1400/02/07-02:21

نظریه ' مدیریت ایرانی ' دکتر محمود احمدی‌نژاد؛ ساختار تصمیم گیری/ بخش دوم + فیلم

نظریه ' مدیریت ایرانی ' دکتر محمود احمدی‌نژاد؛ ساختار تصمیم گیری/ بخش دوم + فیلم

وقتي كل اداره كشور؛ فرهنگ، اقتصاد و سياست دست حکومت مي افتد، آسيب پذيري خيلي بالا مي رود. يك نمونه آن تحريم است. كل ثروت نفت در دست دولت است و دولت بجاي مردم هزينه مي كند، صرف نظر از اينكه با راندمان خيلي پايين هزينه مي كند، صرف نظر از اينكه فساد زياد مي شود، وقتي تمركز قدرت و ثروت مي آيد و مردم كنار مي روند، فساد زياد مي شود. اين فسادهايي كه هر روز دارد اعلام مي شود و هر روز هم رو به تزايد است، ناشي از تمركز ثروت و قدرت است. اگر بين مردم توزيع شود، ريشه هاي فساد از بين مي رود. چون تمرکز هست فساد و دست اندازی هم هست.

به گزارش دولت بهار، متن بخش دوم نظریه "مدیریت ایرانی" دکتر محمود احمدی‌نژاد با عنوان ساختار تصمیم گیری به شرح زير است:

بسم الله الرحمن الرحيم

اللهم عجل لوليك الفرج والعافية و النصر واجعلنا من خير انصاره و اعوانه والمستشهدين بين يده

سوال اين است كه اين ساختار تصميم گيري كه ما در كشور داريم، به تعبير ديگر دولت به معناي عام که همه قوا و نهادها را دربربگيرد، آيا این ظرفيت تحقق آرمانهاي انقلاب و آرمانهاي ملي ما را دارد؟ قبلا اشاره كردم که شما در اين ساختار، اصلا نمي توانيد تصميمات بزرگ و كلان ملي بگيريد. تصميمات، نهايتا بخشي ـ محلي و جزئي مي شود. هم بخاطر عدم توازن ها و تمركز اختيارات در يك طرف و تمركز مسئوليت در طرف ديگر، هم بخاطر شفاف نبودن و هم بخاطر اينكه در اين ساختار، نمايندگي اراده مردم، فقط در دو سه جمله تعريف شده است نه اينكه در ساختار پيش بيني بشود و هشدار دهنده هايي باشد كه هر كجا اراده مردم نبود، زنگ خطر به صدا دربيايد و بيدارباش بدهد.

من مي خواهم راجع به همين ساختار، بحث را ادامه بدهم. يك تمركز ثروت و قدرت در ايران اتفاق افتاده است كه در اكثر نقاط دنيا هم هست. تمركز ثروت و قدرت در دست حاكميت يا به معناي عام، در دست دولت، تبعات منفي خيلي زيادي دارد. وقتي تمركز ثروت و قدرت هست، دائما اين دولت به معناي عام بزرگتر مي شود. بزرگ شدن دولت يعني چه؟ يعني هم به لحاظ دايره اختيارات، دايره دخالت در امور اجتماعي و زندگي مردم و هم به لحاظ سازماني و هزينه اي بزرگ مي شود.

وقتي دولت بزرگ مي شود چند اتفاق مي افتد؛ هر چقدر دولت بزرگتر شود يعني مردم كوچكتر مي شوند. هر چه اختيار دولت بيشتر مي شود، اختيار مردم كمتر مي شود. يعني عملا مردم از اداره كشور و تصميم گيري كنار گذاشته مي شوند. كار به جايي مي رسد كه مردم هر فعالیتی كه مي خواهند انجام بدهند باید از دولت اجازه بگيرند و در چاچوب هايي كه دولت تعيين مي كند باید فعاليت بكنند که این امر باعث می شود خلاقيت، نوآوري، روح جمعي و هويت از بين برود. پول نفت و ثروت در دست دولت است و دائما خودش را بزرگ مي كند و دائما براي خودش خرج مي تراشد.

