1400/02/14-15:02

نظریه ' مدیریت ایرانی ' دکتر احمدی نژاد؛ تاثیر دولت بر فرهنگ + فیلم

نظریه ' مدیریت ایرانی ' دکتر احمدی نژاد؛ تاثیر دولت بر فرهنگ + فیلم

كنترل فرهنگي، اشتباه ترين و ضدانساني ترين حرفي ست كه يك نفر مي تواند بزند كه ما مردم را به لحاظ فرهنگي كنترل مي كنيم تا فرهنگ درست شود يا حكومت ها تصور كنند با كنترل مردم می توانند فرهنگ را حفظ كنند. حكومت ها فرهنگ را با رفتارشان می توانند حفظ كنند، اگر رفتارشان درست باشد، فرهنگ هم حفظ مي شود.

به گزارش دولت بهار، متن این بخش از نظریه "مدیریت ایرانی" دکتر محمود احمدی‌نژاد با عنوان " تاثیر دولت بر فرهنگ " به شرح زير است:

بسم الله الرحمن الرحيم

اللهم عجل لوليك الفرج والعافية و النصر واجعلنا من خير انصاره و اعوانه والمستشهدين بين يده

مي خواهيم راجع به نقش دولت در فرهنگ صحبت كنيم. ابتدا يك تعريفي از فرهنگ داشته باشيم. جسم ما، نياز به هوا دارد. اگر به جسم ما هوا نرسد، مي ميرد. هوا هم همه جا هست. جسم ما در هوا غرق است. اگر يك لحظه رابطه جسم ما با هوا قطع شود، حيات آن به خطر مي افتد. پس هوا، فضاي تنفسي جسم ما براي ادامه حيات است.

فرهنگ چيست؟ فرهنگ، فضاي تنفسي روح انسان براي ادامه حيات است. فرهنگ، مجموعه باورها، سنت ها، انديشه ها، نگاه ها، اخلاق و سلايقی است كه در طول تاريخ، بر اثر آرمانخواهي ملت و تلاش جمعي مردم براي نيل به يك زندگي بهتر، توليد مي شود. فرهنگ را تك تك مردم، در طول زمان و از اول شكل گيري اجتماعات انساني توليد مي كنند و همه هم مراقب آن هستند.

عناصر اصلي فرهنگي چيست؟ نكته مهم اينجاست. عناصر اصلي فرهنگي، عبارت از ارزش هاي مشترك فطري انسانهاست. آن چيزي كه اجتماع بر روي آن به تفاهم مي رسد، ريشه در فطرت دارد والّا نمي تواند مشترك باشد. چيزي كه در فطرت انسانها نيست، روي آن وحدتی اتفاق نمي افتد، البته در سطوح متفاوت فهم.

همه انسانها در طول تاريخ، براي رسيدن به ارزش هاي مشترك فطري انساني تلاش كردند كه محصول آن فرهنگ شده است. ممکن است در آن خرابكاري، كج فهمي، ضديت، تهاجم و تخريب هم بوده باشد و حالا اين شده است. عده اي هم بوده اند كه در نقطه مقابل ارزش هاي فطري حركت كرده اند. اما كل انسانهايي كه دنبال سلطه بر ديگران نيستند، بطور طبيعي به دنبال ارزش هاي فطري هستند و از آن استقبال، حمايت و حفاظت مي كنند. آن عناصري كه در فرهنگ بايد مورد توجه قرار داد و تقويت كرد، همين هاست.

اما آيا تبعيت كردن و پذيرفتن ارزش هاي فطري مشترك بشري، دستوري است؟ يعني انسانها با دستور اينها را پيدا و تبعيت كرده اند يا با انتخاب بوده است؟ اصلا امكان دارد ارزش هاي فطري و انساني بدون انتخاب انسانها دوام بياورد؟ خير! اگر دستوري باشد، به محض آنكه دستور بدهد، آن هم كنار مي رود.

اصلا ارزش چه زماني توليد مي شود؟ زماني كه انتخاب وجود داشته باشد. انتخاب نباشد اصلا ارزشي وجود ندارد، تحميل كه ارزشي توليد نمي كند. خوب و بد چه زماني توليد مي شود؟ زماني كه انتخاب در كار باشد. مجازات و تشويق چه زماني توليد مي شود؟ زماني كه انتخاب در كار باشد. انتخاب نباشد، اينها معنا ندارد. تا انتخاب در كار نباشد، بهشت و جهنم معنا ندارد. تا زماني كه انتخاب نباشد، كمال و سقوط انسان معنا ندارد. اگر انتخاب نباشد، انسان معنا ندارد.

ارزش هاي مشترك فطری بشر، در طول تاريخ حاصل انتخاب انسان ها بوده است و به همين دليل دوام آورده است. ستون فقرات فرهنگ، ارزش هاي مشترك فطري انسان هاست.

