نظریه ' مدیریت ایرانی ' دکتر احمدی نژاد؛ حکومت و مدیریت + فیلم
من معتقدم حكومت ها هيچ شأني جز بازتاب اراده عمومي ندارند. هر مقدار در اين خدشه وارد شود، به همان نسبت انحراف، فساد و ظلم شکل گرفته و نامشروع است، تحت هر عنواني مي خواهد باشد. حق حاكميت متعلق به همه انسان ها فارغ از نژاد، مذهب، رنگ و دينشان است. اين حق را خدا داده و استثنایی هم قرار نداده كه يك عده را بر ديگران حاكم كند. كجا خدا يك عده را بر ديگران حاكم كرده به معناي اينكه ديگران سلبالاختيار و مسلوبالاختيار شوند؟ همچين چيزي وجود ندارد. متأسفانه گرفتار شديم، خيلي از كشورها الان گرفتارند.
به گزارش دولت بهار، متن این بخش از نظریه "مدیریت ایرانی" دکتر محمود احمدینژاد با عنوان " حکومت و مدیریت " به شرح زير است:
بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم عجل لوليك الفرج والعافية و النصر واجعلنا من خير انصاره و اعوانه والمستشهدين بين يده
در اين جلسه، ميخواهم چندجمله اي راجع به حكومت ها صحبت كنم. حكومت براي چيست و فلسفة تشكيل حكومت چيست؟
حكومتها تشكيل شدند تا حقوق مردم را تأمين كنند، موانع رشد و كمال مردم را بردارند، آزادي و عدالت را به ارمغان بياورند و امنيت را تأمين كنند. براي چه اتفاق افتاد؟ چون انسانها اين را ميخواستند. اراده كردند براي تأمين حقوق اساسي خودشان، تأمين امنيت، آزادي و عدالت خودشان يك نهادي تأسيس كنند.
شيطان همين جا آمد وارد شد و در طول تاريخ، حكومت ها را به ضد فلسفه وجودي تشكيل خودشان تبديل كرد. در طول تاريخ، نوع حكومت ها بزرگترين مانع كمال انسانها، مانع آزادي انسان ها، مانع اجراي عدالت، مانع امنيت بودند. تمام جنگها در طول تاريخ توسط حكومت ها اتفاق افتاده است، محدوديت ها توسط حكومت ها اعمال شده است و اصلاً خود حكومت ها موضوعيت پيدا كرده است.
حكومت، ابزاري براي تأمين حقوق مردم است. اما حالا خود حكومت، موضوعيت و اصالت پيدا كرده است. كسب و تسلط بر اين حكومت، يك مسئله شده است. اغواي شيطان را ببينيد. قرار بود آب بخوريم تا تشنگيمان برطرف شود، حالا خود آب، شده مسئله! آب براي رفع تشنگي است؛ ديگر چرا يك مسئله شده است؟
حكومت قرار بود موانع را بردارد، راه رشد را باز كند، از آزادي و عدالت و ارزش هاي انساني پاسداري كند، اما خودش ضد آن شده است. يعني بزرگترين محدودكننده آزادي انسان ها، حكومت ها شده اند. بزرگترين ظلم كننده و از بين برنده عدالت در جوامع، حكومت ها شده اند.
چه بايد كرد؟ آيا حكومت غير از تجلي اراده عمومي است؟ آيا غير از نماد حق تعيين سرنوشت آحاد مردم است؟ حكومت در هر تصميمي، در هر جايي، در هر مقطع زماني را اگر برش بزنيم، بايد در آن، اراده مردم و نظر مردم را در آن ببينيم. حكومت به معناي اينكه مردم را مسلوب الاختيار كند و در دست خودش بگيرد تا هر كاري ميخواهد بكند، اين همان شيطان است، غير شيطان نيست.
حكومت ها بايد كمك كنند تا انسان ها مداخله بيشتري كنند، تصميم بگيرند، بينديشند و از حقوق گوناگون استفاده كنند. حالا حكومت ها تشكيل شده و ميگويند حقوق را به من بدهيد و شما آنجا بنشينيد، هر چقدرش را كه من به شما دادم، بگيريد و از مقدار بيشتر صرفه نظر كنيد.