وقتي كل اداره كشور؛ فرهنگ، اقتصاد و سياست دست حکومت مي افتد، آسيب پذيري خيلي بالا مي رود. يك نمونه آن تحريم است. كل ثروت نفت در دست دولت است و دولت بجاي مردم هزينه مي كند، صرف نظر از اينكه با راندمان خيلي پايين هزينه مي كند، صرف نظر از اينكه فساد زياد مي شود. وقتي تمركز قدرت و ثروت مي آيد و مردم كنار مي روند، فساد زياد مي شود. اين فسادهايي كه هر روز دارد اعلام مي شود و هر روز هم رو به تزايد است، ناشي از تمركز ثروت و قدرت است. اگر بين مردم توزيع شود، ريشه هاي فساد از بين مي رود. چون تمرکز هست فساد و دست اندازی هم هست.

صرف نظر از این ها، وقتی دولت بزرگ می شود هر کس می خواهد فعالیت کند باید در چارچوب های تعیین شده دولت باشد و این یعنی مردم باز هم کوچک می شوند. مردم کوچک شوند، کشور کوچک می شود. مگر با دولت اقتصاد را می توان جلو برد؟ بدتر از همه اینها، وقتی نفت در دست دولت است، تحریم که شد، کشور قفل می شود. اقتصاد در دست دولت است، وقتی دولت تحریم شد، کشور قفل می شود. در حالیکه اگر اقتصاد در دست مردم باشد، چه کسی می تواند مردم را تحریم کند؟ الان کل ثروت و نفت در دست دولت است، بیگانگان می آیند تحریم می کنند، تحریم که می کنند درآمد دولت کاهش پیدا می‌کند، در نتیجه دولت برای جبران این کاهش درآمد و تامین هزینه های سرسام آوری که دارد، مجبور می شود از بانک مرکزی استقراض کند مثلاً ۱۵۰ هزار میلیارد تومان عدم تحقق درآمد دارد، برای جبران آن، از بانک مرکزی می گیرد، پولی که از بانک مرکزی می گیرد، ضرب در ۸ اثر منفی در اقتصاد دارد. یعنی دولت ۱۵۰ هزار میلیارد تومان تحریم شده اما آن بلایی که سر مردم می آید ۱۵۰ هزار، ضرب در ۸ است یعنی آثار تخریبی آن ۸ برابر روی مردم می آید. در حالیکه اگر نفت در دست مردم بود تحریم نمی شد. مگر می شود مردم را تحریم کرد؟ کدام قدرتی در دنیا جرات دارد حتی بگوید که من می‌خواهم مردم را تحریم کنم؟ ولی دولت را تحریم می کنند. این هم از تبعات آن است. تمرکز کل ثروت در دست دولت است، تحریم می کنند، کشور می خوابد. تحریم می‌کنند، بودجه می خوابد. تحریم می کنند، فشارها چند برابر به مردم منتقل می شود.

این توسعه دولت، باعث شده که دولت بخواهد بر تمام فعالیت‌های مردم نظارت پیشینی کند یعنی هر کس هر کاری که می خواهد بکند، قبلا باید به نوعی گزینش شود نه توسط یک نهاد بلکه بسته به نوع کار ۱۳ نهاد، ۱۵ نهاد. اینکه باید از جاهای مختلف مجوز بگیرند، یعنی در واقع دارند گزینش می شوند. می‌گویند رانت خواری! خب رانت خواری از کجا پیدا می‌شود؟ در همین سیر گرفتن مجوز ها، در سیر تخصیص منابع و در سیر دادن فرصت ها پیدا می شود.

اجازه بدهید یک نمونه مثال بزنم. مردمی که می‌خواهند کالا وارد کنند، باید بروند از یک جایی اجازه بگیرند که چقدر کالا از این نوع خاص می توانند وارد کنند؟ به یکسری افراد به یک میزانی اجازه می دهند. بزرگترین رانت اینجا ایجاد می شود. یک عده می روند این مجوز را می گیرند و یک عده دیگر دستشان نمی آید. یک ضرر بزرگ تر هم این است که فردی که مجوز گرفته است، هر کالایی که وارد کرد، مجبوریم استفاده کنیم، به هر قیمتی عرضه کرد، مجبوریم مصرف کنیم چون رقیب دیگری وجود ندارد. مثلاً می‌گویند ما یک میلیون تن برنج لازم داریم، به پنج نفر می گویند وارد کنید. هر برنجی با هر قیمتی که آنها آوردند، مردم باید مصرف کنند، چاره ای ندارند. در حالیکه اگر واردات برنج آزاد باشد، هر کسی میخواهد وارد می کند. اگر برنج خوب نباشد مردم نمی خرند، قیمت بالا داد مردم نمی خرند. فرد دیگری با قیمت پایین تر و جنس بهتر وارد می کند و مردم از او می خرند.

