1403/05/04-12:47

فاجعه نمرات امتحان نهایی و آموزشی در کشور

فاجعه نمرات امتحان نهایی و آموزشی در کشور

نتایج کنکور و آمارهایی که درباره وضعیت تحصیلی دانش‌آموزان و رشد ترک تحصیل دانش‌آموزان در گزارش‌های نهادهای رسمی و بعضا رسانه‌ها منتشر می‌شود، نشان می‌دهد سیستم آموزشی ایران اوضاع مناسبی ندارد.

به گزارش دولت بهار، فرهیختگان نوشت: نتایج کنکور و آمارهای جسته و گریخته‌ای که هر از چندگاهی درباره وضعیت تحصیلی دانش‌آموزان و رشد ترک تحصیل دانش‌آموزان در گزارش‌های نهادهای رسمی و بعضا رسانه‌ها منتشر می‌شود، نشان می‌دهد سیستم آموزشی ایران اوضاع مناسبی ندارد و اگر به سرعت تدبیری برای آن اندیشیده نشود، در سال‌های آینده، با بحرانی جدی در این زمینه مواجه خواهیم بود. اهمیت این موضوع باعث شد تا گروه تلگرامی «گفت و شنود» نشستی را با عنوان «فقر آموزش در ایران؛ دسترسی و دستیابی آموزش» با حضور عطیه وحید‌منش، عضو هیات‌علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران برگزار کند. متن پیاده‌شده این ارائه و پرسش‌های طرح شده در آن را در ادامه می‌‌خوانید.

باید توجه داشت که فقر و نابرابری آموزشی در ایران بحث مفصلی را می‌طلبد. در این ارائه سعی می‌کنم تصویری از وضعیت فقر آموزشی را بیان کنم. در ارائه‌ دیگری می‌توانم تصویری از وضعیت نابرابری آموزشی (عموما با رویکرد نابرابری فرصت‌های آموزشی) ارائه کنم. درواقع مساله نابرابری فرصت‌های آموزشی در ایران، به‌نظر من ذیل فقر آموزشی معنا دارد و خود بحث فقر آموزشی بیشتر حول بحث کیفیت آموزشی قابل بررسی است. به عبارت دیگر، با بهبود کیفیت آموزش عمومی، فقر آموزشی بهبود می‌یابد و به تبع آن وضعیت عدالت آموزشی نیز بهتر خواهد شد. با این مقدمه سراغ بحث فقر آموزشی می‌روم. همچنین لازم به ذکر است که در موضوع سیاستگذاری آموزشی برای بهبود کیفیت آموزش و نیز کاهش فقر آموزشی و افزایش عدالت، می‌توان زوایای مختلفی را مورد بررسی قرار داد؛ ازجمله می‌توان به بحث‌های بودجه‌ای، بحث‌های بودجه خانوار در حوزه آموزش، بحث‌های مربوط به وضعیت معلمان و امکانات مدارس و... اشاره کرد.

در این ارائه روی دسترسی آموزشی (education attainment) و بهره‌مندی آموزش (education achievement) و تصویر فقر آموزشی در این دو حوزه متمرکز خواهم بود. دسترسی به آموزش یا همان (education attainment) این است که مدرسه‌ای در محل زندگی کودک وجود داشته باشد و کودک بتواند بدون مشکلات و دغدغه مالی یا جنسیت به مدرسه برود و آموزش ببیند. در نتیجه چهار شاخص را می‌توانیم در این حوزه تعریف کنیم: اول «نرخ بی‌سوادی» که عملا فقر مطلق آموزشی را در نظر می‌گیرد و عموما هم برای افراد بالای 15 سال محاسبه می‌شود. یعنی می‌خواهیم ببینیم در جمعیت بالاتر از 15 سال، چند درصد از جمعیت بی‌سواد مطلق هستند و از سواد خواندن و نوشتن هم محروم ماندند. اینها افرادی هستند که اساسا به هر دلیلی به آموزش دسترسی نداشتند. به غیر از این شاخص، شاخص «نرخ بازماندگی از تحصیل، نداشتن مدرک ابتدایی برای جمعیت 12 تا 17 سال و نداشتن مدرک متوسطه دوم برای جمعیت 18 تا 24 سال»، از دیگر شاخص‌هایی است که می‌تواند، تصویر دسترسی به آموزش را واضح کند و نشان دهد وضعیت یک کشور چگونه است. حالا می‌توان این وضعیت را با کشور‌های دیگر و همچنین منطقه‌ آن کشور و متوسط جهانی مقایسه و بعد تصویر را واضح‌تر کرد.

نرخ با سوادی در ایران چقدر است؟

اگر نرخ بی‌سوادی را به‌عنوان فقر مطلق آموزشی در نظر بگیریم، مطابق آمار درآمد و هزینه خانوار سال 1399 است۱، نرخ باسوادی افراد 15 سال به بالاتر، 88.5 درصد در کشور تخمین زده می‌شود. این نرخ برای مردها اندکی بالاتر است (حدود 92.5 درصد و برای زنان 85 درصد) در نرخ باسوادی نسبت به کشورهای با درآمد متوسط و بالاتر، ما وضعیت بدتری را داریم. در کشورهایی با درآمد متوسط به بالا این نرخ حدود 95.9 درصد است. البته ایران تا چند سال اخیر جزء کشورهایی با درآمد متوسط و بالا طبقه‌بندی می‌شد، اما چند سالی است که در دسته‌بندی بانک جهانی، ایران به کشورهایی با درآمد متوسط و پایین‌تر سقوط کرده است. ولی هنوز در خیلی از آمارها، ما خودمان را با کشورهای متوسط و بالاتر مقایسه می‌کنیم. متوسط جهانی این نرخ هم حدود 86.8 درصد در سال 2020 است. تقریبا می‌توانیم بگوییم ایران شبیه متوسط جهانی است. نسبت به کشورهای خاورمیانه، وضع ما مقداری بهتر است. در متوسط کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، نرخ باسوادی در سال 2020 حدود 79.7 درصد بود. ما با 88.5 درصد، نرخ بالاتری داریم. لازم به ذکر است در برخی کشورهای شمال ایران (ارمنستان، آذربایجان و گرجستان) نرخ باسوادی خیلی‌خیلی بالاتر است. به‌عنوان مثال در کشور ارمنستان، نرخ باسوادی برای جمعیت بالای 15 سال، 99.8 درصد است. در گرجستان هم این نرخ 99.57 درصد است. بخشی از این وضعیت، به‌دلیل سیاست‌های حکومت شوروی سابق است. این کشورها بخشی از سرزمین شوروی بودند. حکومت با توجه به رویکرد سوسیالیستی، سرمایه‌گذاری زیادی در بحث آموزش کرده بود. ولی به غیر از آن هم، به نظر می‌رسد این کشورها به‌خاطر میراثی که از ساختار سوسیالیستی شوروی داشتند یا دلایل دیگر، نظام آموزشی‌شان به‌مراتب از نظام آموزشی ما در خیلی از حوزه‌ها، کارآمدتر عمل کرده‌اند.