آزادي در ذات انسانهاست، حق انسانهاست، حكومت ها درست شده اند كه آزادي را تأمين كنند. اما يكي از مناقشات تاريخي بين حكومت ها و ملت ها، حد آزادي است. جالب است شيطان چه كار مي كند؟ چطور مفاهيم را مغلوب و اغوا مي كند! هر حكومتي غير از خواست مردم كاري انجام دهد، هم نامشروع، هم نامقبول و هم اينكه اثرش معكوس است. امكان ندارد بدون اراده مردم، حكومت كاري بكند كه به نفع مردم باشد. يعني مردم انتخاب نكردند. انتخاب كه نكنند، رشدي نمي كنند و نتيجه اي نميگيرند.
امر اداره كشورها مال مردم و حق مردم است، وظيفه مردم است، حكومت بايد به اداي اين حق و اداي اين تكليف كمك كند، نه اينكه جاي آنها بنشيند. به هر نسبت، دايره اختيارات حكومت ها توسعه پيدا مي كند، مردم محدود ميشوند، انسانيت محدود ميشود، آزادي محدود ميشود، عدالت از بين ميرود. و در طول تاريخ، نوع حكومتها به دنبال بسط دايره قدرت خودشان هستند. اين شيطان است ديگر، شيطان شاخ و دم دارد؟ نتيجه عمل شيطان، له شدن انسان هاست. عقب افتادگيِ جوامع است، ظلم و كينه و جنگ است، اختلاف و كوچك شدن انسان هاست.
حكومت بايد نماد خواست ملت با انتخاب مردم در همه عرصه ها باشد. برخي ميگويند نميشود، چرا نميشود؟ الان خيلي از كشورها در موضوعات روزمره هم از مردم نظر ميخواهند. قيمت شير گاو را ميخواهند بالا و پايين كنند، از مردم نظر ميگيرند. چه اشكالي دارد؟ چون زندگي مردم است. با كشورهاي ديگر ميخواهند قرارداد ببندند، نظر مردم را ميگيرند. صنعتي را ميخواهند بياورند، يا در خيلي از شهرهاي دنيا يك خياباني را ميخواهند بكشند، از مردم نظر ميخواهند. زندگي مردم است، مربوط به مردم است، حق مردم است.
در نگاه ما، حكومتي كه بگويد من هر كاري ميكنم، ربطي به مردم ندارد، اين عين شيطان است و اعمالش ضد بشريت است؛ نابودكننده جوامع است.
ميگويند آزادي بيايد، هرج و مرج ميآيد! چه كسي گفته؟ آزادياي كه همه داشته باشند، اتفاقاً نظم ميآورد. هرج و مرج مال الان است كه آزادي يكجا انحصار و احتكارشده و اكثريت، از آزادي محروم هستند. اينجاست كه هرج و مرج ميآيد والّا اگر همه آزاد باشند چه هرج و مرجي مي آيد؟! آزادي ظلم است؟ ظلم و تجاوز كه آزادي نيست. چه زماني ما گفتيم تجاوز و زورگويي و غارتگري يعني آزادي؟! آزادي يعني انسان ها بينديشند، تعقل كنند، تصميم بگيرند، سرنوشت خودشان را انتخاب كنند.
يك عده در رأس حكومت ها قرار گرفته اند و به عناوين گوناگون مردم را محدود مي كنند. محدود كردي، امنيت از بين مي رود. هرقدر عدالت مخدوش شد، همانقدر امنيت رفته است. ما دائما نيروهاي نظامي را توسعه می دهيم، نيروهاي انتظامي را توسعه می دهيم، دائما هم ناامني بيشتر مي شود، چون ريشه اش در بي عدالتي است. در سطح جهان هم همين است و اين كار حكومت هاست.
امروز نوع توسعه مفاسد و توسعه نوع مفاسد در دنيا، محصول عمل حكومت هاست نه محصول عمل مردم. اصلاً فساد از بالا در جوامع جاري مي شود، فقرها محصول سياست هاي ناعادلانه و تبعيض آلود دولت هاست.
حكومت هم حق مردم است. چرا؟ چون حق تعيين سرنوشت است و نوعي تعيين سرنوشت است، تصميم گيري راجع به اجتماع است و اين براي مردم و مال مردم و مربوط به مردم است. حکومت بايد يك ساز وكارهايي درست كند كه دائماً اراده مردم بيايد و از قالب آن، در جامعه جاري شود. معلوم است که يك حكومت عريض و طويل و بزرگي كه در برابر فعاليت مردم، چندين نهاد با اختيارات كامل و با پشتوانه حكومت، فعاليت موازي مي كند، نمي تواند آزادي مردم را تأمين كند. خود همین بزرگترين بي عدالتي در شكل حكومت، اندازه و هزينه حكومت است.