اما آن تمرکز باعث می شود که به یک تعداد خاصی بگویند وارد کنید. چه کسی گفته دولت باید بگوید چه کسی برنج وارد کند؟ تا این را می گوییم می گویند فساد می شود! همین الان فساد شده است، اتفاقا فساد همین است. دولت باید استانداردها را اعلام کند و در گمرک اعمال شود. هر کس که می‌خواهد وارد کند. به مردم بگویید استاندارد این است، هرکس رعایت نکرد با او برخورد می شود. هیچ کس حاضر نیست پولش را در جایی بریزد که وقتی جنس آورد، مشتری نداشته باشد مگر آنکه به خاطر کنترل های پیشینی دولت، محدودیت ها و تصمیم گیری های دولت به جای مردم، مشتریانش تضمینی باشد. می‌گوید یک میلیون تن برنج لازم داریم، من هم همان را دارم وارد می کنم، بیشتر از آن که نیست مردم بخواهند بخرند، مجبورند مال مرا بخرند.

شما می خواهید فعالیت اقتصادی کنید، می خواهید یک کارخانه بزنید، جای آن را دولت تعیین می کند و مجوز را دولت می دهد. یک زمانی بود که موافقت اصولی، خرید و فروش می شد که خود این یک رانت عظیم بود. دولت زمین ها را معین کند و بگوید مثلا در این ۵۰۰ نقطه می توان کارخانه فولاد زد، هرکس می خواهد، برود یک یادداشت به فرمانداری بدهد و شروع به کار کند، قیمت زمین هم اینقدر است، ۲۰ ساله یا ۵۰ ساله هم بدهد، اجاره بدهد، پنج ساله هم باید آنجا را راه بیندازد وگرنه آن را از تو می گیریم. استاندارد کارخانه فولاد هم این است که از کارخانه فولاد قبلی باید این قدر فاصله داشته باشد، از شهر و جاهای دیگر این قدر فاصله داشته باشد، شرایط محیط زیستی این است و همه را اعلام کند و بعد بگوید برو انجام بده ولی اگر انجام ندادی، تخلف کرده ای.

اما تمام این چیزهایی که من اسم بردم باید قبلا مجوز بگیرند. می گویند ما ۴۰ میلیون فولاد بیشتر نمی‌خواهیم، هشتاد نفر بروند هشتاد تا پانصدتایی راه بیندازند. اگر هشتاد و یک و مین نفر آمد به او نمی دهیم! این رانت و فساد به وجود می‌آورد. هرکس می خواهد برود بزند، اگر در داخل مشتری نبود، صادر می‌کند. مواد اولیه نبود، از خارج وارد می کند. مواد اولیه هم همینطور است، سهمیه می‌دهیم. دولت همه امور مردم را در دست گرفته است. یک مدرسه بخواهیم بسازیم کنترل می کند، در این کنترل کردن، فساد و اتلاف منابع است. خودرو می‌خواهیم وارد کنیم، دولت باید نظارت و کنترل کند یعنی دولت مردم را به استفاده از خودروی خاص مجبور می کند.

دولت به نام حمایت از تولید داخل، پدر ملت را در آورده است. یک عوارض گمرکی سنگین روی کالای وارداتی مشابه می کشد، در واقع یک فرجه ای می دهد که با کیفیت پایین، جنس گران در داخل فروخته شود و مردم مجبور شوند این را مصرف کنند. بعد دائم می آیند دستورالعمل می دهند که آقا کیفیت را بالا ببرید! مگر با نصیحت کیفیت بالا می رود؟ کیفیت در رقابت است. شما مردم را مجبور میکنید جنس بنجل را با قیمت بالا بخرند و بعد به آن جنس بنجل ساز توصیه می کنید جنست را درست کن! همین ها باعث می‌شود همیشه رشد اقتصادی و کیفیت کار ما پایین باشد برای اینکه دولت برای یک عده سودهای مفت درست می کند اما ظاهر آن حمایت از تولید است و این یک دروغ بزرگ است! این روش حمایت از رانت و فساد است. چرا دولت باید اینقدر بزرگ باشد که در همه امور دخالت کند؟

حد دولت کجاست؟ حد دولت معرفی استاندارد ها و ضوابط است، مطالعات و طراحی های کلان ملی است، برداشتن موانع و مراقبت از تبعیض است، مراقبت از اجرای عدالت است، ایجاد امنیت است که مردم بتوانند از حقوق شان استفاده کنند نه اینکه جای مردم بنشیند و تصمیم بگیرد، این باعث فساد می شود. یعنی ۸۰ میلیون نفر را کنار گذاشتیم و دو نسل که بگذرد، استعدادهای مردم پایین می آید. مردم بر اساس رشد انسانی، مدیریتی و رشد اراده کردن به شدت ضعیف می‌شوند و بعد کشور آسیب های بزرگتری را خواهد دید.

