نظریه ' مدیریت ایرانی ' دکتر احمدی نژاد؛ سیاست داخلی و خارجی + فیلم
متأسفانه چون خود حکومت اصالت پیدا می کند، بعضی ها برای چند روز بیشتر ماندن در کرسی قدرت، حاضرند منافع ملی و عزت ملی را بدهند. اگر یک حکومتی نخواهد خلاف منافع ملت خود و یا خلاف منافع سایر ملتها اقدامی بکند، دلیلی ندارد که تصمیمات اصلی اش را از مردم پنهان کند. هرجا پنهان شد، یا منافع ملی دارد بر باد می رود، یا منافع دیگران دارد برباد می رود، یا هر دو. این چه ارزشی دارد؟ چطور برای مردم تصمیم می گیریم ولی مردم اطلاع ندارند؟ این ضد فلسفه تشکیل حکومت است. امروز من فکر می کنم وقتش رسیده که ملت ایران، پرچم انسانیت، عدالت و احترام را در دنیا بلند کند و همه را به این راه دعوت کند.
به گزارش دولت بهار، متن این بخش از نظریه "مدیریت ایرانی" دکتر محمود احمدینژاد با عنوان " سیاست داخلی و خارجی " به شرح زير است:
بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم عجل لوليك الفرج والعافية و النصر واجعلنا من خير انصاره و اعوانه والمستشهدين بين يده
یک مبحث مهم، سیاست داخلی و سیاست خارجی است. در نوع کشورها دو نوع سیاست داخلی و خارجی اعمال می کنند. معیارها و نظام ارزشی در سیاست داخلی به یک شکل است، در سیاست خارجی به یک شکل دیگری است. البته این منبعث از وضعیت اداره جهان است. نظام غیرانسانی حاکم بر جهان، باعث شده است که این تفکیک اتفاق بیفتد. یعنی نوع دولت ها، حداکثر کردن منافع ملی خودشان را یک اصل قطعی می دانند، ولو به ضرر دیگران باشد. من این را قبول ندارم. من فکر می کنم سیاست خارجی، ادامه سیاست داخلی است. مبانی سیاست داخلی و خارجی یکی است. ما نمی توانیم به دو شکل عمل کنیم. چرا؟ دلیلش روشن است. برای اینکه ما همه جا با انسان ها طرف هستیم. اگر در داخل کشور عدالت را می خواهیم، بیرون از کشور نباید عدالت را بخواهیم؟ یا اگر اینجا احترام به انسانها را می خواهیم، خارج از اینجا نباید احترام انسانها را بخواهیم؟ اگر رشد و پیشرفت اقتصادی می خواهیم، برای دیگران نباید بخواهیم؟ کمال مردم خودمان را می خواهیم، برای دیگران نباید بخواهیم؟ امنیت، صلح، کرامت و ... هم به همین شکل است.
ما با انسان ها مواجه هستیم. این مرزهای سیاسی، مرزهای انسانی که نیست، مرزهای تحمیلی قدرت هاست. در بهترین حالت، مرزهای تقسیم کار است. نمی توانیم بپذیریم یک عده از انسانها فقیر و یک عده پولدار باشند. یعنی جوری عمل کنیم که به قیمت فقر دیگران، خودمان پولدار شویم.
این همان داروینیسم است. داروینیسم سیاسی است که جهان را به این وضع کشانده است. ما این را مبنایی قبول نداریم. انسانها نباید در تنازع برای بقا با هم باشند. انسان ها باید در تعاون برای اعتلا با هم باشند. همه کمک کنند دنیای بهتری ساخته شود. همه کمک کنند تا همه رشد کنند. همه کمک کنند تا عدالت و آزادی باشد. همه کمک کنند که برای جامعه بشری کمال اتفاق بیفتد و زندگی بهتری ساخته شود. ما هرجور که در داخل عمل می کنیم، در بیرون هم باید همانطور عمل کنیم. یک استاندارد بیشتر وجود ندارد.