در نتيجه اين نوع حكومت، مردم ضعيف مي شوند، صدايشان هم اگر درآمد، حكومت به دهانشان می زند و روي مردم اسلحه مي كشد. الان دو سه سال است كه كلي از مردم به خاطر یک اعتراض ساده كشته شده اند، اما كسي نه محكوم كرده، نه مجازات كرده، نه اتفاقي افتاده است. اگر يك نفر در خيابان با ماشين بزند يك نفر را بكشد يا چاقو بكشد، پاي اعدام مي برند. ولی اگر حکومت اسلحه بكشد چندصد نفر را بكشد، چكارش مي كنند؟ چرا هیچ کاری نمی کنند؟ چون قدرت حكومت است. ملت چه كاری مي تواند بكند؟ چطور مي توانند حق را جاري كنند. از كجا مي شود این خونها را استيفا كرد؟ كجا مي شود قصاص كرد؟ قدرتي متمركز در برابر هيچ است.
خلاصه كنم؛ نوع حكومت ها از فلسفه وجودي خودشان دور شده اند، بلكه به ضد خودشان تبديل شده اند. امروز در جهان، ما نيازمند يك انقلاب مديريتي هستيم. بايد به خود مردم برگردد. حكومت، فقط انعكاس اراده عمومي است و لاغير؛ ساز و كارِ اعمالِ اراده عمومي است ولا غير. مركز تجميع اراده عمومي است و لا غير. هيچ اصالت و حقیقتی ندارد، هیچ ارزشي في ذاته ندارد. اگر مأموريتش را درست انجام داد، خيلي خوب، اگر نداد، هيچ نمي ارزد، ضد ارزش است، چرا؟ چون مانع است.
امروز متأسفانه نوع ملت ها گرفتار هستند. دموكراسي هم كه آمد تا مردم يك نفسي بكشند، باز به دموكراسي هاي كنترل شده تبديل شده است، يك عده نشسته اند و مي گويند ما بايد به مردم بگوييم به چه كسي رأي بدهند یعنی دايره انتخاب مردم را محدود كرده اند. وقتی مردم و انسانيتشان را محدود كرديد، جامعه عقب مي ماند و رشدي اتفاق نمي افتد. ضد فلسفه وجودي خودتان عمل كرديد، ظلم و بي عدالتي كرديد، در برابر خدا ايستاديد و شيطاني شديد.
مي گويند اگر آزادي بدهيم، مردم مي روند فساد مي كنند! اولاً به شما چه ربطي دارد؟ بعد چرا به مردم توهين مي كنيد؟ كافر همه را به كيش خود پندارد. البته اين توجيهات، بهانه است.
اجازه بدهید اين را هم بگويم. چند وقت پيش كسي در تلويزيون صحبت مي كرد و می گفت: "يعني چه كه مي گوييد مردم در پوشش آزادند؟ حدش كجاست؟ شايد مردم بخواهند لخت به خيابان بيايند! " چقدر به مردم توهين مي كنید!؟ ما قبل از انقلاب هم بوديم، مردم لخت آمدند؟ الان در تركيه، پاكستان و عراق که حجاب آزاد است، مردم لخت بيرون مي آيند؟ چرا به مردم توهين مي كنيد؟ اصلاً به شما چه ربطي دارد؟ چه كسي شما را مأمور كرده كنترل كنيد؟ حكومت ها خودشان را مسئول كنترل مردم مي دانند، اين يعني محدود كردن آزادي مردم. اين غلط است و فساد از اينجاست و چقدر فجايع در اين كنترل اتفاق مي افتد.
حالا چه كسي گفته شما كنترل كنيد؟ چه كسي گفته شما صالح به كنترل هستيد؟ چه كسی گفته كنترل شما مفيد است؟ چه كسي گفته در كنترل هاي شما فسادهاي عجيب و غريب اتفاق نمي افتد؟ خود شما را چه كسي مي خواهد كنترل كند؟ مأموريت هاي عمومي و حقوق عمومي را سلب كردند و همه را دست خودشان گرفته اند! در اقتصاد، در سياست، در سياست خارجي، در فرهنگ، همه جا را دست خودشان گرفته اند، اين غلط است، ملت، كشور، حقيقت، فرهنگ و استقلال كشور را نابود مي كند. این حق را از كجا آورديد؟
بگذاريد من يك بحث ديگر را باز بكنم. امام يك مطلبي را بيان فرمود و ملت هم پذيرفت. گفت پدران ما پنجاه سال پيش چه اجازه اي داشتند در مورد امروز ما تصميم بگيرند؟ ملت هم گفتند درست مي گويید. ما خودمان بايد تصميم بگيريم. آيا اين حرف امام، در امروز جاري نيست؟ هر نسلي خودش بايد تصميم بگيرد. خدا پيامبرش را هم مأمور نكرده كه تو مواظب باش مردم نسل هاي گوناگون چه تصميمي مي گيرند؟ تو فقط راه را نشان بده، يادآوري كن، بر آنها سيطره نداري.