هزینه دولت چقدر بالاست. ۸۵ درصد اقتصاد در دست دولت است، دیگر جایی برای مردم باقی نمی ماند. وقتی دولت بزرگ می‌شود و دخالت می‌کند، دیگر بحث از ارزش های انسانی مانند آزادی، انسانیت، کرامت و عدالت معنا ندارد چون دست همه جلوی دولت دراز است. کار به جایی می رسد که خود دولت می آید و می گویند ۶۰ میلیون نفر نیازمند کمک معیشتی هستند.

سیاست خارجی هم همین است. هرجا نظام تصمیم‌گیری، جای مردم نشست و مردم را کنار زد، بدانیم که آنجا تصمیم ملی به نفع مردم گرفته نمی شود. نمونه آن برجام است که جلوی چشممان است. پنهانکاری کردند و مردم را کنار زدند. اگر مردم را در جریان می‌گذاشتند، یک ملت روی صحنه می آمد، دیگر لازم نبود کشور این همه زیر بار تعهد یک طرفه برود. چرا باید زیر تعهد برود؟ چون همیشه تمرکز در دست دولت است، پنهان کاری هم می کند، می رود انجام می دهد ولی مردم هنوز نمی‌دانند متن قرارداد چیست! محال است وقتی دولت یک چیزی را از مردم پنهان می کند، به نفع مردم باشد. اگر به نفع مردم بود پنهان نمی کرد.

وقتی دولت خیلی بزرگ می شود، امنیت کشور را معادل امنیت خودش می‌گیرد، پایداری کشور را معادل پایداری عناصر خودش در نظر می‌گیرد! به طور طبیعی این جا یک طبقه حاکمه ایجاد می شود که امنیت خودش را جای امنیت کشور می گذارد، آن وقت کارکرد نهادها معکوس می شود. مثلا نهادهای امنیتی که باید امنیت کشور را درست کنند تا مردم بتوانند از آزادی، فرصت رشد و خلاقیت و فرصت حق تعیین سرنوشت شان استفاده کنند، این معکوس می شود. یعنی نهادهای امنیتی مسئول حفظ امنیت طبقه حاکمه در برابر مردم می شوند و فضا را امنیتی می کنند. در نتیجه آزادی، حق تعیین سرنوشت، ارزش های انسانی و هویت آسیب می بیند و کارکردها معکوس می شود. چون دولت آنقدر بزرگ شده که اصل می شود.

از یک جمله امام هم سوء استفاده می‌شود که امام فرمودند؛ " حفظ نظام از اوجب واجبات است " حالا خود امام گفته است که منظور، حفظ محتوای نظام است یعنی باید کارکردهای نظام برای مردم و عدالت و آرمانها باشد نه قالب نظام. ولی قالب را جای محتوی گذاشته اند. خود دولت به جای حفظ ملت و کشور، مسئول حفظ خودش شده است و برای این دارد هزینه می‌کند! این‌ها تبعات سنگین اجتماعی دارد. ملت را سرخورده می کند، ملت را از سیستم جدا می کند، کمااینکه این کار را کرده است. نارضایتی های وسیعی ایجاد می کند، کمااینکه کرده است و دولت در مقابل فشارهای بین المللی تنها می ماند. حالا هرچقدر توانست در ۸ یا در ۱۰ ضرب می کند و روی سر ملت خراب میکند ولی نمی تواند مانع ورود فشارها شود.

