نظریه ' مدیریت ایرانی ' دکتر محمود احمدی نژاد؛ منابع طبیعی/ بخش اول + فیلم
یکی از عوامل اصلی نابسامانی ها، نحوه استفاده از ثروت طبیعی است. ثروت طبیعی ای که متعلق به همه است، وقتی در چند لایه پی در پی، بخاطر انحصار، احتکار و بخاطر اینکه دولت برنامه ای ندارد، تبعیضی استفاده می شود، مشکل ایجاد می کند و بعد ما می خواهیم با کمیته امداد و مساوات و ... مسئله را حل کنیم. یا در بهترین حالت، روی افراد اسم سلطان بگذاریم و آبروی افراد را ببریم و برخورد کنیم. اینها روش های درستی نیست، باید سراغ ریشه ها رفت و مسائل را از ریشه درمان کنیم.
به گزارش دولت بهار، متن بخش اول " مدیریت ایرانی " ؛ منابع طبیعی از زبان دكتر احمدي نژاد به شرح زير است:
بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم عجل لوليك الفرج والعافية و النصر واجعلنا من خير انصاره و اعوانه والمستشهدين بين يده
ما در چند جلسه گذشته نگاهي به مشكلات پايدار در ايران و بسياري از كشورهاي جهان داشتيم. البته كشورهاي جهان را وارد نشديم و مثال نزديم، عمدتا مطالعه و بحث موردی ما روی ايران است و يكي از علت ها را که همان چرخش مديران و شكل گيري حلقه بسته مديران است بيان كرديم.
در اين جلسه مي خواهم یک عنوان ديگري را با شما درميان بگذارم. يكي از علت هاي پايداري مشكلات، نحوه استفاده از ثروت طبيعي است. ما معتقد هستيم كه خداي متعال ثروت طبيعي را در اختيار انسانها قرار داده است تا با استفاده از آن، ظرفيت ها و استعدادهاي انساني خودشان را شكوفا كنند، در رفاه زندگي كنند و بعد بتوانند به مراتب بالاتري از كمال انساني بينديشند و حركت كنند.
در طول تاريخ، يكي از علت هاي اصلي آسيب ها و مشكلاتي كه در جلسه اول براي شما فهرست كردم، نحوه استفاده از ثروت طبيعي است. اگر از ثروت طبيعي، بصورت تبعيضي استفاده شود، آن مشكلات را بطور طبيعي ايجاد مي كند.
اجازه بدهيد اينجا نكته اي را يادآوري كنم. امروز نظامات اقتصادي و انديشه هاي اقتصادي، مبتني بر محدوديت ثروت طبيعي هستند. يعني تمام مكاتب اقتصادي، بر پايه محدوديت ثروت طبيعي شكل گرفته اند. اما من معتقد هستم كه ثروت طبيعي محدود نيست و به تناسب رشد دانش، ظرفيت هاي ثروت طبیعی توسعه پيدا مي كند.
نگاه كنيم و ببينيم ريشه شکل گیری فاصله طبقاتی كجاست؟ عده اي به ثروت طبيعي دست اندازي كردند و از آن استفاده مي كنند و بقيه محروم هستند. نحوه استفاده از ثروت طبيعي، مي تواند تمام اين مشكلات را برطرف كند و بالعكس تمام مشكلات را مضاعف كند. مثال آن مسكن است. خدا به اندازه كافي زمين براي همه قرار داده است. اگر ما اين زمين را بخوبی مديريت نكنيم، مردم بايد تمام عمرشان را براي يك آپارتمان بدهند اما اگر خوب مديريت كنيم، نيازي به همچين چيزي نيست و مسكن يك امر طبيعي در دسترس برای همه خواهد بود. اگر خوب استفاده كنيم، همه مردم در محيط باز و ويلا زندگي مي كنند و اگر بد استفاده كنيم، مردم بايد در آپارتمان هاي تنگ و تاريك زنداني شوند و روانشان تحت تاثير قرار بگيرد و تربيت خانوادگي دچار مشكل شود.
معادني كه در هر سرزمينی وجود دارد، اگر از اين معادن، بصورت انحصاري استفاده شود، فاصله طبقاتي ايجاد مي شود. اگر احتكار شود، فرصت رشد و شكوفايي را از بين مي برد و فقر بر جامعه حاكم مي شود. انرژي، جنگل، معدن، دريا و همه ثروت های طبيعي كه خدا قرار داده است، به همین ترتیب.
ايران خودمان را ببينيد. در يك دوره اي آمدند و گفتند تمام ثروت طبيعي متعلق به دولت است، بعد از انقلاب هم اين تفكر تشديد شد و در انحصار دولت قرار گرفت. يعني محدوديت هاي شديدي در برابر استفاده از ثروت طبيعي براي مردم وضع شد. وقتي محدوديت ميگذاريم، كم يابي پيش مي آيد، بعد مرغوبيت پيش مي آيد و بعد فاصله قيمتي پيش مي آيد. فرض كنيد كه ما دور شهر يك خط كشيديم، اين طرف خط يك قيمت بالايي دارد و ما مي خواهيم بگوييم ارزش آن طرف خط صفر است. ولي صفر نمي ماند و يك ارزشي پيدا مي كند. عده اي ترغيب مي شوند كه بروند آنجا را تصرف كنند و به دلخواه خودشان تقسيم بندي كنند و با يك قيمت بالاتري به مردم بفروشند.