اگر از نقطه نظر استانی موضوع را بررسی کنیم، سه استان تهران، سمنان و البرز با تقریبا میانگین 93 درصد بالاترین نرخ باسوادی را برای جمعیت بالای 15 سال دارند. استان‌های آذربایجان‌غربی، کردستان و سیستان‌و‌بلوچستان پایین‌ترین سطح باسوادی را دارند که البته اختلاف سیستان‌وبلوچستان با استان دوم از آخر که کردستان است، تقریبا 7 واحد درصدی است. در استان سیستان‌و‌بلوچستان حدود 75 درصد از جمعیت بالای 15 سال باسواد هستند. در این استان نرخ بی‌سوادی 25 درصدی را شاهد هستیم.

در‌صورتی‌که در کردستان این نرخ حدود 82 درصد است. این اختلاف قابل توجه بین دو استان آخر نشان می‌دهد سیستان‌و‌بلوچستان، یک وضعیت نازل‌تری هم نسبت به متوسط کشوری و هم نسبت به استان‌هایی که نرخ بی‌سوادی نرخ بالایی دارند، دارد. نکته‌ خیلی مهم این است که با وجود تمام تلاش‌هایی که در کشور به‌خصوص در دهه 60 و با ایجاد سازمان نهضت سواد‌آموزی و بعد در سال‌های 70 و 80 در بحث ریشه‌کنی بی‌سوادی انجام شد، اما همچنان حدود 15 درصد از جمعیت بالای 15 سال ما بی‌سواد هستند؛ هر‌چند خیلی از این افراد بی‌سواد، سن‌شان بالا است و به هر دلیلی دیگر نتوانستند در این سیاست‌های باسوادی و ریشه‌کن کردن بی‌سوادی قرار گیرند و در آن تور نیفتادند، اما در هر صورت این نکته مهمی برای سیاستگذار است که بتواند آسیب‌شناسی نهادهایی مثل سازمان نهضت سواد‌آموزی را دنبال کند و به این پرسش پاسخ دهد که چرا با وجود تخصیص بودجه‌ به این سازمان در تمام این سال‌ها، نهضت سوادآموزی نتوانسته به هدفش که ریشه‌کنی بی‌سوادی بوده، برسد. همان‌طور که گفتم هنوز ما نرخ بی‌سوادی متوسط 12 تا 15 درصدی را داریم که به نسبت برخی از کشورهای اطراف مثل ترکیه، ارمنستان و... نرخ بی‌سوادی بالاتری است؛ باز نسبت به کشورهایی با درآمد متوسط و بالاتر هم به همین ترتیب. این نشان می‌دهد این سازمان نتوانسته به اهدافش برسد و نیاز است این آسیب‌شناسی انجام و مشکلاتش معلوم شود. خیلی مهم است در گروه‌های سنی بی‌سوادی‌ها احصا شود، چند درصد از این 15 درصد برای جمعیت بالای 65 سال هستند؟ و چند درصد برای سن 50 تا 65؟ و همین‌طور الی آخر تا دیده شود حداقل آن جمعیت‌هایی که امکان باسواد کردن‌شان وجود دارد، با روش‌های نوین بحث سواد آموزی‌شان در دستور‌کار قرار گیرد.

در زمینه فقر نسبی دسترسی به آموزش، سه شاخص «بازماندگی از تحصیل، نداشتن مدرک ابتدایی برای جمعیت 12 تا 17 سال و نداشتن مدرک متوسطه دوم برای جمعیت 18 تا 24 سال» نوعا در ادبیات مورد بررسی قرار می‌گیرد.

2 درصد کودکان واجب التعلیم بازمانده از تحصیل

بحث بازماندگی از تحصیل و شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل، یکی از طرح‌های خیلی موفق‌ بود که در دوره احمد میدری در معاونت رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، از سال تحصیلی 95-94 در کشور انجام شد. هر چند که قبل از آن هم با برخی از داده‌های آموزش‌و‌پرورش، می‌توانستیم تعداد این کودکان بازمانده از تحصیل را استخراج کنیم. ولی کاری که در معاونت رفاه انجام شد، شناسایی این افراد و دلایل بازماندگی بود که اقدام‌ فوق‌العاده و درخشانی بود. متاسفانه این بررسی به آن شکل و سیاق سابق حداقل برای سال تحصیلی 1402-1401 و همچنین سال تحصیلی 1403-1402 انجام نشده و داده‌هایی برای دو سال تحصیلی اخیر به صورت عمومی منتشرنشده است.

آخرین داده‌ای که ما داریم مربوط به سال تحصیلی 1401-1400 است و به صورت متوسط در مقطع ابتدایی، 2 درصد کودکان واجب التعلیم 6 تا 11 سال بازمانده از تحصیل می‌شوند. یعنی اینها یا وارد مدرسه نمی‌شوند یا چند سالی در مدرسه بوده‌اند و ترک تحصیل کرده‌اند یا کلا از مدرسه خارج شده‌اند.