نقش دولت ها و حكومت ها در اين ارزش ها چيست؟ به نظر من دولت ها و حكومت ها در دو سطح تاثير دارند. سطح اول رفتار حكومت هاست. رفتار حكومت ها مي تواند ارزش ها را تقويت كند، مي تواند تضعيف كند.

اجازه بدهيد فهرستي از ارزش ها را تا آنجايي كه به ذهنم مي رسد بگويم، البته هر کس فکر کند می تواند این فهرست را توسعه بدهد. توحيد، عدالت، آزادي، آزادگي، عزت و كرامت، صداقت، پاكي، دوستي و مهرباني، صلح، امنيت، پيشرفت، كمال و... . اينها بين همه انسانها مشترک است و در همگان وجود دارد. يك حكومت با رفتار خودش مي تواند اين ها را تقويت يا تضعيف كند. اما چگونه؟ مردم با حكومت ها كار دارند. بسته به دايره قدرت حكومت ها، مردم بيشتر يا كمتر كار دارند. هر چه دايره گسترده تر شود، زندگي مردم گره مي خورد. اگر مردمی که با حكومت ارتباط برقرار مي كنند، براي پيشبرد كارشان مجبور شوند، دروغ بگويند، چه اتفاقي مي افتد؟ و اين تكرار شود، ادامه پيدا كند، توسعه پيدا كند و همگاني شود، چه چيزي آسيب مي بيند؟ چه چيزي تضعيف مي شود؟ يك ارزش فطري مشتركي به نام " صداقت، آزادگي و عزت ". عكس آن هم وجود دارد. اگر مردم ببينند كارشان با صداقت راه مي افتد، صداقت خريدار دارد، صداقت است كه تكريم مي شود، صداقت است كه تجليل مي شود، صداقت ترویج می شود. اگر مردم ببينند آزادگي و شجاعت خريدار دارد. اگر مردم ببينند فردي دارد با شجاعت نظر مي دهد و از حقوق مردم دفاع مي كند، تشويق مي شوند و شجاعت ترويج مي شود. اما وقتي مردم ببينند يك نفر دارد با شجاعت حرف مي زند ولي سركوب مي شود، شجاعت تضعيف مي شود. ساير ارزش های مشترک هم همين طور است. وقتي كل سيستم بر عدالت پافشاري مي كند، عدالت ترويج مي شود اما اگر سيستم بر تبعيض پافشاري كند، تبعيض جايش را مي گيرد. اين مهمترين سطحي است كه وجود دارد. يعني حكومت ها بايد با رفتارشان ارزش هاي مشترك را ترویج كنند و به نظر من جز اين نقشي ندارند.

اگر مي خواهند به لحاظ تئوري و با اقدامات ديگري هم به فرهنگ خدمت كنند، چگونه می توانند این کار را انجام بدهند؟ نسخه اي كه برخي مي پيچند اين است كه ما بايد رفتار تك تك مردم را در همه سطوح و ساحات كنترل كنيم و الّا مردم خراب مي شوند، در واقع مردم را به انجام كار درست وادار كنيم! بنظر من از اين جز فساد بيرون نمي آيد. هم دولت را بزرگ مي كند، هم هزينه هاي سنگين به جاي مي گذارد و بدتر از همه هزينه هاي تخريب فرهنگي گستره اي ايجاد مي كند. مطلقا سودي ندارد و همه اش فساد است. اصلا از تحميل سودي بيرون نمي آيد. ارزشي كه تحميل شد، دیگر ارزش نيست تازه به فرض اینكه آن چيزي كه مي گويند، ارزش باشد. وقتي جامعه راجع به يك حرفي مقاومت مي كند، معلوم است كه آن فطري نيست. اگر فطري بود كل جامعه مقاومت نمي كرد و مي پذيرفت.

كنترل فرهنگي، اشتباه ترين و ضدانساني ترين حرفي ست كه يك نفر مي تواند بزند كه ما مردم را به لحاظ فرهنگي كنترل مي كنيم تا فرهنگ درست شود يا حكومت ها تصور كنند با كنترل مردم می توانند فرهنگ را حفظ كنند. حكومت ها فرهنگ را با رفتارشان می توانند حفظ كنند. اگر رفتارشان درست باشد، فرهنگ حفظ مي شود. " كونوا دعاة للناس بغير السنتكم " مردم را با عملتان دعوت كنيد نه با زبانتان، حالا تحميل و فشار بماند! اصلا مسخره است كه با باتوم برويم و از افراد بخواهيم ارزش ها را رعايت كنند و بعد فكر كنيم به اين شكل افراد از ما مي پذيرند و رعايت مي كنند. انسان است، بايد قانع شود و بپذيرد. ممكن است يك عده باشند كه به حقوق عمومي تجاوز كنند، سازمان يافته دزدي و چپاول مي كنند كه حساب آنها جداست. با آنها باید قانونی برخورد شود. مگر فرهنگ با کنترل درست می شود؟ در عمرش کتابی چاپ نکرده ولی می خواهد کتابهای دیگران را کنترل کند، یک فیلم نساخته ولی می خواهد فیلم مردم را کنترل کند! از اینها جز فساد و کنار گذاشتن مردم از عرصه صیانت از فرهنگ، چیزی بیرون نمی آید.