البته دو ملاحظه اینجا وجود دارد. ملاحظه اول؛ اگر ما در داخل کشور، ظلمی را برنمی تابیم، آیا می توانیم در بیرون از کشور برتابیم؟ بگوییم اگر به مردم خودمان ظلم شد اشکال دارد، اما اگر به مردم جاهای دیگر ظلم شد اشکال ندارد؟ یا به عکس وقتی در یک جای دنیا ظلم می شود، داد و بیداد کنیم و شیپور و نقاره بزنیم که " ای وای ظلم شد "، اما به مردم خودمان ظلم کردیم، اشکالی ندارد؟ در یک جای دنیا، اگر آزادی مردم محدود شد، سرو صدا و اعتراض کنیم اما اگر آزادی مردم خودمان را محدود کردیم، اشکال ندارد؟ اگر یک جای دنیا بر اثر سیاست حکومت ها فقر آمد، داد و بیداد و سر و صدا و گزارش بدهیم، اما بر اثر سیاست های خودمان فقر آمده اشکالی ندارد؟ این شیطانی و غلط است. فقر برای همه جای دنیا بد است.
ما اگر نمی خواهیم دیگران سر ما کلاه بگذارند، خودمان هم نباید سر دیگران کلاه بگذاریم. در معاملات و گفتگوها بر اساس عدالت و با احترام طرفینی عمل کنیم. ما خواهان کرامت همه انسانها هستیم. ما کرامت یک جمعی را در گرو تحقیر دیگران نمی دانیم. رفاه یک عده را در گرو فقر و نابرخورداری دیگران نمی دانیم. اصلا ً نگاه ما اینطور نیست. داخل و خارج یکی است. هر چه اینجا خواستیم، آنجا هم می خواهیم و هرچه آنجا خواستیم، اینجا هم می خواهیم. به هر چیزی در بیرون رضایت دادیم، باید اینجا هم به همان رضایت بدهیم. به هر چیزی اعتراض کردیم، اینجا هم باید اعتراض کنیم و برعکس. این یک ملاحظه است.
ملاحظه دوم؛ بعضی ها ممکن است بگویند نظام حاکم بر جهان ناعادلانه است، شما چکار می کنید؟ ما با عدالت با آنها برخورد می کنیم. با ظلمشان مقابله می کنیم نه مقابله نظامی، مقابله انسانی. ظلمشان را هرگز نمی پذیریم. دنیا را چگونه می خواهید اداره کنید؟ دنیا را با اندیشه، گفتگو و مباحثه اداره می کنیم و نهایتا ً نظر مردم را می پذیریم. فرمول ساده ای داریم. ما گفتیم در داخل کشور حکومت باید برآیند و نماینده اراده مردم باشد. در سطح جهان هم می گوییم جهان باید بر اساس اراده ملت ها اداره شود.
در یک کشور همسایه، اختلاف و دعوا شده، چکار کنیم؟ برویم از یک طرف حمایت کنیم؟ نخیر! می گوییم هر چه اکثریت مردم خواستند، همه بپذیریم. نیاز به مداخله، درگیری و صف بندی نیست. فرمول ساده است. برای آمریکا، عربستان، آفریقا، ژاپن، چین، عراق، سوریه، کویت و ... همین را بخواهیم و بگوییم هرچه مردم خواستند ما احترام می گذاریم. چرا؟ چون گفتیم در کشور خودمان هرچه مردم خواستند باید قبول کنیم. در سایر کشورها هم همینطور است. اگر همه اینطور نگاه کنند، دیگر دعوا، دخالت، جنگ و کارخانه اسلحه سازی و کشتاری نمی ماند.
اما وقتی نظام، ظالمانه است، باید به آنها بگوییم ظلم نکنند. ظلم شما را نمی پذیریم، اگر به سرزمین ما تجاوز کردی که دفاع می کنیم، اما در سطح جهان آگاهی بخشی و بیان می کنیم. اگر توانستیم، ساز و کارهای سازمان ملل، ساز و کارهای جهانی یا ساز و کار جدید درست کنیم، قدرت ملی ملت ها احیاء بشود و جلوی ظلم شما را بگیرد، حتماً این کارها را می کنیم، اما نمی جنگیم.