وقتی مردم از صحنه کنار رفتند، وقتی مردم در اقتصاد تصمیم گیر نیستند، در سیاست می توانند تصمیم گیر باشند؟ وقتی مردم ضعیف هستند، اقتدار ملی و قدرت ملی تولید می شود؟ نمی‌شود! وقتی ملت ضعیف می شود، کشور هم ضعیف می شود و بعد دائم باید امتیاز بدهند و مسائل هم حل نمی شود. چقدر نهاد درست شده است! نیروهای مسلح هم در اقتصاد هستند، هم اسلحه و قدرت دارند و هم در اقتصاد هستند، دیگر جایی برای مردم باقی نمی ماند. چه کسی می تواند جلوی فساد را بگیرد؟

برگردیم به حد دولت! وقتی دولت نامحدود و بزرگ می شود، وقتی در همه امور دخالت می کند و دایره اختیاراتش وسیع می شود، به همان نسبت، مردم محدود می شوند و به همان نسبت کشور ضعیف می شود چرا؟ چون وقتی مردم ضعیف می شوند، آرمان ها آسیب می بیند، فرهنگ ملی آسیب می‌بیند. وقتی همه چیز به دست دولت می افتد، رشوه گیری باب می شود و ادبیات دوگانه شکل می گیرد. الان در کشور ادبیات دوگانه وجود دارد. مقامات مسئول، در مقابل مردم یک جور حرف می زنند و بین خودشان جور دیگری حرف می زنند، این خیلی بد است. فرهنگ عمومی دارد آسیب می بیند.

دادن اطلاعات غلط! بسیاری از افراد برای اینکه کارشان انجام شود، مجبورند اطلاعات غلط بدهند! مجبور هستند، چرا؟ چون کنترل است، رانت است، محدودیت است. چون یک عده دائماً جای مردم نشسته اند و دارند تصمیم می گیرند. یک تاجر باید رشد کند، ارزیابی کند که اگر این کالا را وارد کند، می خرند یا نمی خرند؟ حالا این تاجر به حکومت وصل شده است، می رود یک کالای بنجل وارد می کند و جوری وارد می کند که بقیه محدود می شوند و مردم مجبورند استفاده کنند، خیالش هم راحت است، چرا باید تلاش کند جنس بهتر و ارزانتر و با کیفیت تری بیاورد؟ تولید داخل هم همینطور است. چهل سال است که به نام حمایت از تولید ملی دارند از پول ملت به تولید می دهند. رها کنید و اجازه بدهید. اینها خودشان بلدند روی پای خودشان بایستند. این حمایت سنگین، در دنیا در حد نیم درصد، یک درصد و پنج درصد است. حالا ما ۳۰ درصد، ۵۰ درصد، ۸۰ درصد حمایت می کنیم و اینها هم می روند لابی می کنند. تا می خواهی یک جا فشار بیاوری تا کیفیت را بالا ببرند یا رقیب برایشان بیاوریم می روند از یک جای دیگر مجوز می گیرند چون نظام تصمیم گیری یکپارچه نیست. بارها شده است که می خواستند خودروسازان را کنترل کنند تا کیفیت بالا برود و قیمت پایین بیاید، اما آنها سریع می روند به طرف مجلس، از آنجا هم سر و صدا بلند می شد و یک چیزی تصویب می کردند. می رفتند یک نهاد موازی دیگر.

عرضم را خلاصه کنم؛ دولت باید بیاید در سطح راهبرد، هدایت، تعریف استاندارد، برقراری امنیت و مواظبت از اجرای عدالت بنشیند. مطلق در کار اجرا و تصدی گری نباشد، تمرکز ثروت باید کلا از بین برود، کل ثروت کشور مال همه مردم است. دولت فقط باید با مالیات اداره بشود و هر مورد تصمیم بزرگ را باید با مردم مشورت کند، نظر مردم را بخواهد یعنی هر پروژه ای که می خواهد اجرا کند باید نظر مردم را بخواهد. اگر مردم اجازه دادند انجام دهد. نه اینکه مختار باشد هر چقدر می خواهد از مردم بگیرد و ثروت کشور را هم هرقدر بخواهد نقد و مصرف کند. مجلس و دولت با هم، مردم اینجا کجا هستند؟ اینکه مردم باید از ۱۵ جا مجوز بگیرند و تمام مجوزهای پیشینی باید لغو شود و می تواند لغو شود، فقط با اعلام استاندارد انجام یک کار و قواعد روشن برای انجام فعالیت‌های گوناگون.

من امیدوارم که در بحث های بعدی به گستره تاثیرات این نوع نظام تصمیم گیری و اداره کشور بپردازیم که آیا بر روی هویت ملی ما تاثیر دارد؟ روی کارکرد و توانمندی‌های ملت ایران تاثیر دارد یا خیر؟

 

نظرات

اخبار مرتبط

اپلیکیشن دولت بهار دسترسی ساده تر و اطلاع از اخبار مهم
نصب