اگر دولت می خواهد به غیر از رفتار خودش، فرهنگ را صیانت کند، فقط باید به تقویت ارزش های مشترک فطری در جامعه کمک کند. هر کجا که دولت ها خواستند با کنترل، فرهنگ را حفظ کنند، تنها چیزی که آسیب دیده، فرهنگ است. بخصوص وقتی دولت ها بزرگ می شوند و هر طرفی هم یک سازی می زند. دولت 2 میلیون و 600 نفر کارمند دارد، با چه کسی می خواهد مردم را کنترل کند؟ خود روسا می خواهند بیایند و کنترل کنند یا به دست شاگردها بسپارند؟ به شاگردها بسپارند چه اتفاقی می افتد؟ آنوقت چه کسی شما را باید کنترل کند؟ معیار شما برای کنترل چیست؟ مجوز شما به لحاظ انسانی چیست، یک بحث است اما معیارتان برای کنترل چیست؟ مگر می شود در فرهنگ برای کنترل افراد، معیار گذاشت؟ محال است. با رفتارهای دولت آنقدر فرهنگ سطحی می شود که می آیند مثلا روی پوشش مردم دست می گذارند. پوشش، نماد فرهنگ و باورها است، نه خود باورها. درست مانند دینداری ما می ماند، اصول دین را کنار می گذاریم و فروع دین را اصل می کنیم. یک فرع فرع فرع دین را اصل اصل اصل دین می کنیم. اول باید انسان، توحید، عدالت، پیامبری، معاد، انسان های کامل و هدف از خلقت انسان شناخته شوند و بعد راجع به رفتار حرف بزنیم. ولی اینها را کلا کنار گذاشته ایم و سراغ فروع دین رفته ایم! فروع دین هم ده تا است ولی جدیدا چیزهایی درست شده که اصلا در فروع دین هم نیست ولی اصل شده اند!

وقتی دولت خیلی بزرگ شد، مهمترین مسئولیتش، حفظ خودش می شود و هر چیزی را برخلاف موجودیت خودش تلقی کند، با آن برخورد می کند. تحت نام حفظ اقتصاد، امنیت و بدترین آن جایی است که تحت نام فرهنگ وارد می شود. می خواهد امنیت خودش را حفظ کند، جلوی فکرها را می بندد والّا اگر اندیشه ها آزاد باشد، اشکالات بیرون می آید و مشخص می شود که خیلی ها باید جایشان را تغییر بدهند.

عرضم را خلاصه می کنم؛ وقتی ساختار خیلی بزرگ می شود، تصمیمات درهم برهم می شود، قوانین متنوع و اختیارات گسترده می شود، مردم در مواجهه با این سیستم آن ارزش های مشترکشان را از دست می دهند. در واقع رفتار، دارد مردم را به سمت از دست دادن یا دور شدن از ارزش های مشترک کنترل می کند. الان خیلی از جاها اگر مقداری بلند حرف بزنی، دیگر کارت انجام نمی شود. کافی است یک نفر تصمیم بگیرد گرهی در کار شما بیندازد، 20 سال طول می کشد. اما اگر مردم رفتند و دیدند در دستگاه قضایی عدالت و احترام وجود دارد، هر کجا که رفتند احترام را دیدند، می فهمند احترام چیز مهمی است اما اگر عکس آنها را ببینند، در مقابل قدرت قاهره حکومت هم که تک تک افراد نمی توانند مقاومت کنند، مجبورند به آن تن بدهند چون می خواهند زندگی کنند. زندگی شان هست، منافعشان، ثروتشان، آینده شان و نان شب شان هست.

رفتار دولت عامل بسیار مهمی در ترویج، تعمیق و ماندگاری فرهنگ است و به عکس، عامل بسیار مهمی در تخریب فرهنگ است. نقش دولت چیست؟ با رفتار خودش، ارزش های فطری مشترک را تقویت کند یا به افرادی پول بدهد تا بیایند و ارزش های مشترک را تبیین و دائما منتشر کنند. اما آن اندیشه ای که می گوید من باید تک تک مردم را کنترل کنم، نتیجه آن، دیکتاتوری مطلق است و اصل آن از اندیشه طاغوتی است و نقش آن بسیار بسیار مخرب است.

این ساختار تصمیم گیری و این دولت، یک خروجی به نام بودجه دارد. بودجه در واقع صورت هزینه های دولت برای انجام وظایف آن است. بودجه چه تاثیری در اقتصاد، فرهنگ و زندگی مردم دارد؟ آیا تاثیری دارد؟ قابل اصلاح هست؟ ان شاءالله این موضوع را در بحث بعدی در خدمتتان گفتگو خواهیم کرد.

 

نظرات

اخبار مرتبط

اپلیکیشن دولت بهار دسترسی ساده تر و اطلاع از اخبار مهم
نصب