لازم به ذکر است که این 2 درصد بیشتر به این خاطر است که نرخ بازماندگی از تحصیل در استان سیستان‌و‌بلوچستان خیلی بالا بوده است. برای اکثر استان‌ها نرخ بازماندگی از تحصیل زیر 1.5 درصد است. سه استان اول ما، سیستان‌وبلوچستان، خراسان رضوی و تهران هستند که باز مثل حالت بی‌سوادی، اختلاف خیلی فاحشی بین استان اول و استان دوم (خراسان رضوی) وجود دارد. از بین کودکان 6 تا 11 سال، در استان سیستان‌و‌بلوچستان، 7.9 درصدشان در سال تحصیلی 1401-1400 بازمانده از تحصیل بودند؛ یعنی تقریبا 8 درصد. این نرخ در استان بعدی (خراسان رضوی)2.97 درصد (تقریبا 3 درصد) بوده است. این نرخ نشان می‌دهد که سیستان‌و‌بلوچستان بیش از دو برابر استان دوم کودک بازمانده از تحصیل داشته است. برای دو استان خراسان رضوی و تهران به نظر می‌رسد بیشتر مشکل مربوط به کودکان حاشیه‌نشین است؛ کودکانی که در خانواده‌هایی که حاشیه شهرهای تهران و مشهد زندگی می‌کنند. این مشکل آنجا وجود دارد. در‌مورد استان تهران البته مشکل داده نیز باعث بیش‌برآوردی شده است. تعداد قابل توجهی کودک بازمانده از تحصیل‌ در منطقه شمیرانات شناسایی شده‌اند که به نظر می‌رسد اینها کودکانی هستند که با خانواده خود به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند؛ زیرا کودکان بازمانده از مقایسه داده‌های ثبت احوال و داده‌های کودکان ثبت‌نام‌شده در مدارس که دست وزارت آموزش‌و‌پرورش است احصا می‌شود و پایگاه داده پلیس مهاجرت در دسترس نیست تا کودک مهاجرت‌کرده از این لیست خارج شود. البته به تفکیک شهرستانی اگر نگاه کنیم، شهرستان‌هایی مثل سرباز، چابهار و تربت‌جام‌ هم به نسبت جمعیت دانش‌آموزی‌شان، تعداد کودک بازمانده از تحصیل قابل‌توجهی دارند. به‌طور کلی در سال تحصیلی 1399-1398، به‌طور متوسط در هر 1000 دانش‌آموز مقطع ابتدایی (6-11 سال) 14.76 کودک بازمانده شده‌اند.

این سه تا استان را اگر کنار بگذاریم، باقی استان‌ها، اکثرا تعداد کودکان بازمانده از تحصیل‌شان زیر 1.5 درصد است. کمترین نرخ نیز در استان‌های زنجان، قزوین و چهار‌محال‌و‌بختیاری بوده است که به صورت متوسط حدود 0.7 درصد از کودکان‌شان بازمانده از تحصیل می‌شدند. این مربوط به مقطع ابتدایی است.

در مقطع متوسطه اول و دوم این اعداد بالاتر می‌رود. به‌خاطر اینکه معمولا وقتی یک مقطع تحصیلی تمام می‌شود، در مقطع بعدی درصد ترک تحصیل بیشتر است. خیلی از خانوارها ترجیح می‌دهند کودک‌شان وارد بازار کار شود یا ممکن است مدرسه‌ای در منطقه محل زندگی دسترس نباشد و مشخصا این مساله برای متوسطه دوم نسبت به متوسط اول بالاتر است.

بی‌سوادی 12 تا 17 ساله‌ها چقدر است؟

در بحث عدم برخورداری از مدرک ابتدایی در بین افراد 12 تا 17 سال، وضعیت کشور، وضعیت راضی‌کننده‌ای است. طبق داده‌های هزینه و درآمد خانوار سال 1400، کمتر از یک درصد از جمعیت این بازه سنی فاقد مدرک ابتدایی بودند. این نرخ حدود 0.95 درصد بوده است. البته استان‌هایی مثل کرمان، اردبیل و سیستان‌و‌بلوچستان، درصد بالاتری دارند. برای کرمان، 3 درصد از کودکان 12 تا 17 سال مدرک ابتدایی ندارند و در استان اردبیل هم 3.01 درصد فاقد مدرک هستند. بهترین استان‌ها هم استان‌هایی مثل اصفهان، گیلان و همدان هستند که تقریبا همه کودکان 12 تا 17 سال، مدرک ابتدایی را دارند و پوشش 100 درصدی وجود دارد. (نمودار شماره 1)

20 درصد 18 تا 24 ساله‌ها، تحصیلات متوسطه ندارند

در مدرک متوسطه دوم، وقتی که جمعیت 18 تا 24 سال را بررسی می‌کنیم، شرایط کشور ما مقداری ضعیف‌تر است. هرچند که روند، یک روند نزولی بوده و پوشش مقطع متوسط دوم در کشور از اول دهه 90، پوششی رو به گسترش بوده و جمعیت بیشتری مدرک متوسطه دوم را دریافت کرده‌اند، اما همچنان مشکلاتی وجود دارد. به‌عنوان مثال در آخرین سال (1400)، حدود 20.7 درصد جمعیت 18 تا 24 سال‌ ایرانی، فاقد مدرک متوسطه دوم هستند که این نرخ برای اتحادیه اروپا حدود 10.3 درصد است. این نشان می‌دهد که پوشش متوسطه دوم که عملا همان دریافت مدرک دیپلم و حداقل آماده شدن فرد برای بازار کار می‌شود، در کشور ما ضعیف است و هنوز حدود 20 درصد از جمعیت 18 تا 24 سال ما، فاقد تحصیلاتی در حد متوسطه دوم هستند.

نیمی از دانش‌آموزان سیستان مدرک متوسطه ندارند

به صورت استانی هم بدترین استان‌ها به ترتیب سیستان‌و‌بلوچستان، گلستان و خراسان رضوی است که مشخصا در سیستان‌و‌بلوچستان با نرخ 47.6 درصد نیمی از جمعیت دانش‌آموزی، اساسا مدرک متوسطه دوم را دریافت نمی‌کنند. اینها یا در دوره ابتدایی بازمانده شده و از چرخه آموزش خارج می‌شوند یا در متوسطه اول. بالاخره جمعیت دانش‌آموزی، به انتهای کار که کلاس دوازدهم است، نمی‌رسند. می‌توان گفت بدترین استان، استان سیستان‌و‌بلوچستان است. استان بعدی گلستان است که 30 درصد از جمعیت 18 تا 24 سالش مدرک متوسط دوم را ندارند. بهترین استان‌ها هم استان‌های گیلان، مازندران و بوشهر هستند که به صورت متوسط حدود 10 درصد از جمعیت‌شان این مدرک را ندارند. (نمودار شماره 2)

در بحث دستیابی به آموزش (بهره‌مندی نسبت به آموزش)، می‌توان گفت که کیفیت آموزشی هم در همین حوزه قابل بررسی است. مهم‌ترین شاخص‌هایی که وجود دارد تا بتوانیم کیفیت آموزش و بهره‌مندی آموزشی و کلا بحث یادگیری را کمی کنیم، نمرات آزمون‌های استاندارد هست. هر‌چند که نمره یک آزمون -حتی اگر آن آزمون استاندارد باشد- لزوما نمی‌تواند تمام وجوه یادگیری را مشخص کند. چون درنهایت بحث آزمون‌های استاندارد، مهارت‌های شناختی فرد را می‌تواند اندازه‌گیری کند و مهارت‌های غیر‌شناختی اساسا به این شکل قابل کمی کردن نیستند. در هر صورت مهم‌ترین شاخص‌هایی که وجود دارد، یکی میانگین آزمون‌های امتحانات نهایی است؛ دیگری نتایج آزمون‌های بین‌المللی تیمز و پرلز است که ایران در آن شرکت می‌کند و همچنین نتایج آزمون‌های کنکور سراسری.