در مناسبات جهانی اصل بر ارتباط و همکاری است، همانطور که در سطح ملی اصل بر ارتباط، همکاری، تعاون، عدالت، آزادی و صلح است، در سطح جهان هم همین است. همه باید با هم ارتباط داشته باشند، همکاری کنند، توافق کنند، همه با هم باید دنیای بهتری را بسازیم. این چه زمانی اتفاق می افتد؟ وقتی عدالت و احترام متقابل وجود داشته باشد، همه حقوق همدیگر را به رسمیت بشناسیم، عدالت را برپا کنیم، در برابر عدالت تسلیم باشیم، به آراء ملت ها احترام بگذاریم و جهان را با نظر عموم ملت های جهان اداره کنیم.
این منطق خیلی روشن است و کسی نمی تواند با این منطق در دنیا مقابله کند. در مقطع کوتاهی ما این را مطرح کردیم، خیلی از قدرتهای بزرگ به هم ریختند و اگر ادامه پیدا می کرد، الان جهان وضع بهتری داشت، ولی متأسفانه نشد.
بعضی ها فکر می کنند اگر نظمی در جهان است، ما باید برویم و تسلیم آن نظم بشویم و یک نقشی پیدا کنیم و یک گوشه، نانی هم جلوی ما بیندازند تا ما هم بخوریم. تعامل با تسلیم فرق می کند. تعامل یعنی برای اصلاح وضع جهان، برای احقاق حقوق ملت ها، برای اجرای عدالت، برای احیای احترام، همکاری می کنیم. نه اینکه تسلیم شویم، تسلیم یعنی چه؟ تسلیم ظلم شدن یعنی نابودی یک ملت.
من معتقدم همانطور که در عرصه داخلی، همه چیز باید شفاف باشد، تمام تصمیمات حکومت برای مردم شفاف باشد، تصمیمات برآمده از اراده مردم باشد، و همه مردم مطلع باشند، در صحنه بین المللی هم همین است. مخفیانه در اتاق های دربسته می نشینند و برای سرنوشت جهان تصمیم می گیرند، کسی هم اطلاع ندارد، این سبک نظام شیطانی و طاغوت است، ضدّ انسانی است و در این شرایط رشدی اتفاق نمی افتد. من یادم می آید آن زمان که بحث مذاکره ما بود، من گفتم مذاکره پنهانی معنا ندارد، برویم سازمان ملل و جلوی دوربین ها بنشینیم با هم گفتگو کنیم، تا همه دنیا بدانند. ما برای تأمین منافع ملی خودمان گفتگو می کنیم ولی هیچوقت منافع دیگران را زیر پا نمی گذاریم. منافع ملی مان را در راستای منافع ملی همه ملت ها می دانیم، تقابلی نمی بینیم. این تقابل برای تعریف غلط و شیطانی است، باید تعریف را درست کنیم، حوزه اندیشه را فعال کنیم، گفتگوی دانشمندان را فعال کنیم، آزادی خواهان جهان را بسیج کنیم، ضرورت اصلاحات اساسی در نظام بین الملل را بیان کنیم و این ها شدنی است، تجربه هم شده است، راهی جز این نیست.
همسایه ها را چکار کنیم؟ با عدالت، احترام، دوستی و محبت رفتار می کنیم. آیا می شود کسانی باشند که بی احترامی کنند و احترام تحویل بگیرند؟ یا ظلم کنند و عدالت تحویل بگیرند؟ نمی شود، غلط است. به خصوص در منطقه ما که ایران یک کشور تاریخی، بزرگ و قدرتمند است، باید خیلی خوب با همسایه ها تنظیم کند، خیلی خوب تعامل کند، در کنارشان باشد، با آنها باشد، پشتیبانشان باشد، همراهیشان بکند، دعوتشان بکند، مشارکتشان بدهد و دعوت به مشارکت بکند. منطقه و جهان را با هم اداره کنیم.
