی به اینها اجازه ساخت می دهد؟ اجازه می دهند می سازد، می سازد، می سازد و بعد یکدفعه با لودر آن را صاف می کنید!؟ اگر این نظارت ها می توانست درست انجام شود باید از اول جلوی این تخلفات گرفته می شد که اجازه ندهید پول و ثروت مردم بالا برود و بعد بروید و تخریب کنید! پس معلوم می شود که نمی توانید. شما چیزی که مال ملت است از دست ملت درآورده اید و در چنگ خودتان گرفته اید و حالا نمی توانید بهره برداری و مراقبت کنید.
_ واگذاری هزار متر زمین به هر خانوار ایرانی نقطه مقابل این اتفاقات بود که این تاراج ثروت ملی صورت نگیرد، تا زمین های خشک لم یزرع آباد شوند، که این خانوار ایرانی یک محل نفس کشیدن داشته باشند. ایرانی ست و لایق این خدمت است.
_ ماشین خوب که اجازه نمی دهید سوار شود، یک محل نفس کشیدن هم که به او نمی دهید، یارانه را هم که زهرمارش کردید «در واقع زهرمار خود آنها شود، نوش جان ملت»، مسکن مهرش را هم که متوقف کردید! قرار هم بود بسازید ولی هنوز نتوانستید، به سهام عدالت هم آنقدر دستبرد زدید که 50 درصد آن را از چنگ مردم درآوردید به بهانه اینکه به دروغ نتوانستید اقساط آن را بدهید! همه چیز را به کام مردم تلخ کردند.
_ بسیاری از درگیری ها و تشنجات محلی در اثر دست اندازی به اراضی ملی بود که می بایست به مردم بدهیم که ندادیم و دست سوداگران و زمین خواران افتاد. وقتی ملت می بیند رهاست و کسی به کسی نیست و هیچکس هم هیچ برنامه ای برایش ندارد، از لحاظ روانی پژمرده و و نسبت به کشور و آینده اش ناامید می شود. اینها بار روانی و افسردگی اجتماعی می آورد و در زمان های خطیر وقتی ملت ناامید شود، پای کار نمی آید. نتیجه اش را در انتخابات ها می بینیم.
_ وقتی ثروت کشور را برای قدرتمند کردن مردم بکار نبریم، آیا فقر حادث می شود یا نمی شود؟ معیشت دچار پسروی می شود یا نمی شود؟ درآمد خانوار کاهش پیدا می کند. حالا تاثیرات فقر عمومی چیست؟ بزهکاری و هزاران مورد مشابه این. روی انسجام خانواده اثر می گذارد. منشا بسیاری از اختلافات خانوادگی مربوط به مشکلات معیشتی است. وقتی فقر عمومی حادث شد، حتی خانواده های متوسط و ثروتمند هم آسیب می بینند.
_ فقر عمومی یعنی اینکه سایه فقر روی کل جامعه هست، فقط ممکن است زیر این سایه یکی توان بیشتری داشته باشد، یکی توان متوسط و یکی توان کمتر. یک دولت وقتی ثروتمند می شود که تک تک ملت ثروتمند شوند. یک دولت وقتی مقتدر می شود که تک تک مردم مقتدر شوند.
_ اگر طرح باغشهر پیاده می شد، چقدر می توانست کمک حال خانه و زندگی و معیشت مردم باشد ولو آن زمین را بکر رها می کرد ولی احساس پشتوانه می کرد. این برگ سهام عدالتی که در صندوق خانه اش گذاشته، مایه دلگرمی اوست. یک ثبت نام مسکن مهر کرده، بعد از 12 سال هنوز تحویل نداده اند ولی احساس می کند خانه دارد که اگر در آن دولت (دولت دهم) بود حتما از عمر زندگی اش در آن مسکن 10 سال گذشته بود.
_ رفاه و رضایت عمومی فاکتور مهمی در ثبات سیاسی کشور است.