پژوهشگران به داده‌ها دسترسی ندارند

متاسفانه در کشور ما هم در بحث میانگین نمرات آزمون نهایی که در اختیار وزارت آموزش‌و‌پرورش هست و هم نتایج آزمون کنکور سراسری که سازمان سنجش متولی آن است، داده‌های سالانه به صورت عمومی و درست در دسترس عموم قرار نمی‌گیرد. حتی در دسترس پژوهشگران این حوزه هم اصولا وجود ندارد. بعضا مرکز پژوهش‌های مجلس یا معاونت رفاه در وزارت کار و تعاون و رفاه اجتماعی در بحث فقرهای چند‌بعدی و فقر آموزشی، به صورت جسته و گریخته به این داده‌ها دسترسی داشتند و در گزارش‌ها به آن اشاره می‌کردند. اما به صورت یک داده عمومی که در دسترس عموم مردم باشد و در درجه دوم هم دست پژوهشگران حوزه آموزش باشد، متاسفانه وجود ندارد و این یکی از نقص‌های سیستم سیاستگذاری کشور ماست. از یک طرف، ما مشکلات عدیده‌ای در بخش‌های مختلف داریم، ولی از طرف دیگر داده‌های قابل اعتنا و قابل اعتبار در دسترس نیست. همین باعث می‌شود که نتوان پژوهش درستی در این حوزه‌ها انجام داد.

اطلاعاتی که به صورت عمومی درمورد آزمون‌های امتحان نهایی منتشر شده، یکی نمرات آزمون به تفکیک رشته‌های تحصیلی در سال 1399-1398 است که در سالنامه آماری آموزش‌و‌پرورش آمده. دیگری هم سال گذشته توسط وزارت آموزش‌و‌پرورش میانگین نمرات آزمون نهایی خرداد 1402 را به صورت یک نقشه منتشر کرد. این خیلی بازتاب پیدا کرد و راجع‌به آن صحبت شد. در ادامه به کمک نمودارهای منتشر‌شده آن را توضیح خواهم داد. (نمودار شماره 3)

فاجعه در نمره آزمون نهایی

همان‌طور که در نمودار3 و نقشه شماره 1 می‌بینید، در سال تحصیلی 1399-1398 بهترین استان‌های ما، استان‌های خراسان جنوبی، یزد و اصفهان بوده‌اند که البته با اینکه بالاترین استان‌ها هستند اما باز میانگین اصلا عدد قابل قبولی نیست. مثلا در خراسان جنوبی که بهترین استان بوده، میانگین نمره دیپلم بچه‌ها 14.43 بوده است. در بدترین استان‌ها (استان‌های خوزستان، آذربایجان غربی و سیستان‌وبلوچستان) میانگین معدل بچه‌های کلاس دوازدهم حدود 11 بوده است. این عدد خیلی فاجعه است. این میانگین است، یعنی تعداد خیلی زیادی از دانش‌آموزان معدل‌های زیر 10 داشتند. توجه داشته باشید که این میانگین مربوط به کلاس دوازدهم و امتحان نهایی دیپلم است. بسیاری از دانش‌آموزانی که از لحاظ تحصیلی ضعیف‌تر بودند یا به هر دلیلی از لحاظ علمی نمی‌توانستند پایه را بگذرانند، یا ترک تحصیل کردند یا از سیستم آموزشی خارج شدند و ادامه تحصیل ندادند. می‌توان گفت نمونه‌ای که ما داریم دانش‌آموزهایی هستند که به پایه دوازدهم رسیده‌اند به سمت بالا تورش یا اریبی دارد، یعنی دانش‌آموزان ضعیف‌تر سال‌ها قبل از سیستم آموزشی خارج شدند. این میانگین نشان‌دهنده این است که چقدر کیفیت آموزشی در کشور ما در سطح نازلی قرار دارد. آن خروجی آموزش‌وپرورش، یعنی خروجی که کودک شش‌ساله وارد این سیستم می‌شود و در 18 سالگی از این سیستم خارج می‌شود، در بهترین حالت نمراتی از جنس 14 و 15 کسب می‌کند. اگر این را مقایسه کنیم با سال تحصیلی 1402 که سال‌های قبل‌تر آن را نداریم، متوجه می‌شویم که تقریبا در همه استان‌ها ما یک افت تحصیلی خیلی شدیدتری را ملاحظه می‌کنیم، حتی استانی مثل خراسان جنوبی که معدل بچه‌ها حدود 14.5 بوده این معدل در سال 1402 به 11.8 کاهش پیدا کرده و در خیلی از استان‌ها میانگین‌ها متاسفانه زیر 10 آمده است. در استان‌هایی مثل سیستان‌وبلوچستان، کرمان، هرمزگان، فارس، بوشهر، کهگیلویه‌وبویر احمد، چهارمحال‌وبختیاری، لرستان، ایلام، کرمانشاه، کردستان، آذربایجان غربی، گیلان، گلستان، خراسان شمالی و خوزستان، میانگین نمرات امتحان نهایی برای تمام رشته‌های نظری زیر 10 است. این نشان‌دهنده سطح نازل کیفیت آموزشی به‌صورت کلی در کل کشور و به‌صورت خاص در این استان‌هاست. این واقعا یک زنگ خطر برای نظام تعلیم و تربیت است. البته بخشی از این افت تحصیلی به دوره کرونا و آموزش غیرحضوری برمی‌گردد که خیلی در این وضعیت تاثیر گذاشته است. متاسفانه در دوره کرونا به نظر من آموزش‌وپرورش اصلا عملکرد خوبی نداشته و صرفا با تعطیل کردن مدارس و ایجاد بستری به اسم «شاد» بدون اینکه نظارت‌های درست روی آن باشد، آموزش را هدایت کرد و نتیجه‌اش هم کاملا به‌وضوح در این نموداری که در نقشه شماره 1 مشاهده می‌کنید، قابل ملاحظه است.