به نام پيامبر يك حكومتي درست كرديم و فكر مي كنيم مالك مردم هستيم و بر مردم سيطره داريم. ثروت طبيعي و اختيارات كه كلاً دستش است. فكر مي كند مالكالرقاب تك تك مردم است. بعد انتظار دارد كشور، فرهنگ، سياست و اقتصاد درست شود، نمي شود. اين نقطه مقابل رشد است، نابود مي شود كه الان شده است. نظام اقتصادي از هم پاشيده، نظام اجتماعي از هم پاشيده، راه بر رشد انسان ها بسته شده، اميدها از بين رفته، نارضايتي در اوج است، اينها را بايد درست كنيم.
من معتقدم حكومت ها هيچ شأني جز بازتاب اراده عمومي ندارند. هر مقدار در اين خدشه وارد شود، به همان نسبت انحراف، فساد و ظلم شکل گرفته و نامشروع است، تحت هر عنواني مي خواهد باشد. حق حاكميت متعلق به همه انسان ها فارغ از نژاد، مذهب، رنگ و دينشان است. اين حق را خدا داده و استثنایی هم قرار نداده كه يك عده را بر ديگران حاكم كند. كجا خدا يك عده را بر ديگران حاكم كرده به معناي اينكه ديگران سلبالاختيار و مسلوبالاختيار شوند؟ همچين چيزي وجود ندارد. متأسفانه گرفتار شديم، خيلي از كشورها الان گرفتارند. اين دموكراسي هم آمد و يك ساز و كارهايي به بهانه دموكراسي درست كردند، جناح بندي ها و حزب ها شکل گرفت و انسان ها محدود و محدودتر شدند.
مي گويند چطور مي شود نظر مردم را هر روز خواست؟ هر روز مي شود خواست، به خصوص الان كه تكنولوژي پيشرفت كرده است. متناسب با رشد بشر، تكنولوژي و علم هم رشد مي كند، متناسب با رشد مطالبات انسان ها در جهت ارزشهاي انساني و سير كمال، تكنولوژي هم رشد مي كند. الان دست همه يك دستگاه است، يك كد مي دهيم، مردم نظر مي دهند.
بعضي ها از نظر مردم مي ترسند. چرا؟ چون ضد مردم هستند. شيطان از اينكه آراي مردم حاكم شود، وحشت دارد، از آزاد شدن انسانها در هراس است، از عدالت در هراس است، از اينكه انسان ها خودشان راجع به خودشان تصميم بگيرند در هراس است. مي خواهد كاري كند كه هيچكس راجع به خودش تصميم نگيرد. كسي كه نسبت به خودش تصميم نمي گيرد، از انسانيت ساقط است. اينها همه بر خلاف آن مباني است. طبق مباني ما، انسان ها آزادند، حق تعیین سرنوشت دارند و حكومت ها وظيفه اي جز تأمين حقوق مردم ندارند.
هر ميزاني از اين منحرف شوند، بايد مجازات شوند. حق ندارند. انسان ها را تحقير کردند، له كردند. در بسياري از كشورهاي دنيا اينها بايد تغيير بكنند. حكومت مال مردم است. مديريت مال مردم است و مديريت هم بايد حداقلي باشد، اين با انديشه نئوليبرال ها خيلي متفاوت است. ما مي گوييم مال مردم است و فقط بايد يكجا منعكس شود. بايد راه را باز كنند. قبلاً هم گفتيم. استانداردها را اعلام كنند، نظارت و مراقبت كنند، يك قضاوتي باشد که اگر ظلم و تعدي شد، آن هم با قوانين شفاف و عادلانه و روشن بتواند رتق و فتق بكند. الان همه چيز مال حكومت است، اموال مال حكومت است، همه اختیارات مال حكومت است، چه كسي چنين حرفي را زده است؟ اين برخلاف اراده الهي و برخلاف فلسفه خلقت انسان هاست، بر خلاف ارسال رسل است. ما چنين چيزي نداريم و اينها بايد درست شود. به نظرم درست شدني است. البته لازمه اش خواست مردم است.
نظرات