در جريان شكل گيري حاشيه نشيني، تصرف زمين هاي دولتي و فروختن با قيمت بالا به مردم، معنا و فرصت اجرا پيدا مي كند. تمام ثروت هاي بزرگي كه طي 100 سال اخير در ايران شكل گرفته، محصول تصرف زمين هاي عمومي، تغيير كاربري و فروختن به مردم است. حالا من نمي خواهم وارد تبعات اجتماعي آن شوم. معمولا اينها قواعد شهرسازي را رعايت نمي كنند و براي اينكه حداكثر استفاده را بكنند، فضاي كافي براي خدمات عمومي نمي دهند و بدتر از آن، كسانيكه مي خرند، چون غيرقانوني است، مجوز براي ساخت و ساز پيدا نمي كنند و مجبورند كه قاچاقي بسازند. وقتي قاچاقي مي سازند، ضوابط فني و مهندسي ساخت و ساز را رعايت نمي كنند. يعني ثروت مردم و ثروت ملي تبدیل به ساختماني می شود كه ناپايدار و سست است.
بدتر از همه اينها، روابط ناصحيحی با بدنه ساختار حكومت شكل مي گيرد. يعني آن ماموريني كه بايد كنترل كنند، ماموريني كه بايد سند صادر كنند، ماموريني كه بايد تاييد كنند، آلودگي وارد سازمان مي شود. از طرف ديگر چون دولت زمين ها را تصاحب و احتكار كرده است، مردم هر كجا كه مي خواهند فعاليت كنند، براحتي زمين در اختيارشان قرار نمي گيرد و بسياري از فرصت ها از بين مي رود و از آنجايي كه بخاطر اين احتكار و انحصار هزينه تمام شده بالا مي رود، مردم ياد مي گيرند بجاي اينكه يك كار پايداري مانند كشاورزي و كارخانه داري و فعاليت هاي پايدار اقتصادي انجام بدهند، به سمت فعاليت هاي گذراي اقتصادي سوق داده مي شوند. خداوند ثروت عظيمي قرار داده است.
معادن هم همين گونه است. بسياري از معادن كشور در انحصار عده خاصي قرار گرفته است. حتي دولت اطلاع دقيقي از ميزان برداشت از آنها هم ندارد و آن سهم مالكانه اي كه به دولت مي دهند، شايد كمتر از يك درصد ارزش واقعي آن مواد معدني است. فاصله طبقاتي از كجا درست مي شود؟ يك عده ای از ثروت طبيعي، بهره بسيار بالایی مي برند و اكثريت مردم محروم هستند.
ما الان معادني را در ايران داريم كه در اختيار عده خاصي است كه براحتي توليد مي كنند. يعني حداكثر 5 دلار هزينه مي كنند، مواد معدني استخراج و بارگيري مي شود و به بندر مي رود اما همانجا 90-80 دلار در ازای هر تن فروخته مي شود. اين مابه التفاوت مال چه كسي است؟ در جيب يك عده خاصي مي رود و تا زماني كه اين ما به التفاوت هست، كسي حاضر است كارخانه بزند، زحمت بكشد و در عرض 20-15 سال سرمايه گذاريش را برگرداند؟ وقتي ثروت طبيعي در انحصار و احتكار دولت قرار مي گيرد، رانت ها شكل مي گيرد.
برويم سراغ انرژي. كل انرژي در اختيار دولت است. دولت مي خواهد آن را توزيع كند. چگونه توزيع مي كند؟ كلا توزيع ارزش انرژي در كشور ما تبعيضي است. يك بخش كوچكي از آن بصورت يارانه ها مساوی توزيع شد « كه همان را هم اصرار دارند تبعيضي كنند » بقيه اش تبعيضي است. كسي كه بيشتر مصرف مي كند، بيشتر مي برد، وقتي بيشتر بُرد يعني دارد هزينه كمتري براي فعاليت ها و بهره مندي خودش مي پردازد و ثروتش ذخيره مي شود. بعد از يكسال، دو سال، سي سال و پنجاه سال، فاصله طبقاتي ايجاد مي شود. شما از آن طرف محاسبه كنيد. فرض كنيد دولت دارد به يك خانواده اي ماهانه، 7 ميليون تومان يارانه انرژي مي دهد و به خانواده دیگری چيزي نمي دهد. آن خانواده اي كه ماهي 7 ميليون تومان مي گيرد، در طي 10 سال، فاصله ثروتي اش با آن خانواده اي که چيزي نمي گيرد چقدر خواهد شد؟ معادن و جنگل ها و زمين هاي حاصلخير و درياها هم همين است. در حاليكه ما معتقد هستيم خدا ثروت هاي طبيعي را براي همه انسانها قرار داده و همه حق مساوي دارند.