البته لازم به ذکر است که در سطح جهانی هم بحران کرونا باعث فقر یادگیری شده که در ادامه داده‌های آن نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد. متاسفانه داده عمومی قابل اعتباری از نمرات کنکور در دسترس نیست. فایلی برای کنکور 1400 منتشر شده که به‌صورت عمومی نبوده و در آن هم وقتی درصدهای دانش‌آموزان را در رشته‌های مربوطه نگاه می‌کنیم - درصد ریاضی برای دانش‌آموزان رشته ریاضی و درصد درس زیست‌شناسی برای دانش‌آموزان تجربی- شاهد عملکرد ضعیفی هستیم. درمورد کنکور فقط بحث درصد اهمیت ندارد و نمرات تراز هم حائز اهمیت است. چون سختی و آسانی سوالات و اینکه به‌صورت نسبی بچه‌ها باید در مقایسه با هم دیگر قرار بگیرند، لازم است که نمرات تراز را هم داشته باشیم، ولی چون عمومی نیست و سازمان سنجش این داده‌ها را به هیچ عنوان منتشر نمی‌کند متاسفانه نمی‌توان تصویر واضحی از کنکور داشت. اما آنچه که مشخص است- حداقل از آمارهای غیررسمی- عملکرد دانش‌آموزان ما در کنکور عملکرد جالبی نیست. این عدم شفافیت سازمان سنجش درحالی‌که داده‌های ذی قیمتی از نظر عملکرد دانش‌آموزان دارد واقعا محل سوال است. دو آزمون دیگر هم در دسترس است که می‌توان گفت فراگیرترین داده‌هایی هستند که به‌صورت عمومی در دسترس است و ما می‌توانیم براساس آن تا حدی بحث کیفیت نظام آموزشی را حداقل در سطح ملی و همچنین به‌صورت بین کشوری مورد مقایسه قرار دهیم. این دو منبع، نمرات آزمون‌های بین‌المللی تیمز و پرلز هستند. آزمون تیمز هر چهار سال یکبار از سال 1995 برگزار می‌شود و مهارت ریاضیات و علوم را برای پایه‌های چهارم و هشتم مورد سنجش قرار می‌دهد. آخرین داده آن مربوط به سال 2019 است. آزمون پرلز نیز هر پنج سال یکبار و از سال 2001 برگزار شده و مهارت خواندن و درک مطلب کودکان پایه چهارم دبستان را می‌سنجد. آخرین داده این آزمون مربوط به سال 2021 است. این آزمون‌ها توسط دانشگاه بوستون کالج آمریکا و با همکاری موسسه بین‌المللی آموزش برگزار شده است. این دو داده، تنها داده‌ای هستند که ما می‌توانیم به‌صورت ملی درمورد نظام آموزشی‌مان به‌خصوص در پایه‌های پایین‌تر مثل ابتدایی و متوسطه اول و در طی زمان مورد ارزیابی قرار دهیم. متاسفانه اندازه نمونه و نوع نمونه به‌گونه‌ای نیست که بتوانیم در سطح استانی حرف بزنیم اما درصورت ملی می‌توانیم مقایسه‌هایی داشته باشیم. به دلیل اینکه نتایج این آزمون‌ها استاندارد است می‌توانیم کارهای تطبیقی هم با این داده‌ها انجام دهیم و مقایسه‌ای بین ایران و سایر کشورها داشته باشیم.

وقتی که به وضعیت ایران (جدول) نگاه می‌کنیم، عموما ایران جزء 20 درصد پایینی کشورهای شرکت‌کننده است. کشورهای شرکت‌کننده عموما شامل کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه منطقه آسیا و آمریکای لاتین هستند. کشورهای خیلی فقیر آفریقایی در این آزمون شرکت نمی‌کنند. شاید از کشورهای آفریقایی بخواهیم نام ببریم، تنها کشورهای شمال آفریقا که در همان منطقه خاورمیانه محسوب می‌شوند، شرکت می‌کنند؛ مثل مصر، تونس و مراکش و از کشورهای زیر صحرا هم فقط آفریقای جنوبی شرکت کرده است.

کشورهایی مثل کنگو، سودان، سومالی که از لحاظ اقتصادی و آموزشی ضعیف هستند در این آزمون‌ها نیستند. کشورهای اروپای غربی و اروپای شرقی همچنین کشورهای آسیایی مثل سنگاپور و چین و کره هم در آزمون تیمز و پرلز شرکت می‌کنند. در آزمون نمونه خوبی از کشورها را داریم که امکان مقایسه ایران با آنها را به ما می‌دهد.

همان‌طور که گفتم چه در درس ریاضی و چه علوم و چه مهارت خواندن و درک مطلب زبان فارسی، همیشه جزء 25-20 درصد پایینی دنیا بودیم و اصولا هم همیشه میانگین نمره دانش‌آموزان ایرانی زیر میانگین بین‌المللی بوده است. این آزمون‌ها میانگین‌شان در سطح 500 استاندارد شده و میانگین نمره ما همیشه زیر 500 بوده است، یعنی از سال 95 که ما در درس ریاضیات شرکت کردیم همواره میانگین نمره دانش‌آموزان ما زیر 500 بوده است. سال 1995 پایه چهارم ابتدایی ما میانگین نمره‌شان 387 بوده و با شیب خیلی کند و کمی، این میانگین تا سال 2011 افزایش پیدا کرده و از سال 2011 تا 2019 هم تقریبا ثابت باقی مانده و دیگر تفاوت زیادی نداشتیم. درنهایت در آخرین سالی که داده‌‌هایش در دسترس است میانگین ما به 443 افزایش پیدا کرده است، یعنی از 387 به 443 رسیدیم درصورتی‌که کشور ترکیه در سه دوره 2011، 2015 و 2019 که برای دوره چهارم ابتدایی شرکت کرده است، با شیب قابل قبول از میانگین 469 خودش را به میانگین 523 رسانده است، یعنی بالای 500 که میانگین جهانی بوده، رفته است. (نمودار شماره 4)

همان‌طور که در نمودارها آمده، هم در درس ریاضیات و هم در درس ادبیات فارسی، میانگین‌مان همیشه زیر میانگین 500 (میانگین جهانی) بوده است. (نمودار شماره 5)
نکته‌ای که در مورد آزمون پرلز قابل‌مشاهده است، روند نزولی‌ است که ما از سال 2011 شروع کرده‌ایم. این به‌صورت شیب خیلی تند بین سال‌های 2016 و 2021 قابل‌مشاهده است. می‌توانیم تا حدی یک بخش این کاهش شدید بین 2016 و 2021 را به بحث کرونا و فقدان یادگیری و از دست رفتن یادگیری نسبت دهیم که به‌خاطر دوره کووید-۱۹ و مدیریتی که در آن دوره در بحث آموزش عمومی اتفاق افتاد، یعنی هم در نمرات نهایی معدل چیزی حدود سه نمره کاهش پیدا کرد و هم در آزمون پرلز که نمره قبل از کووید-۱۹ و بعد از آن را داریم، این کاهش شدید به‌خصوص برای دختران را مشاهده می‌کنیم. (نمودار شماره 6)