_ یک دولت بر سر کار آمد که در عمل و نه در شعار گفت با تمام وجود در خدمت ملت هستم؛ شغل ایجاد کرد، برای آینده فرزندان طرح داد، برای سرپناه ملت مسکن ساخت، برای روز مبادا سهام عدالت داد، وام پرداخت کرد، زیرساخت ها و امکانات را فراهم کرد، پتروشیمی ساخت، راه آهن ساخت، ظرفیت های صنعتی را فراهم کرد در نتیجه ملت دلگرم و امیدوار شدند. این خیلی مهم است. این با ملتی که ناامید باشد و نارضایتی داشته باشد یکسان است؟ وقتی چتر رضایتمندی روی کشور سایه انداخت، همه چیز قابل انجام است، قدرت ملت مضاعف می شود، انگیزه ها بالا می رود و هم افزایی بوجود می آید ولی وقتی ابر ناامیدی سایه انداخت، هر اتفاقی ممکن است بیفتد و هر حادثه ای می تواند ایجاد شود.
_ کلیت طرح آتیه برای این بود که اگر فرد به هر دلیلی ضعیف شد که نتوانست برای آینده فرزندش سرمایه گذاری کند، پشتوانه ای باشد که وقتی به سن بلوغ رسید بداند یک کورسویی وجود دارد و یک پولی پس انداز شده است. آن زمان قرار بود دولت یک میلیون تومان بگذارد و دفترچه را به پدر یا مادر آن فرزند تحویل بدهد. گفتیم این هدیه دولت به فرزند شما.
_ می گویند اگر به مردم یارانه بدهیم، ملت تنبل می شود! اگر قرار باشد یارانه بدهیم، زمین هم بدهیم، مسکن و سهام هم بدهیم مردم می گویند دیگر برای چه کار کنیم!؟ این حرف توهین به شعور و شخصیت ملت است. ملت وقتی روحیه پیدا کرد و شاداب باشد بیشتر کار می کند، بیشتر فکر می کند و بیشتر به سمت تلاش و بارور شدن می رود. شما می خواهید ملت را پنچر کنید به این دلیل که اگر به او اینها را دادی، تنبل می شود و در خانه می نشیند! ما که یارانه دادیم ملت در خانه نشستند و دیگر کار نکردند؟ یارانه ای که از جیب دولت هم نبود. از خود مردم گرفته می شد و بازتوزیع می شد.
_ هر طرحی را که خواستند از دولت نهم و دهم تقلید کنند و کپی بزنند، آن را خراب کردند. مثلا خواستند داستان سبد کالا را جایگزین یارانه کنند. ببینید چه اتفاقی افتاد؟ چه آبروریزی برای کشور بوجود آمد؟ و چه آزار و اذیتی برای ملت ایجاد شد! بعد هم تمام بزرگان و رسانه ها بسیج شدند و گفتند آنهایی که یارانه نمی خواهند ثبت نام نکنند ولی دیدیم که قریب به 98 درصد مردم ثبت نام کردند و گفتند می خواهیم. حتی آن کسیکه نیاز هم نداشت گفت می خواهم.
_ طرح مسکن مهر را کنار زدند و طرح اقدام ملی و مسکن اجتماعی را آوردند و کار را خراب کردند. طرح مسکن مهر کجا و این طرح ها کجا!؟ الان از آن 4 میلیون مسکنی که قرار بود بسازند، 370 هزار مسکن از 4 میلیون، آن هم با پیشرفت فیزیکی 15 تا 25 درصد است که قطعا به عمر دولت کفاف نمی دهد.
_ درباره سهام عدالت آمدند و گفتند سود داده نشده، اقساط هم داده نشده، در نتیجه از یک میلیون تومان، 500 هزار تومان از سهام عدالت مردم را برداشتند. سهام عدالت را له کردند. هر روز هم یک بازی سرشان درآوردند.