يكي از عوامل اصلي آن مشكلان و آسيب هايي كه در جلسه اول عرض كردم، نحوه استفاده از ثروت طبيعي است. نه تنها در ايران، بلكه در اكثر کشورهاي دنيا، استفاده از ثروت طبيعي، بصورت تبعيضي است. در كشور ما بخصوص، عوايد استفاده از ثروت طبيعي يا حق مالكانه، وارد بودجه دولت مي شود. يك بار اينجا تبعيضي توزيع شده، يعني کسی که از آن معدن یا انرژی استفاده کرده و دارد تبعیضی می برد، بعد که وارد بودجه دولت می شود، دولت بودجه اش را چگونه توزیع می کند؟ دولت خدماتش را یکسان به 80 میلیون نفر می دهد؟ باز هم تبعیضی است یعنی دو بار تبعیض به آن می خورد.
پالایشگاه ها و پتروشیمی های کشور از بخش مهمی از گاز و خوراک انرژی با قیمت خیلی پایینی دارند استفاده می کنند. بسیای از کارخانجات فولاد و کارخانجاتی که از ماده اولیه معدنی استفاده می کنند نیز ماده اولیه را به قیمت خیلی پایینی می گیرند اما محصولشان را به قیمت جهانی می فروشند. الان سنگ آهنی که تولید می کنند، کیلویی 10 تومان هم به دولت نمی دهند. همین سنگ آهنی که 56 تا 60 درصد آن آهن است، یک سیری را طی می کند و تبدیل به میلگرد یا تیرآهن می شود و کیلویی 16-15 هزار تومان فروخته می شود. از این 16 هزار تومان، چه مقدارش قیمت خود همان ماده اولیه است؟ نُرم آن در دنیا، حداقل 50 درصد آن، قیمت ماده اولیه است. ولی اینجا فقط 10 تومان است که آن هم خرج کارهایی می شود که دولت باید به معادن خدمات بدهد. معدن مس، سنگ گج و سنگ آهک و سایر معادن هم همین طور است، 80-70 درصد جدول مندلیف که در کشور داریم، همین طور است. این یک کار تبعیضی است.
الان گاز به یک قیمت بسیار پایین داده می شود با این توجیه که ما باید از تولید داخل حمایت کنیم، گاز، مزیت نسبی ما در اقتصاد است. بله! گاز مزیت نسبی ما در اقتصاد است ولی مال چه کسی است؟ مال همه ملت است. جالب است که ساختارهای دولت وقتی می خواهد اجازه تاسیس پتروشیمی یا پالایشگاه بدهد، به عده خاصی می دهد، که آن را بعدا بحث می کنیم، اینکه ساختار دولت چگونه فرصت ها را تبعیضی توزیع می کند و موجب فاصله طبقاتی، بیکاری و آن مشکلات می شود.
اگر دولت می خواهد گاز را به همه ارزان بدهد، خب بدهد ولی آیا به همه می دهد؟ خیر! یک عده خاصی می گیرند. این فاصله قیمت پایین با قیمت های جهانی، یک رانت عظیم است، مال کیست؟ وقتی به یک عده خاصی اختصاص می دهیم، آن عده خاص هم ممکن است آدم های بدی نباشند، کسانی که معادن را بهره برداری می کنند، معنایش این نیست که آدم های بدی هستند یا دلسوز کشور نیستند اما ما داریم جوری مدیریت می کنیم که از آن پایه، این ثروت طبیعی دارد تبعیضی توزیع می شود و بعد می خواهیم بیاییم انتهای خط و با فاصله طبقاتی مبارزه کنیم. افراد را بگیریم و زندانی یا اعدام کنیم! اینطوری که نمی شود، ما باید پایه را حل کنیم.
ثروت طبیعی، متعلق به آحاد مردم است و آن ارزش ذاتی اش، « نه آن چیزی که مردم می روند زحمت می کشند و روی آن کار می کنند» بطور مساوی برای همه است. ولی به محض آنکه از مساوی بودن بیرون آمد، تبدیل به یک امتیاز ویژه، عامل فاصله طبقاتی و عامل کشتن خلاقیت ها می شود. اصلا نظام مدیریتی در چنین شرایطی رشد نمی کند چون درآمدها سرشار است. وقتی درآمدهای سرشار، بدون ارتقای دانش مدیریتی و زحمت کشیدن ها و بی خوابی کشیدن ها بدست بیاید، کدام فردی حاضر است مسیر دوم را انتخاب کند؟
عرضم را خلاصه می کنم؛ یکی از عوامل اصلی نابسامانی ها، نحوه استفاده از ثروت طبیعی است. ثروت طبیعی ای که متعلق به همه است، وقتی در چند لایه پی در پی، بخاطر انحصار، احتکار و بخاطر اینکه دولت برنامه ای ندارد، تبعیضی استفاده می شود، مشکل ایجاد می کند و بعد ما می خواهیم با کمیته امداد و مساوات و ... مسئله را حل کنیم. یا در بهترین حالت، روی افراد اسم سلطان بگذاریم و آبروی افراد را ببریم و برخورد کنیم. اینها روش های درستی نیست، باید سراغ ریشه ها رفت و مسائل را از ریشه درمان کنیم.
نظرات