ولی از بحث میانگین مهم‌تر، نموداری است که پراکندگی عملکرد را نشان می‌دهد. موسسه‌ای که برگزار‌کننده آزمون‌های تیمز و پرلز است، 4 سطح آستانه را تعریف می‌کند و براساس آن دانش‌آموزان را رتبه‌بندی می‌کند به کسانی که در سطح پایه اصلا یاد نگرفته‌اند، کسانی که به‌صورت متوسط یاد گرفتند، متوسط هستند و در حالت آخر هم کسانی که به سطح یادگیری پیشرفته رسیده‌اند. با این چهار سطح 5 معیار می‌توانیم تعریف کنیم؛ معیار پایین، متوسط، بالا و پیشرفته و پنجمی هم می‌شود کسانی که یادگیری‌شان در حد پایه‌ای که امتحان می‌دادند، نبوده است. نمره 400 برای سطح بازتاب یادگیری در نظر گرفته شده است. اگر نمودار را نگاه کنیم، درمورد ایران 35 درصد دانش‌آموزان ما زیر 400 شده‌اند. معنای این نمره این است که مثلا در آزمون پرلز 35 درصد از دانش‌آموزان پایه چهارم ابتدایی، مهارت خواندن و درک مطلب‌شان به زبان فارسی، کمتر از سطح پایه چهارم بوده است. فرض کنید دانش‌آموز کلاس چهارم ابتدایی است اما مهارت خواندن و درک مطلب فارسی‌اش ممکن است در سطح اول یا دوم دبستان باشد. این دانش‌آموز نمی‌تواند مطلبی را که برای چهارم ابتدایی است درک کند و به سوالات پاسخ دهد. عدد 35 درصد یعنی اینکه از هر سه تا دانش‌آموز پایه چهارم، یک نفر به صورت متوسط دچار این مشکل است. نمرات ریاضی و علوم چه پایه چهارم و چه پایه هشتم، کم و بیش همین عدد است، یعنی از هر سه دانش‌آموز، یک نفر در سطح پایه‌ای که درس می‌خواند، یادگیری نداشته و یادگیری که دارد خیلی پایین‌تر از پایه‌ای است که امتحان می‌دهد. این امر نشان‌دهنده این است که نظام آموزشی ما خوب نمی‌تواند دانش‌آموزان را ارزیابی کند.

در درجه اول دانش‌آموزان سطح یادگیری پایینی دارند. همان سطح پایین هم به‌خاطر ارزیابی نادرست موجود باعث می‌شود دانش‌آموز بدون اینکه یادگیری پایه خودش را تکمیل کند به پایه بالاتر برود. اگر ترک‌تحصیل نکرد و از سیستم آموزشی خارج نشد، به پایه دوازدهم می‌رسد و آنجا هم نمراتش می‌شود 10 و 11 و 14.

لازم است تاکید کنم وضعیت آموزش در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا یعنی منطقه منا، جزء پایین‌ترین مناطق در کل دنیاست. میانگین نمرات دانش‌آموزان در کشورهای دیگر همسایه ایران به‌خصوص کشورهای عربی در همین رنج است، یعنی کم و بیش هم میانگین نمره دانش‌آموزان کشورهای عربی هم زیر میانگین جهانی است. آنجا هم درصد قابل‌توجهی به حداقل‌ها دست پیدا نکرده‌اند اما با وجود اینکه در کلیت منطقه منا وضعیت آموزش پایین است، باز در همین خاورمیانه هم اینجور نیست که ما جزء بهترین‌ها باشیم، یعنی کشورهای بهتر از ما وجود دارند. امارات، بحرین، آذربایجان، گرجستان و قطر عملکرد‌های بهتری از ما داشتند. البته از آن طرف هم کشورهایی مثل مصر، مراکش، کویت و عربستان از ایران سطح نمره‌ای و عملکردی پایین‌تری داشتند. به‌صورت کلی اگر بخواهم جمع‌بندی کنم، در زمینه دسترسی به آموزش به‌خصوص در مقطع ابتدایی عملکرد کشور تا حد خوبی قابل‌قبول است. نرخ بازماندگی تحصیل در دوره ابتدایی پایین است. هرچند در دوره کرونا در سال 1401 مقداری بازماندگی افزایش پیدا کرد اما به‌صورت کلی نرخ بازماندگی در سطح قابل‌قبولی قرار دارد. دولت و مشخصا وزارت آموزش‌وپرورش باید تلاش کند هیچ دانش‌آموزی در مقطع ابتدایی بازمانده نشود. در موضوع دسترسی به آموزش در مقطع متوسطه اول و دوم هم خیلی وضعیت بد نیست اما مشکلی که وجود دارد این است تعداد خیلی زیادی از دانش‌آموزان اصولا دوره را تمام نمی‌کنند.

مخصوصا در متوسطه دوم همان‌طور که گفتم حدود 20 درصد از جمعیت 18 تا 24 سال ما مدرک متوسطه دوم را ندارند، به این معناست که 20 درصد از کسانی که بعد از اینکه دوره تحصیل‌شان تمام‌شده نتوانسته‌اند دیپلم دریافت کنند. می‌توان با سیاست‌هایی این را اندکی بهبود بخشید ولی وقتی که در موضوع بهره‌مندی آموزشی و یادگیری می‌آییم، کیفیت آموزش را که بررسی می‌کنیم، داده‌ها نشان می‌دهد در زمینه ارائه آموزش باکیفیت در آموزش عمومی کشور موفقیت چندانی نداشته است و عملا دانش‌آموزان با هزینه بسیار وارد مدرسه می‌شوند، زمان و عمرشان در مدرسه می‌گذرد اما عملا یادگیری اتفاق نمی‌افتد. می‌توان گفت مساله اصلی نظام آموزشی ما همین بحث یادگیری است. اینکه به هر حال کشور منابعی را هزینه می‌کند- هرچند ما در بحث بودجه هم مشکلاتی داریم- اما با وجود این هزینه، عملا یادگیری اتفاق نمی‌افتد. دلایل این عدم کیفیت آموزشی، می‌تواند متعدد باشد. خود معلمان می‌توانند بخشی از این مساله باشند. بحث تخصیص بودجه که این بودجه تا چه میزان عادلانه تقسیم می‌شود، می‌تواند مساله باشد. دلایل متنوع و متعددی می‌تواند روی بحث فقر و کیفیت آموزشی تاثیرگذار باشند. خودش بحث کلان و سوال مهمی است که باید مطالعه شود. بعد از اینکه این بحث کیفیت آموزشی را می‌بینیم، می‌توانیم وارد موضوع عدالت آموزشی شویم. در آینده می‌توان راجع به بحث نابرابری فرصت‌های آموزشی هم ارائه کوتاهی داشت.