_ طرح باغشهرها را هم اگر بخواهند اجرا کنند قطعا خراب می شود و قطعا از اهداف خودش منحرف می شود و قطعا چیزی دست ملت را نمی گیرد. اما اینکه واقعا الان می شود آن را اجرا کرد؟ من با ساختار فعلی توانمندی که در کشور وجود دارد، چیزی به ذهنم نمی رسد یعنی پاسخ منفی است! یعنی ممکن است بگوییم آیا می شود این طرح را بگونه ای اجرایش کنیم؟ دور بزنیم و از مسیر دیگری اجرایش کنیم؟ گفتند 4 میلیون مسکن می سازیم، جلو رفتند و نتوانستند. بعد آمدند و گفتند یک جاهایی مسکن می سازیم و جاهایی هم زمین می دهیم. قرار شد شهرهای کوچک را زمین بدهند. اول گفتند به شهرهای زیر 20 هزار نفر و بعد دوباره گفتند به شهرهای زیر 50 هزار نفر زمین می دهیم. عدد عوض شد حالا عدد دقیق آن درست خاطرم نیست. الان اینها 27 هزار هکتار زمین می خواهند که تنها 6500 هکتار توانستند استحصال کنند، آن هم در حد زمین خام است. زمین خام زمینی است که باید آماده سازی و قطعه بندی شود، سند دار شود و به مردم داده شود، سند را به بانک ببرد، با آن سند وام بگیرد و بیاید خانه بسازد. این جزو محالات است. این طرح با نگرش کلان و گسترده و بسیار دقیقی که باید بر آن حاکم باشد، با شناختی که از وضع موجود دارم می گویم توان اجرایش وجود ندارد. باید شرایط فراهم شود. دعا کنید ان شاءالله بشود.
_ فضای عمومی کشور باید اجازه انجام چنین پروژه هایی را بدهد. چون باید به مسئله نگاه سیستمیک داشت. یکی از مشکلات و چالش های دولت های نهم و دهم این بود که تصمیم می گرفت حرکتی را به نفع ملت پیش ببرد ولی می رفت در جایی و مثلا مجلس محکم مقابل آن می ایستاد. حالا یا آن چیزی که دولت می خواست نبود یعنی آن را تغییر می دادند و یا اینکه کلا از مدار خارج می شد. می آمدیم برای بازار ارز و تقویت پول ملی کاری انجام بدهیم، یک شهرداری در مملکت هر چه دستش می رسید و پول داشت، سکه و طلا می خرید! و به این ترتیب کار دولت را خنثی یا کند می کرد!
_ پروژه باغشهر یک ابرپروژه بود. یک پروژه مانند داستان ملی کردن نفت به معنای واقعی بود. در یک چنین پروژه ای اگر تمام اجزای سیستم با هم موافق و هماهنگ عمل نکنند، بر زمین می ماند لذا با آسیب شناسی نظام اجتماعی فعلی، هیچ نقطه تحققی برای این کار در ذهنتان می توانید فرض کنید؟ من که نمی توانم. در این کار مجلس باید همراهی کند، قوه قضائیه باید همراهی کند، نهادها و ارگان های غیردولتی باید همراهی کنند، بخش های نظامی و امنیتی باید همراهی کنند چون خیلی کار مهمی است.
_ تصور کنید یک هکتار زمین به کسی ارث رسیده باشد. اگر بخواهد در این زمین برای خودش باغشهر بسازد، اجازه می دهند؟ نمی دهند. تبصره یک ماده یک به سراغش می آید. می گوید تو می خواهی تغییر کاربری بدهی! می گوید در این زمین حتی خار و علوفه هم بدست نمی آید، من می خواهم دور آن یک پرچین ایجاد کنم و داخل آن درخت و میوه و سبزی بکارم. به این راحتی اجازه نمی دهند! الان بسیاری از مزارع رها و خشک شده اند چون وقتی می گوید اجازه بدهید من کنار آن یک آلونک 50 متری بسازم تا اینجا را بصورت باغچه درآوردم، اجازه داده نمی شود. قوانین بازدارنده است. مخصوصا روح قوانین بازدارنده است و بنظرم خیلی از قوانین از اساس اشتباه هستند. این تغییر کاربری ها درونش داستانها دارد. شما داخل شهرها را ببینید. فرض کنید کمربندی آزادگان این طرفش، ساخت و ساز غیرقانونی است ولی آن طرفش می توانی چند طبقه بسازی. نتیجه چه می شود؟ شما مجوز نمی دهی، حلبی آباد ساخته می شود. اساس نگرش به آمایش سرزمین و عمران و آبادانی، اساس نگرش به نوع نگاه کردن به انسانها و تشخیص ظرفیت انسانها در اجراء و عمل تاثیر دارد.
_ نگاه به رفاه ملت بجای اینکه انبساطی باشد، الان انقباضی است. در حرف و ادعا ممکن است انبساطی باشد ولی در عمل با وضع قوانین و با رویه ها و روش هایی که وجود دارد، انقباظی است یعنی روز به روز دارد انقباظی تر هم می شود. حالا پیامد آن چیست؟ الله اعلم.
نظرات