عرایضم را خلاصه کنم؛ از نگاه من، سیاست خارجی و داخلی دو تا نیست، چون ما با انسان ها طرف هستیم و همه جا انسان است. می بینیم در دنیا یک کشوری را ضعیف می کنند، بعد پنج تا قرارداد به او تحمیل می کنند، اما ما حق نداریم چنین کنیم، حتی اگر طرفمان بسیار ضعیف هم شده باشد. عدالت است که انسانیت را احیا می کند. این فرق ما ایرانی ها با بقیه قدرتمندان جهان است، این فرق فرهنگ ماست، این فرق آرمان ماست و پیام ما برای بشریت است.
یک قدرت بزرگ آمده و می خواهد زور بگوید. ما پیش او هم می گوییم عدالت را اجرا کنید، حق ندارید زور بگویید. چرا باید زیر بار زور برویم؟ متأسفانه چون خود حکومت اصالت پیدا می کند، بعضی ها برای چند روز بیشتر ماندن در کرسی قدرت، حاضرند منافع ملی و عزت ملی را بدهند. اگر یک حکومتی نخواهد خلاف منافع ملت خود و یا خلاف منافع سایر ملتها اقدامی بکند، دلیلی ندارد که تصمیمات اصلی اش را از مردم پنهان کند. هرجا پنهان شد، یا منافع ملی دارد بر باد می رود، یا منافع دیگران دارد برباد می رود، یا هر دو. این چه ارزشی دارد؟ چطور برای مردم تصمیم می گیریم ولی مردم اطلاع ندارند؟ این ضد فلسفه تشکیل حکومت است. امروز من فکر می کنم وقتش رسیده که ملت ایران، پرچم انسانیت، عدالت و احترام را در دنیا بلند کند و همه را به این راه دعوت نماید.
امروز مشکلات شدیدی در تحریم و چه و چه پیدا کرده ایم. چکار باید کرد؟ دو کار باید بکنیم. اول؛ به مردم برسیم، ثروت طبیعی را در اختیار مردم قرار بدهیم، آزادی عمل بدهیم، دولت را جمع و جور کنیم و بگذاریم مردم فعالیت کنند، دو سه ساله همه چیز جمع و جور می شود.
دوم؛ سیاست خارجی را تنظیم کنیم. ارتباط گسترده با جهان، همکاری، مسالمت، صلح، دوستی و برادری در سایه عدالت و احترام. خواهید دید که به سرعت مسایل برطرف می شود.
متأسفانه الان دو طرفش قفل است. در داخل، مردم کلا محروم شده اند، هیچ اقدامی به نفع مردم، به نفع آزادی مردم، ثروتمندشدن مردم و قدرت گرفتن مردم انجام نمی شود، ثروت ها احتکار و انحصار شده، راهها بسته شده و فرصت ها محدود شده است. در عرصه جهانی هم که چشم ها به دو سه کشور دوخته شده، و همه امور به آنها گره زده شده است. یعنی به آنها اجازه دخالت در مسائل داخلی داده شده است. با این کارها به جایی نمی رسیم.
چرا اینگونه شده ایم؟ برای اینکه حکومت خودش را تام الاختیار می داند و مردم را به حساب نمی آورد. انواع سیاست ها دارد در کشورهای مختلف از طرف ملت ایران اعمال می شود ولی مردم اصلا خبر ندارند، نتیجه اش فاصله، دوری و اختلاف می شود. سیاست داخلیِ آشکار، حق مردم است. اراده مردم باید حاکم باشد، عدالت، احترام و آزادی باشد، در سطح جهان هم راستایش همین است. آزادی، حق تعیین سرنوشت و احترام همه ملت ها باید محفوظ باشد. من امیدوارم این سلسله مباحث، بحث های مفیدی بوده باشد. باز از همه برای مشارکت دعوت می کنم. عناوین دیگری هم هست که ان شاءالله در فرصت دیگری با ملّت عزیز ایران من در میان خواهم گذاشت.
نظرات