درباره بحث بازماندگی از تحصیل گفتید. دلایل آن هم احصا شده است. اگر ممکن است لطفا دلایل اصلی را هم بفرمایید.

طبق مطالعه‌ای که وزارت رفاه در سال ۱۳۹۵ انجام داد، اولین عامل بازماندگی فقر و معلولیت است، یعنی کودکانی که همزمان فقیر و معلول هستند. عامل دیگر دوری مدرسه بوده است.

نرخ عدم برخورداری از مدرک ابتدایی در چند استان (مرکزی، قم، اردبیل و کرمان) در فاصله یک‌سال افزایش داشته. علت آن چیست؟

به‌طورکلی به‌خاطر کووید-19 هم نرخ بازماندگی از تحصیل و هم نرخ ترک تحصیل در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ افزایش یافته است. این رشد در نداشتن مدرک ابتدایی بخشی‌اش به کووید-19 بر می‌گردد اما بخش دیگر می‌تواند دلایل دیگر ازجمله فقر باشد ولی برای فهم علت اصلی باید داده خرد آموزش‌وپرورش را بررسی کرد. این نمودار از داده درآمد و هزینه خانوار احصا شده و خطای نمونه‌گیری از سالی به سال دیگر هم می‌تواند بخشی از تفاوت را توضیح دهد.

با توجه به نرخ بالای بازماندگی در سیستان‌وبلوچستان و بعد شهرهایی مثل تربت جام در خراسان رضوی، عامل مذهب هم موثر است؟ تفاوت معناداری بین دختران و پسران در این آمار است؟

دقیق نمی‌توان گفت صرفا بحث مذهب علت است، چون شواهدی به همین میزان در استان‌هایی مانند کردستان، گلستان و هرمزگان مشاهده نمی‌شود ولی فقر حتما یکی از عوامل مهم است، به‌عنوان مثال طبق شواهد کیفی، از زمانی که طرح دادن وعده غذایی در مدارس حذف شد در استان سیستان‌وبلوچستان خانوارها ترجیح می‌دادند بچه‌هایشان را به حوزه علمیه (اهل سنت) بفرستند (در حوزه وعده غذایی داده می‌شود.) البته این حرف‌ها روایت‌هایی است که گفته شده ولی می‌توان رگه‌هایی از واقعیت را در آن دید یا بحث‌های مربوط به کودکان کار نیز از این دسته‌اند. وقتی کودکی از کار اعم از دستفروشی، کولبری، قاچاق و... درآمد بیشتری کسب می‌کند و درآمد انتظاری تحصیلات حتی تحصیلات عالیه عموما به‌خاطر شوک‌های تورمی دچار مشکل شده، واضح است خانوار فقیر کار کودک را به تحصیل ترجیح بدهد.

در مورد تفاوت بین دختران و پسران تا جایی که یادم است تفاوت به‌طورکلی در کشور در مقطع ابتدایی معنادار نیست ولی در مورد استان سیستان‌وبلوچستان باید داده‌ها را مجددا بررسی کنم. البته این نکته را بگویم که متاسفانه تعداد دانش‌آموز به تفکیک پایه و منطقه آموزشی به تفکیک جنسیت وجود ندارد و ما فقط تعداد بازمانده‌ها را در مقطع دبستان به تفکیک جنسیت داریم و چون تعداد دانش کل دانش‌آموز به تفکیک جنسیت در شهرستان را آموزش‌وپرورش اعلام نمی‌کند نرمال‌سازی بر حسب جنسیت امکان‌پذیر نیست. مگر اینکه تحلیل را استانی کنیم و نه شهرستانی.

آیا بررسی شده چرا استان محرومی مانند خراسان جنوبی بالاترین میانگین نمرات را دارد؟

اتفاقا این یکی از سوالات خیلی خوب است. این استان عملکرد آموزشی خوبی دارد ولی آموزش‌وپرورش نه خودش داده‌ها را بررسی می‌کند که چرا این استان در عین اینکه از نظر اقتصادی جزء استان‌های محروم است، عملکرد آموزشی خوبی دارد و نه داده را به پژوهشگران می‌دهد که در دانشگاه مطالعه کنند! همین دو سه نمودار هم به‌طور قطره‌چکانی منتشر شده است. درمجموع می‌توان گفت عملکرد خراسان جنوبی نیز ادامه‌دار بوده و مربوط به یک‌سال نبوده است.

به گمانم پراکندگی جمعیتی این استان بتواند توجیه‌کننده این رتبه باشد.

به هر حال میانگین این استان بالاست و در چند سال متوالی رتبه اول کشور را داشته است. هم در رشته ریاضی و هم انسانی و فکر کنم در رشته تجربی دوم بوده است. پراکندگی جمعیت صرفا به نظر من عامل توضیح‌دهنده نیست.

استان خراسان جنوبی استان کم‌جمعیتی است. تمرکز اصلی جمعیتش در خود بیرجند است. بیرجند در حد اطلاعات من شهری فرهنگی و دانشگاهی است. لذا همین امر می‌تواند میانگین استان را ارتقا دهد، یعنی اگر بشود شرایط فرهنگی و آموزشی بیرجند را تحلیل کرد ممکن است بتوان علت میانگین بالای استان را هم به دست آورد.

بله، می‌تواند یک عامل این باشد. البته اگر داده شهرستان‌ها را بدهند، بهتر می‌شود قضاوت کرد. من هم البته نکته شما را رد نمی‌کنم. می‌گویم احتمالا عوامل دیگر دخیل هستند و نیاز به کار جدی هست. ولی فعلا امکانش برای ما فراهم نیست. نقشه شماره ۲مربوط به خرداد ۱۴۰۳ است و برابری آموزشی را با معیار تفاوت معدل بر حسب شهرستان نشان می‌دهد. یعنی هرچه اختلاف معدل بین شهرستان‌های یک استان بیشتر باشد نابرابری بالاتر و هرچه کمتر باشد، نابرابری کمتر است. استان خراسان جنوبی در منطقه مناسب قرار گرفته و به نظر می‌رسد در شهرستان‌های غیر بیرجند هم عملکرد در حد قابل قبول بوده است.

این عدم دسترسی به داده‌ها هم واقعا عجیب است. اگر اشتباه نکنم دکتر میدری یک‌بار ‌گفتند دو وزارتخانه که هر هفته وزیرانش کنار هم می‌نشینند، با هم تعامل ندارند. در کرونا جبرا توانسته بودند داده‌های وزارت بهداشت را بگیرند.

بله، این واقعا یک مساله اساسی در کشور است. با وجود قوانینی که الزام می‌کند داده‌ای که دستگاه دولتی تهیه می‌کند در اختیار قرار گیرد (حالا منظور داده امنیتی و نظامی نیست) ولی داده‌های ساده و در حوزه‌های غیرامنیتی نیز داده نمی‌شود و خود دستگاه‌ها هم همکاری کمی با هم دارند.

وضعیت بقیه کشورها در دوره کووید-19 چطور بوده؟ چه در کاهش مطلق نمره (همین چیزی که در ایران ۳ نمره کم شده) و چه در تیمز و پرلز؟

تیمز رو نداریم زیرا آخرین امتحان تیمز در سال ۲۰۲۳ بوده و زودتر از ۲۰۲۵ داده روی سایت نمی‌آید. ولی در پرلز در بسیاری از کشورها پسرفت مشاهده می‌شود اما در منطقه خاورمیانه کشورهایی نظیر عربستان، عمان، بحرین و قطر که در سال ۲۰۱۶ از ایران پایین‌تر بودند، در سال ۲۰۲۱ (بعد از کووید-۱۹) پیشرفت قابل ملاحظه‌ای کرده‌اند.

متوسط جهانی چه تغییری کرده؟ این چهار کشور همگی کشورهای بسیار ثروتمند نفتی هستند که با ما متفاوت هستند. به نظرم باید با متوسط منطقه یا متوسط جهان مقایسه کنیم.

اتفاقا این کشورها همواره از ما بدتر بوده‌اند، به‌خصوص عمان و عربستان (بحرین و قطر یکی دو دوره بالا آمده‌اند). درواقع با وجود منابع فراوان عملکرد آموزشی‌شان اصلا خوب نیست و اینها هم مشکل دارند. میانگین جهانی در پرلز از ۵۲۱ به ۵۱۱ کاهش پیدا کرده است. در کشورهای همجوار ما که در دو دوره ۲۰۱۶ و ۲۰۲۱ شرکت کرده‌اند، آذربایجان، اسرائیل و ایران پسرفت کرده‌اند ولی مصر و عمان پیشرفت داشته‌اند. ترکیه، قطر و عربستان نسبت به آخرین دوره‌ای که شرکت کرده بودند، پیشرفت کرده‌اند.

راه‌حل چیست؟ توصیف خوبی از مساله شد. الان مثلا این افت از ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۱ در تیمز و پرلز که یک سقوط جدی است چرا ایجاد شده؟ شما فقط کووید-۱۹ را اشاره کردید که منطقی است و احتمالا افت در متوسط جهانی هم اتفاق افتاده است. کووید-۱۹ در سال ۲۰۱۹ بود اما سقوط ما از ۲۰۱۱ شروع شده. تا نفهمیم چرا این اتفاق افتاده و آسیب‌شناسی درستی نکنیم، راه‌حلی هم در این خصوص نمی‌توان ارائه داد.

من مطالعه جامعی ندیدم. یعنی در گزارش‌های پایش فقر هم درباره بحث آسیب‌شناسی و علت کاهش نمره در بحث خواندن و درک مطلب فارسی چیزی بیان نشده بود. نکته‌ای که در مورد پرلز ۲۰۲۱ نگران‌کننده‌تر از خود معدل نمره است، افزایش دانش‌آموزان با عملکرد زیر پایه تحصیلی است. درحالی‌که در دوره‌های قبلی این درصد روی حدود 30 تا 35 درصد به تعادل رسیده بود در پرلز ۲۰۲۱ این شاخص به ۴۱ درصد افزایش یافته که عملکرد خیلی بدی است (در سطح جهانی در پرلز ۲۰۲۱ این شاخص تنها ۶ درصد است و این یعنی ۹۴ درصد دانش‌آموزان از آستانه نمره 400 گذر کرده‌اند).

آیا تا به حال تحقیقی انجام شده که بررسی بکند این عملکرد نزولی ما در وضعیت آموزشی چقدر به شرایط اقتصادی کشور برمی‌گردد و چقدر ناشی از خود سیاست‌های آموزشی است. درواقع اینکه ما فقیرتر شدیم، باعث شده تا منابع کمتری هم به آموزش تزریق کنیم و درنتیجه عملکرد بدتری داشته باشیم یا اینکه هر یک ریال هزینه‌ای که در این حوزه می‌کنیم بهره‌وری پایین‌تری داشته؟

متاسفانه بازده آموزش طی ۵ سال اخیر و شاید دقیق‌تر طی دهه اخیر افت کرده و این برمی‌گردد به شرایط وخیم اقتصادی. وقتی رشد اقتصادی کم و ناچیز است و عموما از نفت بوده و نه فعالیت‌های نوآورانه و خلق ارزش افزوده، عملا تحصیل بیشتر به درآمد بیشتر منجر نمی‌شود و یک‌سال تحصیل بیشتر بازده‌اش (یعنی میزان رشد در درآمد/ دستمزد فرد) نسبت به دهه ۸۰ کمتر شده است. همین امر می‌تواند تشدید‌کننده بی‌میلی برای سرمایه‌گذاری در آموزش باشد. علاوه‌بر آن نرخ بیکاری جوانان دارای مدرک دانشگاهی از میانگین کشوری بالاتر است.

پی‌نوشت
1. آخرین آمار درآمد و هزینه خانوار مربوط به سال 1401 است و می‌توان نرخ بی‌سوادی را برای سال 1401 نیز برآورد کرد.

پی‌نوشت
1. آخرین آمار درآمد و هزینه خانوار مربوط به سال 1401 است و می‌توان نرخ بی‌سوادی را برای سال 1401 نیز برآورد کرد.

https://farhikhtegandaily.com/images/upload/files/2024/07/1721856735Page-15-(4).jpg

https://farhikhtegandaily.com/images/upload/files/2024/07/1721856735Page-15-(3)---Copy.jpg

https://farhikhtegandaily.com/images/upload/files/2024/07/1721856735Page-15-(3).jpg

https://farhikhtegandaily.com/images/upload/files/2024/07/1721856735Page-15-(5)---Copy.jpg

نظرات

اخبار مرتبط

اپلیکیشن دولت بهار دسترسی ساده تر و اطلاع از اخبار مهم
نصب